ظهور برنامهریزی شده و هدفدار خامنهای در سیرکی بهنام «مراسم مشترک دانشآموختگی دانشجویان دانشگاههای افسری نیروهای مسلح»! نتواست برای او «اقتدار» بخرد.
همه علامتهای ضعف را در رفتار و گفتار او دیدند. از جمله پالسهایی که او به بیرون داد، شقهها و شکافهایی در درون طیفهای گوناگون حاکمیت بود که با اوجگرفتن قیام ایران نمیتوان آنها را کتمان کرد و در آینده نیز روندی رو به تزاید و تصاعدی به خود خواهد گرفت.در این حرف او دقت کنیم:
«در اول کار برخی خواص بدون تحقیق و احتمالاً ناشی از دلسوزی، اطلاعیه و بیانیه دادند و اظهارنظر کردند. برخی از آنها اتهام را به سمت سازمان انتظامی بردند و برخی هم مجموعه نظام را متهم کردند. اکنون که دیدند قضیه چیست و نتیجه حرفهای آنان با برنامهریزی دشمن چه اتفاقاتی را در خیابانها رقم زده است، باید کار خود را جبران و صریحاً اعلام کنند با آنچه اتفاق افتاده و با برنامه دشمن خارجی، مخالفند».
استغاثهٔ ذلیلانهٔ «مقام عظمای ولایت» برای موضعگیری صریح خواص، جز در گوش آخوند احمد جنتی فرونرفت و خروجی آن جز یک اطلاعیهٔ سست و مجیزگویانه در دفاع از او نبود. در نقطهٔ مقابل از یکطرف شاهد اوجگیری تظاهراتها و شعار مرگ بر خامنهای هستیم و از طرفی شقهها و تنشهای هر چه بیشتر در درون حاکمیت و نیروهای وفادار به او.
بیانیهٔ انجمن اسلامی دانشگاه شریف و تبری جستن از سرکوب دانشجویان، در حالی صادر شد که خامنهای گمان میکرد با اعزام قلادههایی از لباسشخصیهای خود به این دانشگاه توانسته است از دانشجویان نسق بگیرد ولی نتیجهٔ معکوس گرفت. درست در فردای اظهارات عجزآلود خامنهای، آخوند محمدعلی ایازی گفت:
«بخشی از روحانیان گشت ارشاد را قبول ندارند و میگویند این روش دیندار کردن جامعه نیست... برخی کارهایی که به نام دین صورت میگیرد از نظر بخشی از اندیشمندان و محققان دینی قابلقبول نیستند»(ستارهٔ صبح ۱۲مهر ۱۴۰۱).
کار به جایی رسیده است که سخنگوی ستاد موسوم به «امر به معروف و نهی از منکر» او نیز میگوید:
«ما چندین بار هم گفتیم، این نوع برخوردهای گشت ارشاد یا برخی از عزیزان دلواپس، شاید در دهه ۶۰ جواب میداد اما الآن دیگر نمیتوانیم با برخوردهای خشن مردم را تابع قانون حجاب کنیم»(مستقل ۱۲مهر ۱۴۰۱).
این ریزشها، اختلافها، برائتجستنها، عقبنشینیها و شقهها و شکافها محصول پیشرویهای جهشآسای انقلاب دمکراتیک مردم ایران است. پرواضح است که نباید به آن قانع بود. در دوران پایانی سلطنت شاه نیز شاهد سلسلهیی از آن بودیم. وقتی مجموعهٔ حاکمیت و بدنهٔ سرکوب آن، هیبت حضور جوانان شورشی در کف خیابان را به چشم میبینند و سرنگونی را بو میکشد.
برآیند چنین چیزی، اختلاف و ریزشهای هر چه بیشتر است. خامنهای در حالی از تصور فروریختن «دیوار برلین» ولایت میهراسد و آن را کتمان میکند که ترکها و شکافهای این دیوار دیدنی است.
این حرف محمدباقر قالیباف در مجمع تشخیص مصلحت نظام، تصویر مشخصی از درون رژیم به دست میدهد:
«ما اگر میخواهیم بر این جنگ شناختی غلبه پیدا کنیم اول نیازمندیم که این تعارضها و این برداشتها و درکهای متفاوت در همین بخش حکمرانی اصلاح کنیم. این بستری است که دشمن بر آن سوار میشود و در بستر ناکارآمدی سوار میشود و این مشکلات را فراهم میآورد»(تلویزیون شبکهٔ خبر ۱۲مهر ۱۴۰۱).
خامنهای، رئیسی را آورده بود تا در برابر بحرانهای دوران سرنگونی، حاکمیتش را آببندی کند اما راندمان دولت جوان حزباللهی برای او ریزش، بههمریختگی، شقه و شکاف بیشتر است. این وضعیت، بر کارآیی سرکوب نیز تأثیر گذاشته است. اکنون خامنهای برای فرونشاندن موجهای پیدرپی و اختناقبرانداز قیام ایران ناگزیر است عناصر خلص و آدمکشان وحشی خود را در قامت «لباسشخصی» به صحنه بیاورد.
البته باید تصریح کرد که شاه نیز در اواخر سلطنت خود نتوانست از «گارد جاویدان» برای فرونشاندن آتشفشان انقلاب ۵۷ استفاده کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر