خلیفهٔ ارتجاع پس از ماهها سکوت، روز ۲۹بهمن دهان باز کرد و این بار تلاش کرد با دروغهای بیدنده و ترمز و باد و بلوفهای خندهدار، راه فراری از بحرانهای مرگبار و موقعیتی که خودش آن را ناخواسته با عبارت «درمحاصرهٔ این همه موانع و مشکلات» بیان کرد، جستجو کند.
خامنهای بهشماری از بحرانهای رژیمش اشاره کرد و البته بسیاری را هم ناگفته گذاشت. دربارهٔ بنبستش در مذاکرات اتمی، بهشیوهٔ همیشگی دوگانهگویی پیشه کرد و ضمن آنکه «برجام۹۴ و ۹۵» را تأیید میکرد، اما گفت: «اگر نکاتی را که من گفتم رعایت میشد، مشکلات بعدی پیش نمیآمد». او از گماشتگانش در تیم مذاکرهکنندهٔ کنونی هم تعریف و تمجید کرد و گفت: «برادران خوب ما در زمینه از بین بردن تحریمها و مجاب کردن طرف مقابل مشغول کار هستند».
اما خامنهای در ادامه بهطور متناقضی حرف پوشالی خود را تکرار کرد که: «لکن کار عمده خنثی کردن تحریمها ست از این طریق و ایجاد حرکت تولید داخلی» است.
خامنهای در مورد سایر بحرانها و فضاحتهای رژیم هم یکسره راه وارونهگویی و سفید جلوه دادن سیاهیها را در پیش گرفت. دربارهٔ فضاحت مراسم حکومتی ۲۲بهمن که همهٔ مردم شاهد آن بودند، بهطور خندهداری گفت: «امسال ۲۲بهمن، ۲۲بهمن عجیبی بود، واقعاً یک حرکت خودجوش! امسال جمعیت از سال گذشته بیشتر بود! بعضیها دو برابر سال گذشته بود!».
وقتی اشتر ولایت با این اندازه وقاحت، رفتن بالای منار رسوای مراسم ۲۲بهمن را، میخواهد از چشم خلایق بپوشاند و آن را پیروزی جلوه دهد، نباید تعجب کرد که دربارهٔ پیشرفت علمی هم با بلوف خندهداری مدعی شود «از همه دنیا جلوتر بودیم... یعنی سرعت ما و شتاب پیشرفت ما چندین برابر، حالا بعضی گفتند ۱۰برابر! بعضی گفتند ۱۳برابر متوسط جهان است».
خامنهای با همین دست فرمان در میدان اقتصادی هم بیدنده و ترمز با حداکثر سرعت راند و ضمن آنکه بهطور سخیفی ژست اپوزیسیون میگرفت و اینکه «بنده خودم جزو کسانی هستم که در مسائل اقتصاد انتقاد میکنم» گفت: «لکن در همین مقوله اقتصاد هم قضاوت مراکز اقتصادی معروف دنیا این است که ایران در شاخصهای مهمی از شاخصهای اقتصاد نسبت بهقبل پیشرفتهای مهمی کرده و حرکات بزرگی انجام گرفته».
خلیفهٔ مفلوک ارتجاع بهنظر میرسد زیر فشار بحرانها، ظاهراً فراموش کرده که خودش همین چند روز پیش، از شاخصهای کلان اقتصادی ابراز «ناخرسندی» کرده بود (سخنرانی۱۰بهمن)
خامنهای ناچار شد دربارهٔ از بام افتادن تشت فساد و دزدی سپاه پاسدارانش هم زبان در کام بگرداند و تمام قد بهدفاع از آن برخیزد و آن را «تهمت و لجنپراکنی» بخواند و بگوید: «به ارکان (نظام) تهمت میزنند، یک روز بهمجلس، یک روز بهشورای نگهبان، امروز نوبت سپاه است و قاسم سلیمانی». او بهاین ترتیب یک بار دیگر و با وضوح تمام نشان داد که دزدان و غارتگرانی که مردم ایران را بهروز سیاه نشاندهاند، بهکجا تکیه دارند و سردستهٔ آنها کیست.
ولیفقیه درمانده بهبحران درونی رژیم هم ناگزیر اشاره نمود و با غیظی آشکار بهبالاگرفتن مخالفخوانیها با اصل ولایت فقیه و با شخص خودش در حوزه و در درونیترین لایههای نظام اشاره کرد و گفت: «میگویند انقلاب از هدفها دور شده من دلبستگی آنها را به انقلاب قبول ندارم...
و کسانی که دم از تسلیم در مقابل آمریکا میزنند نمیتوانند به این هدفها پابرجا باشند»
اما سؤال این است که چرا خامنهای حتی ملاحظهٔ ریشخند ایادی خودش را نکرد و اینچنین بیمحابا در دروغ و بلوف و وارونهگویی بهسیم آخر زد؟
پاسخ روشن است؛ او در غرقاب بحرانها، یا باید همچون ماههای گذشته آرد بهدهان میگرفت و هیچ اشارهیی بهبنبستها و بحرانهای رژیم نمیکرد، یا همین رسوایی را مرتکب میشد که شد. اما در هر دو حال، نتیجه، جز نمایش بیراهحلی و برملا کردن دست خالیاش نیست.
او در این کشاکش، یک شکست دیگر خود را هم بهنمایش گذاشت و آن شکست پروژهٔ روی کار آوردن رئیسی جلاد بود. معلوم شد که از این «شش کلاسهٔ دروغگو» نه تنها آبی در تخفیف بحرانهای اقتصادی اجتماعی گرم نشده و وضعیت بیشازپیش انفجاری شده، بلکه آوردن او بحران درونی رژیم را هم تشدید کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر