ما فقط میگوییم که مرضیه بخوان بخوان برای مادرهای پیرمان که چشم انتظار دیدار بچه هاشون هستند.
بخوان برای اطفال یتیم برای زنان دردمند برای خلق تحت ستم، برای مقاومت، برای آزادی و ارتش آزادی
و برای مریم...
خانم مریم رجوی ـ ۱۳۸۹
«خاطرات ”یار“ رفته در نظرگاهم نشسته
در سپهر لاجوردی آتش آهم نشسته
ای خدای بی نصیبان، طاقتم ده، طاقتم ده
قبله گاه ما غریبان، طاقتم ده، طاقتم ده».
…
هزاردستان زیباترین وطن،
صدای دلنشین رنجها و عواطف شصت ساله یک ملت،
صلابت سرکش زن ایرانی در برابر سنگسار و زنستیزی خمینی،
زیباترین صدای مقاومت برای آزادی، گنجینه پرافتخار و بیزوال هنر ایرانی، اشرف السادات اشرفی، هم چنان که خودش میخواست؛ برجستهترین «زن هنرمند و مقاوم» در جهان معاصر، مرضیه عزیز من رخت سفر بربست… .
خدایا! چه جوری میتوانم وصفش کنم؟ یا از عواطف خودم بگم؟
«صورتگر نقاش چین،
رو صورت یارم ببین،
یا صورتی برکش چنین
یا ترک کن صورتگری»
زیباییهای صورت پرغرورش را دختران قالیباف ایران، بر تاروپود رنجهایشان ترسیم کردهاند. در یک قالیچه که شما الان نمادی از اون رو این جا می بینید. ولی سیرت زیبای مرضیه عزیز و آنهمه مهر و وفا و آن همه صلابت و شجاعت و معرفت را چگونه میتوان بازگو کرد؟ واقعیت این است که در سیروسلوک شگفتانگیز مرضیه و در عشق و شیدایی او نسبت به اشرفیها و مسعود، هزار نکته باریکتر از مو وجود دارد که میشه یکی یکی آنها را شمرد از سوز نهان و آتش دل بیقرارش که برای مردمش و جوونهاش میخوند و در عطر دلانگیز و پرتاثیر کلام و صدایش موج میزد.
البته مسعود گوهر وارستگی و پاکی خانم مرضیه را بیش از همه دریافت و به دفعات او رو توصیف کرده. مسعود او را «غزل غزلهای هنر ایران» توصیف کرد. و باز او گفت: «همه چیز مرضیه مبین پاکیزگی و صفای دل و ضمیر اوست».
…
واقعیت اینه که مرضیه هم چنان هست! بله هستی! یادش، نامش، رزمش و ترانههایش. همه جا هست. در طنین قیام مردم ایران، در غرش اشرفیهای قهرمان و در پایداری آنها، در قلبهای همه ما، یعنی عاشقان مرضیه.
بله، هستی و میخوانی و مطمئنم که روز آزادی مردم ایران بر تارک همه هنرها و هنرمندان، آن هم در شگفتانگیزترین مقاومت تاریخ ایران و جهان علیه استبداد مذهبی و زنستیز، تو همچنان زنده یی و مثل زمرد میدرخشی، میخندی و میخوانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر