روز ۱۲خرداد ۱۴۰۱ طی یک عملیات بزرگ کانونهای شورشی، دوربینهای نظارتی وزارت اطلاعات و شهرداری تهران از کار انداخته شدند. ابعاد گسترده و سنگین ضربه و حجم آن، به یکی از مهمترین خبرهای روز ایران تبدیل شد.
چگونگی بازتاب و اعلام این خبر از جانب دستگاه تبلیغاتی نظام آخوندی، تبدیل به یک بحران برای آن شد. از این رو موضع رسمی حاکمیت تا چند روز در خفا بود و فقط برخی خبرگزاریها و رسانههای حکومتی و نیز چند کارگزار رژیم با اعلام مواضعی هیستریک، به آن اشاره کردند.روز ۱۷خرداد رسانههای حکومتی، بازتاب گیجکنندهٔ این عملیات بزرگ را با بیان موضع رسمی حکومت آخوندی اعلام نمودند. خبر موضع رسمی حکومت این بود که این عملیات پیچیده را اسراییل و مجاهدین با هم برنامهریزی و اجرا کردهاند!
بدینگونه، شوک حاصل از عملیات بزرگ، سکوت چند روزه و عبور دادن این خبر از فیلتر اتاق فکر نظام، آن را روی موج پروپاگاند عجین با ذات دروغ ـ دجال برد.
مشاهده میشود که مراحل انجام شده برای اعلام خبر، بهخودی خود گویای مهلک بودن ضربه، گیج شدن اتاق فکر نظام و دجالانه پای اسراییل را وسط کشیدن برای مشوش کردن فضا و تحتالشعاع قرار دادن گستردگی عملیات و توانمندی فنی آن است. فقط یک بلاهت آشکار در چنین موضعگیری هست و آن اینکه اتاق فکر نظام حساب کرده که هنوز دجالیت خبررسانی به سیاق دههٔ ۶۰ و ۷۰ با ربط دادن همهٔ رویدادهای علیه نظام به اسراییل و آمریکا و یأجوج و مأجوج استکباری، خریدار دارد و کسی برای دروغهای نجومی دستگاه پروپاگاند ولایی تره خرد میکند.
واقعیت اما این بود که اتاق فکر نظام اگر اصل عملیات و اخبار آن را بیان میکرد، تمام دستگاه قدرتنمایی پوشالی رژیم و شیطانسازی علیه مجاهدین، با زبان خود نظام پودر میشد. چون آنچه رخ داد، از منظر خود رژیم، هم بهلحاظ گستردگی و هم بهلحاظ فنی و پیچیدگی، در حد بینظیرترین ضربات کاری بر سامانهٔ کنترل و سرکوب بود. ضربهیی که انرژی و فکر و باور اجتماعی را آزاد و باز میکند و افقی تازه از «میتوان و باید» را علیه رژیم و به روی جامعه میگشاید.
بنابراین چاشنی «اسرائیل» را توی اصل عملیات و خبر آن سُراندن، از یکطرف سیاست دیرینه و رایج یک دستگاه پروپاگاند دروغ ـ دجال است و از طرف دیگر دلخوشی دادن به نیروهای خودی نظام تا از هیبت و کارآیی و دقت عملیات و نقش خاص کانونهای شورشیِ مجاهدین، پس نیفتند. این در حالی است که خود اتاق فکر نظام میداند غیر از حواشی محدود رژیم آخوندی، اکثریت قاطع مردم ایران و خاصه نسل جوان، برای سیاست دیرینه و رایج دستگاه پروپاگاند دروغ ـ دجال، پشیزی قائل نبوده و سالهاست از آن عبور کرده است.
بهجاست ویژگیهای دستگاه پروپاگاند ـ دجال نظام آخوندی را مرور کنیم تا وجوه آن در بازتاب همین عملیات از کار انداختن دوربینها، بارزتر شود. دستگاه تبلیغاتی حاکمیت ولایت فقیه طی چهار دههٔ گذشته همواره در بازتاب رویدادهای علیه نظام ـ چه داخلی، چه بینالمللی ـ یک روش ثابت داشته است که با چنین ویژگیهایی شناخته میشود:
ـ ابتدا اصل خبر، قرنطینه و فریز میشود.
ـ آنگاه خبر، پرو نظرگاه نظام و منافع آن میشود.
ـ سپس با فرهنگ مبتذل استکبارمالی و صهونیستمالی، آلوده میشود.
ـ آنگاه با ادبیات حوزوی ـ مذهبی ـ مبتذل که بار شیطانسازی آن غالب است، آنتنی میگردد.
اگر به مراحل طی شده از ۱۲خرداد تا اعلام موضع رسمی نظام دقت کنید، همین مراحل صورت گرفته تا عملیات کانونهای شورشی با چسباندن نقش اسراییل به آن، شیطانسازی و بیاعتبار جلوه داده شود.
نکتهٔ قابل توجه برای درک سنگینی و هیبت این عملیات از منظر رژیم و توسل جستن دجالانهاش بهوسط کشیدن پای اسرائیل، موقعیت کنونی صحنهٔ سیاسی ایران است که چنین عملیاتهایی با این ابعاد و آثار، آلترناتیوی را معرفی میکنند که در صحنهٔ سیاسی ایران و در تراز سیاسی با حاکمیت، چنین تعادل قوایی را رقم میزند. یعنی بار سیاسی ـ اجتماعی این عملیات، بیشتر و پردامنهتر از بار فنی آن جلوه کرده است. عملیاتهایی با ابعاد و آثاری که میتوانند اعتراضات و قیامها علیه نظام را گسترش داده و نیز انگیزهبخشی و توانستن و بایستن را برای رهایی ایران از اهریمن ولایی عمومیت دهند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر