دیدار ۷تیر ۱۴۰۱ خامنهای با عمله و اکرهٔ دستگاه سرکوب خود تحت عنوان «رئیس، مسئولان و جمعی از کارکنان قوه قضاییه»، حاوی نکاتی است که درنگ بر آنها میتواند پرده از وضعیت فلاکتبار استبداد دینی بردارد.
آدرسدهی مجاهدین
بهنظر میرسد آلترناتیوتراشی از سلطنتطلبان با چوب زدن بر مردهٔ رضاشاه در قبر تاریخی خود دیگر افاقه نمیکند؛ زیرا بیش از هر زمان سردمداران هرگونه پردهپوشی و حاشیهروی در مورد مجاهدین را به کناری گذاشته و بر نقش آنان در بیثباتسازی استبداد دینی انگشت میگذارند. آنها بیمحابا و پیدرپی هماورد خود را آدرس میدهند. این بار نوبت خامنهای بود تا سراسیمه به وسط گود بیاید و به نیروهای روحیهباختهٔ خود بگوید نهراسند و در قبال پیشرویهای مجاهدین و کانونهای شورشی وانروند. منتهی او این واقعیت را طبق معمول با زبان معکوس آخوندی بیان میکند:
«علت سربلندی و پیروزی حیرتآور ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی در برابر حوادث بزرگ و تلخ سال۱۳۶۰، ایستادگی و تلاش و نهراسیدن از دشمنان بود و این سنت الهی در همه دورانها قابل تکرار است و باید بدانیم خداوند سال۱۴۰۱ همان خداوند سال۱۳۶۰ است». !
اعتراف بهصورتمسألهٔ اصلی
ترسیم یک منحنی از سال۱۳۶۰ تا ۱۴۰۱ از سوی خامنهای، اعتراف به مبارزه انقلابی مجاهدین برای براندازی استبداد دینی در یک بازهٔ زمانی ۴۱ساله است؛ مبارزهیی که با فراز و فرودهای آن حتی یک روز نیز تعطیل نشده است.
او هراسناکانه از مبارزه قهرآمیز انقلابی مجاهدین و سرفصل ۳۰خرداد ۱۳۶۰ با عبارت «جنگ داخلی» یاد میکند.
این جنگ همان جنگ بیامان مردم ایران با استبداد دینی است. جنگی که اکنون به سرفصل سرنوشتساز خود نزدیک و نزدیکتر میشود. کمیتهای تلنبار شده بر روی هم، اینک در شرف بالغ شدن به کیفیت نوین و شایسته هستند. امروز کمتر کسی است که از پس قلههای خونگرفتهٔ میهنمان دمیدن فروغ خورشید سوزان براندازی آخوندها را به چشم نبیند.
روزی که مجاهدین این کارزار را آغاز کردند چشم به پیروزی سهل، آسان و بدون هزینه ندوخته بودند اما میدانستند باید بهای ایستادگی را بپردازند تا نسلهای آینده مجبور به تکرار مرارتبار تاریخ نباشند. به تعبیر مسعود رجوی:
«۳۰خرداد خط سرخی بود که صف خمینی و ضد خمینی را برای همیشه از هم جدا کرد، صف ارتجاع را از انقلاب، تعریف جبهه خلق را بهدست داد که همانا جبهه سرنگونی این رژیم است. روزی است که ما را محارب اعلام کرد. گفته بودیم که چنگ در چنگ مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران هستیم که از عمق اعصار جاهلیت و خرافه سر برداشته. گفته بودیم که به حیات خفیف و خائنانه و به ذلت تن نمیدهیم ولو با سنگینترین بها، با الهام از سیدالشهدا، عاشوراگونه وارد و خارج میشویم. اما خواست خدا و آگاهی حمایت خلقمان، به جای مسیر عاشوراگونهای که ما در آن قدم گذاشتیم، مسیر دیگری را رقم زد که شتابان رو به پیروزی به پیش میرود». (آموزش برای نسل جوان. شماره ۶. مسعود رجوی. ۳۰خرداد ۱۳۸۹)
تأکید بر سرکوب و شقاوت
خامنهای با احضار مهرههای دستاندرکار شکنجه و شقاوت به آنها میگوید که در مقابله با خطر مجاهدین و استراتژی براندازی باید همچنان خط سرکوب را پیش ببرند؛ زیرا جز این مسیر دیگری متصور نیست.
«ما در سال۶۰ در مقابل این همه حادثه و شدت عمل توانستیم روی پای خودمان بایستیم، امروز هم میتوانیم».
«قوه قضاییه یک عامل مهم اقتدار است در ادارهٔ کشور، بنده همیشه سفارشهایی کردهام.»
سفارشهای خامنهای به بدنامترین مهرههای دستگاهش جز افزودن به شقاوت و بالابردن دز سرکوب و اعدام چه میتواند باشد؟! اما باید تأکید کرد که رشد تصاعدی فعالیت کانونهای شورشی، رویش پیدرپی خیزشهای اجتماعی از قامت شهرهای ناآرام ایران نشان میدهد که دیگر کسی از نیروی ضدشورش و باتون و ساچمهیی و تیر و تفنگ نمیهراسد.
دیکتاتور پابهگور در حسرت «امنیت روانی»!
بهرغم فراخوان خامنهای به «شدت عمل»! و یکی دانستن خدای سال۱۴۰۱ با خدای سال۱۳۶۰ در همین سخنرانی او نیز میتوان فهمید که چقدر قافیه را باخته است. دیکتاتور پابهگور در حالی از «اقتدار» و «شدتعمل» حرف میزند که چند پاراگراف بعد از آن از نبود «امنیت روانی» در جامعه مینالد و عجز خود را در برابر روشنگریهای انقلابی آلترناتیو دمکراتیک در فضای مجازی به نمایش میگذارد.
«یکی از حقوق عمومی مردم همین است که امنیت روانی داشته باشند امنیت روانی یعنی چه؟ یعنی هر روز یک شایعهیی، یک دروغی، یک حرف هراس افکنندهیی [دقت کنید حرف هراس افکنندهیی] توی ذهنها پخش نشود حالا تا دیروز فقط روزنامهها بودند که این کار را میکردند حالا فضای مجازی هم اضافه شده، هر چند وقت، چند روز یکبار، گاهی چند ساعت یکبار، یک شایعهیی، یک دروغی، یک حرفی را یک آدم مشخصی یا نامشخصی توی فضای مجازی منتشر میکند مردم را نگران میکند ذهن مردم را خراب میکند».
او در این مورد خواهان حتی قانونتراشی سریع میشود؛ امری که جز خندهٔ حضار را برنمیانگیزد.
...
تاریخ از این بلاهتها فراوان به خود دیده است. بسیاری پیش از او و بیش از او خواستهاند با گزمههای چوبی خود در برابر ارادهٔ پولادین خلقها بایستند اما اینک در سکوت سنگوارهها و فسیلها بخشی از عبرت تاریخاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر