در روزگار کشتار کلمات، یکی از واژگان به مسلخ برده شده، «بازنشستگان» است. بازنشسته در فرهنگ انزجارآور و متداول آخوندی یعنی کسی که از کار و کارآیی افتاده و باید در حاشیهٔ جامعه، با درآمدی ناچیز روزگار بگذراند.
چنین تعریفی از بازنشستگان، استثمار این طیف از هموطنان ستمدیدهٔ ما را توجیه و تئوریزه کرده است؛ حال آنکه این عزیزان، گرانبهاترین سرمایهٔ هر انسان یعنی عمر خود را در مسیر بالندگی و شکوفایی، رفاه جامعه و پیشرفت کشور به وثیقه گذاشتهاند. سرشار از تجربههای ارزشمند هستند. در یک کشور دمکراتیک با مناسباتی مبتنی بر کرامت انسانی، باید مورد تکریم قرار گیرند. آنان بیش از هر زمان نیاز به مراقبت و حفاظت دارند؛ زیرا علاوه بر نیاز به گذران زندگی معمول خود، در سنین کهنسالی از بیماریهای مختلف رنج میبرند. این بیماریها ایجاب میکند که مراکز مخصوص به خود را داشته و از رسیدگیهای ویژهٔ پزشکی برخوردار باشند. به جای دغدغهٔ تأمین نان بخور و نمیر، دغدغهٔ فرهنگآموزی و تربیت نسلهایی را داشته باشند که در حضور حرمتبرانگیز آنها پیشینهٔ شکوهمند خود را به چشم میبیند. اما نظام مافیایی و چپاولگر ولایت فقیه، نه تنها اهتمامی به این موضوع ندارد بلکه با بهانههای مختلف دست در جیب بازنشستگان میکند تا زندگی آنها را هر چه بیشتر با مشقت و دشواری همراه سازد.بدعتگذاری رئیسی با اتیکت «عدالت و رفاه»!
دولت دستنشاندهٔ خامنهای در یک اقدام بیسابقه مصوبهٔ شورای عالی کار را متناسب با منافع خود تغییر داده است. این تصمیم خودسرانه که تحت عنوان دجالگرانهٔ «ایجاد عدالت و برابری در رفاه» اتخاذ شده در عمل مستمریبگیران را بر خاک سیاه مینشاند. بازنشستگان میگویند قرار بوده است که حقوقها در سایر سطوح درآمدی بهجز حداقلبگیرها ۳۸درصد بهعلاوه ۵۱۵هزار تومان در سال جاری افزایش پیدا کند اما دولت رئیسی این قانون را رد کرده و تنها با افزایش ۱۰درصدی موافقت نموده است. این میزان هرگز با سطح تورم و گرانی افسارگسیخته و نرخ سبد معیشت در جامعه همخوان نیست. چنین تصمیمی از سوی رئیسی یک بدعت است. زیرا دولت هیچ نقشی در تأمین اعتبار برای مستمریبگیران ندارد و بنابراین نمیتواند برای آن تعیینتکلیف نماید. سازمان تأمین اجتماعی، یک سازمان بیمهگر اجتماعی عمومی و غیردولتی است.
یک کارشناس بازار کار در تشریح تصمیم ضدمردمی دولت رئیسی میگوید:
«ما شاهد یک تورم افسارگسیخته در کشور هستیم که بهدلیل تحریمها و شرایط اقتصادی ایجاد شده بیشتر فشار این مشکلات بر دوش حقوقبگیران، بازنشستگان، کارگران و کارمندان است، بنابراین جبران تورم برای افزایش قدرت خرید حقوقبگیران، بازنشستگان، کارگران و کارمندان وظیفه حاکمیتی دولت است و دولت باید متناسب با شرایط اقتصادی و تورم، دستمزدها و درآمدها را جبران کند. پیشنهاد افزایش ۳۸درصدی به اضافه رقم ثابت ۵۱۵هزار تومانی که در شورای عالی کار تصویب شده بر اساس نرخ تورم و سبد معیشت و بهصورت غیررسمی خط فقر بوده است. اتفاقاً مبالغی که تصویب شده هنوز تا سبد معیشت و خط فقر فاصله زیادی دارد» (همشهری آنلاین. ۱۷خرداد ۱۴۰۱).
بازنشستگان در اعتراض به این اقدام خودسرانهٔ دولت سوگلی خامنهای خواستار سلب اختیار از دولت از بابت دستدرازی به منابع اعتباری هزاران کارگر بازنشستهای شدهاند که طی سالیان بخشی از حق بیمهٔ خود را در صندوق سازمان تأمین اجتماعی اندوختهاند تا در روزگار کهولت و از کارافتادگی عصای دست آنها باشد.
«کف خیابان»، تنها گزینهٔ شرافتمندانه
با سیاستهای ضدمردمی دولت دستنشاندهٔ خامنهای، اکنون زندگی دشوار و پرمشقتی پیشاروی بازنشستگان قرار دارد. آنها میدانند که اگر در برابر اقدامات دولت سکوت کنند، در روزهای آینده وضعیت وخیمتر خواهد شد. بین تندادن به خواستههای حکومت مافیاسالار آخوندی و شورش بر وضع موجود، گزینهٔ دوم را انتخاب کرده و پرچم شورش در خیابانها را برافراشتهاند. آنها بهخوبی میدانند که حق بهیغما رفتهٔ آنها تنها و تنها از طریق برشوریدن و به کف خیابان آمدن، بهدست خواهد آمد.
بازنشستگان با شعارها «مرگ بر رئیسی»، «رئیسی رئیسی مرگ به نیرنگ تو»، «وعده و وعید کافیه سفره ما خالیه»، «شش کلاسه دروغگو حاصل وعدههات کو»، «فقط کف خیابون بهدست مییاد حقمون»، «دولت شش کلاسه، نمیخوایم نمیخوایم»، «بازنشسته میمیرد ذلت نمیپذیرد»، «ننگ ما ننگ ما دولت الدنگ ما»، «فریاد فریاد از این همه بیداد» و «یا حجه ابن الحسن ریشه ظلمو بکن» دینامیسم جدیدی از شورشگری خود را بهنمایش گذاشتند. دینامیسمی که گلوله و گاز اشکآور نمیتواند آن را متوقف نماید.
استمرار این شورشگری آنها را در ردیف برخاستگانی قرار میدهد که اراده کردهاند نظام مافیاسالار آخوندی را بهزیر بکشند. این همان مرجح دانستن مرگ شرافتمند بر زندگی همراه با ذلت است؛ انتخابی که بیتردید پیروزی را محقق خواهد کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر