طی روزهای پنجشنبه و جمعه، ۱۹ و ۲۰خرداد ۱۴۰۱ شاهد یک کارزار حماسی بین مأموران وزارت بدنام اطلاعات رژیم با ایرانیان آزاده و خانوادههای دادخواه در مقابل دادگاه استکهلم در سوئد بودیم؛ جایی که شاهدان و شاکیان قتلعام۶۷ علیه دژخیم حمید نوری شهادت دادند.
نظام قتلعام، واخورده و تحقیرشده از محاکمهٔ یکی از قصابانش در دادگاه استکهلم، با یک فاز تأخیر اقدام به برگزاری یک سیرک در محل دادگاه کرد. این سیرک سه نفره (یک مزدور وزارتی همراه با دو مزدور غیرایرانی اجیر شده) با آب و تاب تمام در خبرگزاریها و سایتهای حکومتی بزرگنمایی شد و انعکاس یافت.
گردانندهٔ این سیرک یکی از تشکلهای دستساز و پیشانی سیاه وزارت اطلاعات به نام «بنیاد هابیلیان» بود.
«هابیلیان»!
با شنیدن این نام بیاختیار داستان هابیل و قابیل، فرزندان حضرت آدم در ذهن تداعی میشود. با این تفاوت که در کاربرد این نام یک جعل بزرگ تاریخی صورت گرفته است. هابیل توسط قابیل کشته شد. هابیل در فرهنگ بشری، نماد یک مظلومیت تاریخی است. جعل و دجالیت در اینجاست که جلادان و شکنجهگران وزارت اطلاعات [قابیلهای حاکم] خود را «هابیل» مینامند تا ۱۲۰هزار خون بهناحق ریخته از پیکر شهیدان انقلاب نوین ایران را بپوشانند و پایمال کنند.
سرکردهٔ این انجمن بنیاد دستساز وزارت اطلاعات، دژخیمی بهنام جواد هاشمینژاد است. او که مجاهدین را برای نظام «بسیار خطرناک»! میبیند پیرامون اثرگذاری آنها بهعنوان شرط ذهنی در بالغ کردن موقعیت انقلابی جامعهٔ ایران به قیام و سرنگونی میگوید: «اصل کار [مجاهدین] به این شکل است که حتی یک اعتراض عادی صنفی را به یک وضعیت غیرعادی تبدیل کنند در بسیاری از موارد در چند ماه گذشته شاهد بودیم که [مجاهدین] از یک اعتراض صنفی یک معضل امنیتی ایجاد کرده و... در اعتراضات اخیر هم [مجاهدین] بهدنبال تکرار تجربههای قبلی هستند» (سایت حکومتی دانا. ۱۳تیر ۹۷).
وظیفهٔ این نهاد در ساختار سرکوبگرانهٔ ولایت فقیه، شیطانسازی از مجاهدین با فیلمسازیهای آنچنانی، انتشار کتابهای نوشته شده از سوی بریده مزدوران یا تهیه شده از متن بازجوییهای شکنجهگران و نیز برگزاری نمایشگاه است.
یک سیرک و چند پیام
برگزاری یک سیرک تحت عنوان نمایشگاه «قربانیان ترور» از طرف این بنیاد در مقابل دادگاه استکهلم چند پیام موازی در بر دارد:
۱ـ نظام قتلعام بعد از برگزاری دادگاه حمید نوری و در آستانهٔ صدور حکم، قافیه را باخته و دریافته است که اقداماتش برای زد و بند یا تهدید و فشار برای تأثیرگذاری در این حکم راه به جایی نخواهد برد. با این نمایشهای رقتانگیز میخواهد شکست را بپوشاند.
۲ـ برگزاری این نمایش مضحک، اعترافی معکوس به نقش برجستهٔ مجاهدین و کانونهای شورشی در بالغ کردن موقعیت انقلابی به فوارههای قیام در شهرهای عاصی ایران است. در شرایطی که سلسله عملیات کانونهای شورشی در داخل کشور امنیت و اقتدار عنکبوتی رژیم را سوراخ سوراخ کرده و نفوذپذیری آن را برملا نموده، چنین واکنشی جز استیصال مرگبار را تداعی نمیکند.
۳ـ این نمایش رسوا یک مصرف داخلی نیز دارد. پس از محاکمهٔ دژخیم حمید نوری و بهخصوص بعد از کارزار بزرگ افشای قضاییهٔ جلادان میخواهد به شکنجهگران و زندانبانان روحیه تزریق کند.
خروش و غیرت جنبش دادخواهی
حضور فعال و سرزندهٔ ایرانیان آزاده و خانوادههای قتلعامشدگان تابستان ۶۷ در مقابل دادگاه حمید نوری، سیرک برنامهریزی شده را به هم زد. دستگاه اطلاعاتی رژیم و مزدوران اجارهیی او پیشبینی چنین واکنشی را نکرده بودند. پیشقراولان دادخواه بهمحض باخبر شدن از توطئهٔ رژیم کار و بار و زندگی معمول خود را رها کرده و بهسرعت خود را به محل رساندند. آنها اثبات کردند که نخواهند گذاشت ثمرهٔ ۹ماه پایداری تحسینبرانگیزشان در سرمای استخوانسوز و باد و بوران بههدر برود. به مزدوران وزارت اطلاعات و به اربابان آنها در تهران شیرفهم کردند که خون ۳۰هزار سربدار آزادی، صاحب و نگاهبان دارد.
آنها همچنان که سناریوی کثیف هویتزدایی از شهیدان قتلعام را به شکست کشیدند، این بار نیز با واکنش برقآسای خود درسی جانانه به خامنهای، رئیسی و اطلاعات بدنام دادند.
سیلی آتشین آنان بر بناگوش سیرکچرخانان ولایی غیرت و غرور انقلابی ایرانیان آزاده را در خارج از کشور به تماشای جهانیان گذاشت. ثابت کرد که حقوقبشر را نمیتوان به سخره گرفت. نمیشود دست رژیمی تا مرفق غرق در خون آزادیخواهان باشد و در همان حال قربانیان خود را تروریست بنامد. جهان حساب و کتاب دارد. غیرتی که اینچنین بساط آنها را در خارج از کشور برمیچیند ـ در هیأت خلقی دلاور و قیامآفرین ـ سرنگونی را بیتردید در لحظهٔ موعود رقم خواهد زد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر