پاسدار سلامی به سبک ژنرال چهارستارهٔ شاه، (ازهاری گوساله!) دنبال رفوکردن هیمنهٔ جرواجر شدهٔ استبداد بود. او تصور میکرد میتواند با خطونشان کشیدن و انتساب قیامآفرینان به داعش قیام را بخواباند.
پروپاگاندای او آمیزهیی از چنگ و دندان نشان دادن، دجالیت، دروغپردازی، ترسخوردگی و التماس بود.«ای جوانان عزیز! دانشجویان عزیز! به گوش باشید ملت ایران تحمل پذیرش رفتارهایی خارج از قاعدههای پذیرفته شده نظام و اسلام را ندارد.
همه توجه کنید ما به جوانانمان آن عده قلیلی که گول خوردهاند باز هم میگوییم شرارت را کنار بگذارید امروز روز پایان اغتشاشات است! دیگر به خیابان نیایید از جان این ملت چه میخواهید؟» (انتخاب. ۸آبان ۱۴۰۱)
بهموازات عروتیزهای ترسخوردهٔ پاسدار سلامی، دستگاه شیطانسازی حکومتی نیز به ترساندن مردم از «تجزیهٔ ایران» و «کشاندن کشور به جنگ داخلی و پیادهسازی مدل سوریه و لیبی»، پرداخت تا به بهانهٔ «امنیت»! کذایی سرکوب را موجه جلوه دهد.
«هشدار فرمانده محترم کل سپاه مبنی بر توقف اغتشاشات و ترک خیابانها در واقع ضرورتی برای مهار تروریستها و پیشگیری از جنگ داخلی و پایان دادن به توهم سوریهسازی کشور عزیز مان است که برای پیشبرد آن سیاست کشتهسازی را ولو به قیمت جان خود اغتشاشگران هم دنبال کردهاند.
به عبارتی این هشدار حتی حفظ جان فریبخوردگان را نیز دنبال میکند که پیش از این سردار سلامی اعلام داشته بود ما حتی امنیت کسانی را که ما را دوست نداشته باشند، تأمین میکنیم» (جوان. ۸آبان ۱۴۰۱).
تعرض شبانهٔ نیروهای سپاه و اطلاعات به برخی از دانشگاهها در تهران و شهرهای مختلف و شلیک گلولهٔ ساچمهیی و گازاشکآور به خوابگاه دانشجویی در ادامهٔ این سناریو بود. حکومت کیسه دوخته بود با این اقدامات به قول خودش روز ۷آبان را به روز پایان اغتشاشات تبدیل کند. اما این خطونشانکشیدنها و تمهیدات سرکوبگرانه بیدرنگ با پاتک قیامآفرینان مواجه شد. بسیاری از مناطق تهران جوانان دست به تظاهرات شبانه زده و آن را با جنگ و گریز خیابانی ادامه دادند. جدیدترین شعار مردم در پاسخ به نشخوارهای رژیم در زمینهٔ امنیت رضاخانی این بود:
«بیجی، سپاهی/ داعش ما شمایی»
«وقت عزا نیست که هنگامه خشم است»
همزمان در شهرهایی مانند ساوه، جونقان، بروجرد، لشتنشای رشت، فریدونشهر، اصفهان، پیرانشهر، بوکان، مریوان، لاهیجان، اراک و نیشابور، قیام با شدت و حدت تمام ادامه داشت. هجوم مردم برای خنثی کردن طرح حمله به دانشگاه از رویدادهای فراموشناشدنی قیام، در روز خطونشان کشیدن پاسدار سلامی بود.
خامنهای میخواست دانشگاهها را بهعنوان موتور محرکهٔ قیام خاموش کند و برای این کار مجبور شد مهمترین مهرهٔ سرکوب خود، یعنی سرکردهٔ جنایتکار سپاه را مورد مصرف قرار دهد اما این نمایش پوشالی «اقتدار»! و عطش برقراری «امنیت»! نتیجهٔ معکوس گرفت.
خیزش دانشجویان قهرمان در دانشگاههای تهران، شیراز، مازندران، مشهد، ساری، همدان، کرج و قزوین درست در فردای حملهٔ وحشیانه به خوابگاههای دانشجویی اثبات کرد که این قیام سربازایستادن ندارد و از فاز خاموششدن و فرو نشستن بر اثر هجوم بسیجی و انتظامی و لباسشخصی و گلوله و گاز اشکآور در کف خیابان یا با پیامک احضار به اطلاعات و تهدید به اخراج از دانشگاه، دستگیری و ناپدیدسازی، ارعاب و سرکوب، شیطانسازی در دانشگاه گذشته است. گر گرفتن قیام در ۳۸ دانشگاه، پاسخ آتشین قیام به یاوههای خامنهای و گماشتهاش در سپاه پاسداران بود.
خامنهای حتی سرکوب عریان و با گلولهٔ جنگی را در بلوچستان نیز آزمود. در یک روند خودبهخودی با این سرکوب نباید شاهد خیزش دیگری در آن منطقه بودیم ولی در عمل اثبات شد که خونهای بیگناه فرو ریخته بر کف خیابان عزم مردم قهرمان بلوچستان را برای بهزیر کشیدن دیکتاتوری عمامهداران جزمتر کرده است.
این واقعیتی است که حتی رسانههای حکومتی نیز ناچار به آن اذعان میکنند (۱).
به تعبیر گویای مسعود رجوی در پیام ۸آبان ۱۴۰۱:
«دشمن زبون در بنبست و استیصال دست و پا میزند. اگر سرکوب نکند طوفان قیام و انقلاب بالا میگیرد. اگر به سرکوب حداکثری رو بیاورد، شعلههای ”آتش جواب آتش“ فروزان میشود و طومار ولایت را در هم میپیچد.
این همان سرنوشت محتوم شاه و دیکتاتوری سلطنتی در مرحله پایانی است که حتی آوردن تانک و تیربار به خیابانها اثر نکرد. رژیم، شقه و ریزش بسیار در پیش دارد. به خامنهای میگویم تا دیر نشده تسلیم اراده خلق شود و رخت بربندد. از کرسی ولایت پایین خزیده و مثل شاه اذعان کند که ”صدای انقلاب“ ملت را شنیده است».
پانوشت:
(۱) روزنامه مردم سالاری یکشنبه هشتم آبان نوشت: «بیش از یک ماه از ناآرامیهای خیابانی میگذرد و تاکنون تدابیر بازدارندگی آن نهتنها نتیجهبخش نبوده بلکه به آتش آن در تعدد مکانی دامن زده است و بادی است طوفانی که بسیاری از بیدها را خواهد لرزاند و علیرغم پیشبینیهای خوش بینان و سادهاندیشان به سادگی تمام نخواهد شد ... انبار باروتی که بخشی از انفجارهای مقطعی آن را در ۱۴۰۰، ۱۳۹۸، ۱۳۹۶، ۱۳۸۸ و ۱۳۷۸ بهوضوح دیده بودیم اما در تعمق و تأمل درباره آنها «تجاهل عارفی» شد و با تاسف فراوان در مورد ناآرامی شهریور ۱۴۰۱ هم به همان شیوه پیشین عمل کردیم و این چنین سیاستی این بار هم ادامه دارد و منتج به نتیجه نشده است و پرهزینه و سوزندهتر ادامه خواهد یافت ... علت هم توجه به کف خیابانیهاست، نه خاستگاه، آبشخور و پسکوب ساکت آنها، پسکوبی که باورمان شده که با به خیابان آمدهها، مخالفاند و با طرف مقابل موافق و اشتباه همینجاست.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر