برخی از قلم فرسایان و قلم به مزدان، آن هم در عصر ارتباطات و عصر آگاهی تودهها تلاش دارند تا تاریخ را وارونه جلوه بدهند.
خارج از اینکه زمان شاه جدا از طبقه اشرافی وابسته به شاه که صاحبان اصلی ثروتها بودند و الیگارشی حاکم را تشکیل میدادند، فقر در ایران از پایتخت که تهران بود تا شهرهای دیگر و مناطق پستتر شهری بیداد میکرد، چه رسد به مناطق دور دست، اما از بعضی جهات دیدگاههای شاه و شیخ بهطور حیرتآوری یکسان هستند، و خروجی و عملکرد این دیدگاهها بسیار با هم مشابهت دارد.
نگاهی به مواضع مشابه شاه و شیخ
شاه خود را ظلالله و سایه خدا میدانست و شیخ با عنوان نماینده خدا در زمین بیداد میکند.
هم شاه و هم شیخ مورد خطاب مستقیم و غیرمستقیم پروردگار نیز قرار گرفتهاند! خمینی و اسلافش خودشان را نایب پیامبر و امام و منتصب به وحی میدانند و محمدرضا شاه هم در صحبت با اوریانا فالاچی خبرنگار معروف ایتالیایی مدعی بود که از پیامبر و ائمه و حتی خداوند به وی پیام میرسد.
هر دو به چیزی کمتر از دیکتاتوری و ولایت مطلقه رضایت نمیدهند.
سرسلسله هر دو نظام شاهی و آخوندی ـ رضا شاه و خمینی ـ در ابتدا آه در بساط نداشتند اما وقتی به قدرت رسیدند تسمه از گرده مردم کشیدند و در فاصله کوتاهی به بزرگترین قدرت مالی و اقتصادی تبدیل شدند
هر دو، حق رأی و نظر مردم را به تصریح یا به تلویح و در عمل نفی میکردند.
هر دو، به کشورگشایی و دخالت در امور همسایگان عشق میورزیدند! خمینی که بقای حکومتش را بر این استوار کرد و بهدنبال خلافت بر کشورهای منطقه بود و شاه هم خودش را ژاندارم منطقه میدانست و دخالتش در ظفار (عمان) نیز در همین راستا بود.
هر دو، موضعی بهشدت خصمانه نسبت به تنها حکومت ملی تاریخ معاصر ایران؛ دولت ملی دکتر محمد مصدق داشته و با همکاری هم این دولت را ساقط کردند.
هر دو با تکیه بر اقلیت چند درصدی، حاکمیت سرکوب و غارت خود را پیش بردهاند.
هر دو شعار تک حزبی میدادند شاه حزب فقط رستاخیز و خمینی با شعار حزب فقط حزبالله تمامی احزاب و گروههای سیاسی را سرکوب کرد
آری واقعیت این است که شاه و شیخ همواره در طول تاریخ دست در دست یکدیگر علیه منافع مردم ایران بوده و هستند.
اما مهمترین خدمتی که شاه به خمینی کرد و راه را برایش باز کرد سرکوب نیروهای انقلابی با خشنترین و وحشیانهترین شیوهها بود.
شاه بسیاری از سران سازمانهای انقلابی را اعدام کرد و تعداد بیشتری از آنان را تا آخرین روزهای حکومتش در زندانها نگهداشت. بنابراین در خلأ وجود رهبران انقلابی و در شرایطی که شاه تسلیم سیاست حقوقبشر کارتر شده بود و فعالیت سیاسی دیگر خطری نداشت، خمینی و شبکه آخوندهای وابسته به او با فرصتطلبی آخوندی توانستند رهبری انقلاب را بربایند و انقلاب و اهداف آن را از مسیر خود خارج کرده و مهمترین محصول انقلاب ضدسلطنتی یعنی آزادی را در مسلخ حاکمیت مرتجع ولایت فقیه سر ببرند. آری بالاترین خدمت شاه بستن مسیر پیشرفت و انقلاب برای جوانان دردمند و ترقیخواه و گشودن راه برای ارتجاع فاسد خمینی بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر