«یکشنبه-۲۲بهمن ۱۳۵۷- تهران- بر اساس گزارشی از کیهان»
آیا ۲۲بهمن، بهعنوان روز پیروزی انقلاب ایران، در تاریخ ثبت خواهد شد؟
این سوالی بود که مردم بهپاخاسته در خیابانهای مملو از دود و آتش از خود یا از یکدیگر میکردند. چرا که ساعت ۲ بعدازظهر، رادیو برنامه خود را قطع کرد و اطلاعیهٴ ستاد ارتش را پخش نمود: «با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ۱۰ و ۳۰دقیقه روز ۲۲بهمن ۱۳۵۷ تشکیل و به اتفاق تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرج و مرج و خونریزی بیشتر، بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد که به پادگانهای خود مراجعت نمایند».
به یکباره صدای بوق هزاران خودرو در شهر طنینانداز شد و دستهای مسلح و خالی به نشانهٴ پیروزی بالا رفت. با این وجود هنوز شهر فضای ملتهب داشت و صدای تیراندازی کماکان به گوش میرسید. شرق تهران به منطقهٴ آزاد شده میمانست. جوانان مسلح در غرب و شمال شهر سرگرم برپا کردن سنگرها بودند. کلانتریها را تا ظهر مردم تسخیر کرده بودند. با اعلام بیطرفی ارتش، در سربازخانهها باز شد و سربازان به خیابان و آغوش مردم ریختند.
نگرانی اصلی از لشگر گارد بود. شایع شده بود که گاردیها قصد دارند با لباس و خودروی شخصی به مردم حمله کنند. این شایعه در شمال شرقی تهران قوت بیشتری داشت. از اینرو مردم مسلح از تمامی تهران به این منطقه آمده تا از آن در برابر حمله احتمالی تانکها و سربازان گارد حفاظت کنند.
***
ساعت ۳ بعدازظهر سربازان مرکز آموزشی گارد در خیابان سلطنتآباد به پشت میلههای پادگان آمده و به ابراز احساسات مردم پاسخ دادند. دقایقی بعد یک پارچه نوشته بزرگ بر سردر پادگان قرار گرفت. روی آن نوشته بود: «سربازان و افسران مرکز آموزشی گارد، همبستگی خود را با ملت اعلام میدارند».
لحظاتی بعد یکی از درهای مرکز آموزشی توسط سربازان باز شد. مردم به سمت اسلحهخانه یورش بردند. در مدتی کوتاه درهای اسلحهخانه شکسته شد هر چه سلاح و تجهیزات نظامی بود، بین مردم تقسیم گشت. در آن شلوغی حتی پسر بچهای ۵-۶ساله دیده میشد که ۲ سلاح ژ۳ را با زور حمل میکرد. او فریاد میزد: «این سلاحها را برای ۲ برادرم میخواهم. آنها باید بجنگند».
***
تا ساعت ۵ بعدازظهر از داخل پادگان قصر، مرکز ستاد لشکر گارد تیراندازی ادامه داشت. در همین ساعت پادگان عباسآباد نیز به دست مردم افتاده بود. عدهیی به سمت ساختمان مرکزی ساواک حرکت کردند. چند تانک و زرهپوش در مقابل در ساختمان ساواک موضع گرفته بودند. اما سربازان که جمعیت و مردم خشمگین را دیدند، بدون مقاومت دستهای خود را بالا برده و به سرعت به مردم پیوستند. هوا که رو به تاریکی رفت، مردم و جوانان مسلح تعداد سنگرها را بیشتر کرده و شروع به نگهبانی از مناطق آزاد شده کردند.
***
بهدنبال سقوط پادگان جمشیدآباد در غرب تهران، جوانان محله گیشا و دیگر محلههای این منطقه، سراسر خیابانها را با کیسه شن سنگربندی کردند. در پشت سنگرها، انبوهی کوکتل مولوتف و دیگر مواد آتشزا چیده شده بود. چند تانک، زرهپوش و جیپ که از پادگان جمشیدآباد توسط مردم به غنیمت گرفته شده بود دیده میشد. سراسر شب صدای شلیک و انفجار به گوش میرسید. جوانان با سلاحهای آماده در پشت سنگرها موضع گرفته بودند.
این همان تهرانی بود که تا ۲روز پیش در زیر چکمه سربازان و شنی تانکهای نیروهای سرکوبگر شاه قرار داشت. اما امروز این مردم و جوانان انقلابی هستند که مرعوب چکمهها و سرنیزههای سرکوب دیکتاتوری نشدند و تهران امروز در کنترل آنان است. هیچ اثری از آن ارتشی که حافظ شاه و ژاندارم منطقه بود، به چشم نمیخورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر