۴۰روز از جانباختن مظلومانه و جانگداز مهسا گذشت. مهسا جرقه شد و از جرقه، حریق برخاست؛
حریق «مرگ بر خامنهای»، «و «میکشم میکشم هر آنکه خواهرم کشت» که از همان اولین روز در آسمان تبدار تهران طنین افکند و «انبار باروت» خشم خلق و میهن را -که در طی چهار دهه علیه ستم و سلطنت مطلقه ولایت فقیه متراکم شده بود- منفجر کرد؛ حریقی که به پشتوانه چهار دهه سرشار از خروش و خیزش و کهکشانی از شهیدان و سربهداران مجاهد و مبارز، سربازایستادن ندارد؛ حریقی که اکنون۴۰روز است برای آزادی و برای حاکمیت مردم شعله میکشد و کران تا کران ایرانزمین را گرما و روشنا میبخشد.خوشا که روز (چهارشنبه۴آبان۱۴۰۱)، نظارهگر فرازی نوین در قیام مردم ایران بودیم. خبرها از خیزش ۶۵دانشگاه و شعله کشیدن قیام و خروش هموطنان بهپا خاسته در ۳۴شهر - محله خروشان تهران تا حضور انبوه جمعیت بر مزار مهسا در سقز - حکایت میکند. تمرکز خشم و خروش مردم ایران علیه خلیفه درمانده ارتجاع و بالاگرفتن شعارهای «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر دیکتاتور» و «امسال سال خونه، سیدعلی سرنگونه» ویژگی بارز قیامهای امروز است.
در تمام۴۰روز گذشته قیام بیوقفه ادامه داشته و با سوق یافتن فزاینده بهجانب قاطعیت و قهر و آتش و درگیری در برابر وحوش خامنهای، اجازهٔ نفس تازه کردن بهنیروهای سرکوبگر رژیم نداده و آنها را بهطور مشهودی درمانده و فرسوده کرده است. متقابلاً در جبهه قیام، مردم بهجان آمده، بهویژه جوانان شورشگر و نسل نوین انقلاب، دختران و پسران بیباک و بیم دههٔ هشتادی، هر روز جنگاورتر و مهاجمتر، مظاهر حاکمیت آخوندی را بهآتش میکشند، با نیروهای تا دندان مسلح رژیم درگیر میشوند، آنها را گوشمالی میدهند، بهفرار وامیدارند و گاه سلاح و تجهیزات آنها را مصادره میکنند.
رمز و راز استمرار قیام، همین رادیکالیسم و ویژگی انقلابی آن است؛ اینکه شورشگران از همان روز اول با شعار «مرگ بر خامنهای» پرچم سرنگونی برافراشتند و تحت این شعار، همچون شعار مرگ بر شاه در انقلاب۵۷، مرز خود را با هر گونه مطالبه گری محدود و اصلاح و اصلاحطلبی در چارچوب رژیم اصلاح ناپذیر ولایت فقیه استوار کردند؛ کما اینکه با شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه، چه رهبر!». با هر گونه دیکتاتوری و ارتجاع و بازگشت بهعقب هر چه برجستهتر و نمایانتر کردند.
سایر شعارهای قیام نیز هر کدام یک توطئه و ترفند رژیم را افشا کرد و ترفندهای رژیم و لابیها و حامیان رنگارنگش، برای نفی قیام و منحرف کردن و بهبیراهه بردن آن را خنثی نمود و از دور خارج کرد. شعارهایی همچون «توپ تانک فشفشه، آخوند باید گم بشه»، «میجنگیم، میمیریم، ایرانو پس میگیریم» و «تا انقلاب نکردیم، به خانه برنگردیم» همین قاطعیت انقلابی و عزم راسخ و بیسازش برای نیل به آزادی را اثبات میکند.
علاوه بر شعارها و فراتر از آن، در میدان عمل نیز مشی انقلابی و رادیکال قیامآفرینان، از بهآتش کشیدن مظاهر رژیم، تا پرتاب کوکتل مولوتف به مزدوران و خودروها و مراکز سرکوبگر و تا گوشمالی مزدوران، یک خط فاصل خونرنگ و آتشین در جامعهٔ ایران بین رژیم و مردم ایران ترسیم کرده و هیچ جایی برای جولان دادن دعاوی آخوند پسندی چون خشونتپرهیزی و بیهزینگی و ترهاتی از قبیل اینکه انقلاب یک پدیدهٔ کهنه و از دور خارج شده است و دیگر در ایران جایی ندارد، باقی نماند.
آری، «آنکه میگفت حرکت مرد در این وادی خاموش و سیاه، برود شرم کند». البته «این هنوز از نتایج سحر است». باش تا صبح دولت انقلاب دمکراتیک مردم ایران بدمد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر