آزمایش واقعی: قبل یا بعد از ۲۲بهمن؟
انقلاب بهمن، هم قبلش و هم بعدش با یک فضای جوشان سیاسی همراه بود. خیلیها با انقلاب همراه بودند، خیلیها حضور داشتند؛ از هر طرف صدایی و فریادی بود؛
روزنامه و مجله بود که پشت سر هم متولد میشد و اعلام موجودیت میکرد. تا آنجا که به نفس فضای جوشان سیاسی و تغییر شرایط برمیگردد، اینها همه محصول یک تغییر دوران و نشان ظهور یک عصر جدید بودند. حضور همهشان هم ضرورت یک حیات مسالمتآمیز اجتماعی و سیاسی را ایجاب میکرد. آن روی سکّهاش هم ضرورت پایبندی به اصل بنیادین آزادی توسط حکومت را بیشتر و بیشتر میکرد. معلوم است که اذعان به حق آزادی بیان و آزادی انتشار نظر و عقیده و مرام، در ظرفیت یک دولت و حاکمیت دموکراتیک و مردمی است.حالا پس از ۳۷سال گذار از کاریزها و معبرهای مبارزهیی سخت و پرتجربه، سؤالی که میخواهیم به آن پاسخ دهیم، این است که آزمایش واقعی برای هر فرد و جریان و تشکّلی که دخیل در مسائل روز ایران بوده، قبل از ۲۲بهمن بود یا بعد از آن؟ این سؤال از آنجا اهمیت دارد که تا روز پیروزی، گذشته، تعیینتکلیف شده بود و از آن به بعد، هر چه بود، حرکت به سمت آینده شد. یعنی از آن به بعد، چه آنهایی که از قبل بودند و چه آنهایی که بعدها و با انقلاب بهمن آمدند، در شرایط جدید و در معرض آزمایش جدیدی قرار گرفتند. پس میتوان گفت هنر هر کس یا هر گروهی، باید در این میدان جدید محک میخورد.
این آزمایش در وهلهی اول متوجه و مربوط به جریان حاکم است. یعنی صاحب حاکمیت سیاسی که در رأس آن خمینی و دولت منتخب او قرار داشت. آزمایش بقیه هم در تنظیم رابطه با همین حاکمیت سنجیده میشود. الآن بعد از ۳۷سال، بهعنوان یک تجربهی تاریخی هم این مسأله قابل بررسی است. یعنی میتوان صلاحیت هر جریانی را بیآنکه نیازی به پیشبینی و یا در نظر گرفتن احتمالی باشد، مورد سنجش و نقد قرار داد. آن موقع ـ بعد از ۲۲بهمن و حتا ماههای بعد از آن ـ این سنجش هنوز جای شک و تردید داشت؛ اما حالا دیگر با گذار از یک تاریخ ۳۷ساله و عبور از ابتلائات و عرصههای تنگاتنگ نبرد با «مهیبترین نیروی تاریخ ایران»، همگان برگهی امتحانشان را به ممتحن ـ که مردم ایران و تاریخ ۳۷سالهی ایران باشد ـ دادهاند.
همانطور که گفتیم، قبل از همه، این حاکمیت آخوندها بوده که امتحان تاریخی خودش را داده است. بقیه هم البته در دوری و نزدیکی با آخوندها، تا همین امروز آزمایش پس داده و هنوز این امتحان ادامه دارد. همینجا خوب است اشارهیی بکنیم به مقالهیی از نشریهی مجاهد در پاییز یا زمستان سال ۵۹ که تیتر آن «آزمایش تاریخی روحانیت» بود. در آن مقاله، همین موضوع باز شده بود که یک فرصت تاریخی برای روحانیت پیش آمده که دیگر هم تکرار نخواهد شد. خیلی مقالهی روشنگرانه و مفصلی هم بود که در جای خودش یک اتمامحجت تاریخی هم در آن شرایط با خمینی و آخوندها محسوب میشد.
در وصف آن روزها و آن ماهها، بخشی از پیام رهبر مقاومت بهمناسبت بیست و چهارمین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی در بهمن ۱۳۸۱، گویا میباشد. فکر میکنم همین جملات کوتاه، همهی مواردی که در بالا اشاره کردیم را در برمیگیرد: «از آن همه تشکّلهای مدّعی مبارزه و سرنگونی در زمان شاه، به گواهی دو دهه تجربهی خونین، کسی را جز اعضا و اجزای همین مقاومت و همین مجاهدین، یارای رودررویی و مصاف و سینه سپرکردن تمامعیار نظامی و سیاسی و اجتماعی و بینالمللی در برابر آخوندها نبود. مدعیان یا مضمحل شدند یا به زیر قبای رژیم خزیدند.»..
از ۲۲بهمن چه داریم؟
در سفری شتابان، برگهای سالهایی را ورق زدیم که «جهان خبردار نشد بر مردم ایران چه گذشت». در کانون این مجموعه نوشتهها، رویداد تاریخی ۲۲بهمن بود که برگی از تاریخ میهن ما را ورق زد و حد فاصل دو عصر گردید. پس باید که نتایجی و دستاوردی بر این تحول مهم و نیز اثری بر سرنوشت و زندگی مردم ایران، بر آن بار باشد.
بعد از ۳۷سال، میخواهیم ببینیم از ۲۲بهمن چه داریم. تحولات و رویدادها و آثار بعد از آن واقعهی تاریخی را باید در دو جهت مختلف بررسی کرد.
در یک کلام بعد از انقلاب بهمن، دو جریان اصلی به حرکتشان ادامه دادند: آزادی و ضد آزادی. جریان آزادی ـ همانطور که در سیر وقایع نشان دادیم ـ دستاوردهای آن انقلاب را تکامل داده و گسترش بخشید. جریان ضد آزادی به رهبری خمینی اما، با شتاب بیشتری از دیکتاتوری سلطنتی، به سرکوب و از میان برداشتن ارزشهای انقلاب بهمن دست زد. این آغاز خیانت خمینی به اعتماد مردم بود. خمینی کمر به از بین بردن پیشتازان آن انقلاب بست؛ اما آن پیشتازان اصیل و وفادار به آرمان آزادی، حتا یک قدم از اصول مبارزهی ضدارتجاعی و آزادیخواهانهی مردم ایران کوتاه نیامدند. آنها اثبات کردند که نخواهند گذاشت میراث فرهنگی و تاریخی آن انقلاب، با دجّالیت مذهبی لگدمال شده و از بین برود.
خمینی از تعمیق انقلاب بهمن در قبل از پیروزی هراس و وحشت داشت و در خودش هرگز ظرفیت پاسخگویی به نیازهای تعمیقیابندهی جنبش را نمیدید. پس از پیروزی هم همان نیّات پلید را دنبال کرد و به تعقیب انقلابیون و پیشقراولان انقلاب پرداخت. سابقهی انقلابیون قدیمی، وجاهت سیاسی آنان و اقبال عمومی و اجتماعی از آنها، جملگی کابوسهای خمینی بودند. او نخست از به مسلخ بردن آزادی شروع کرد تا خودش را از دست نیروهای بالنده و فتحکنندگان آیندهی سیاسی ـ اجتماعی ایران، خلاص کند.
میبینیم جریانی وجود داشته که راه همان انقلاب و تحقق همان آرزوها و ارزشهای خلق شده را ادامه داده و در مسیر مبارزهیی همهجانبه، بالندهتر، قدرتمندتر و آیندهدارتر هم شده است. از متن و بطن آن انقلاب ـ و بهخصوص بعد از پیروزی و مشخص شدن مرزبندیهای اساسی با ارتجاع ـ نسلی پرورش یافت که حامل ارزشهای والایی از وفاداری، پایداری و ماندگاری بر سر اصل آزادی و حق حاکمیت مردمی شد و راه را ادامه داده است. این نسل بعد از ۲۲بهمن، فرهنگ مبارزه ضدارتجاعی و نفی استثمار را تا همین امروز پیش برده و هنوز که هنوز است، «آزادی» را اصلیترین مسألهی حل ناشده بین مردم و مقاومتشان از یک طرف و سلطنت آخوندها از طرف دیگر میداند.
بنابراین آزادی که خواستهی اصلی انقلاب بهمن بود، کماکان پتانسیل استمرار دهندهی این مقاومت و پاشنهی آشیل و ضعف اصلی نظام آخوندی است. از اینرو، نخستین دستاورد بعد از ۲۲بهمن، افشا و شناخت ماهیت جریان آخوندیسم و تعیینتکلیف تاریخی آن در جامعه و نظام سیاسی و اجتماعی ایرانزمین است. گنجینهی دیگری که همان پتانسیل الهامبخش مقاومت و پایداری ۳۷ساله بوده و هست، فرهنگ و آرمان آزادیست. پس، یک مقاومت بالنده را داریم؛ یک جامعهیی را داریم که هرگز تسلیم خواستهها و نیّات آخوندها نشده و بارها در قیامهای بزرگ، این عصیان همگانی را کابوس شب و روز ارتجاع کردهاند؛ نسلی از جوانان را داریم که آخوندها برای سرکوب و از میدان به در کردن آنها، به انواع شیوهها و حیل متوصل میشوند، ولی از پس آنها بر نمیآیند. بعد از آن انقلاب، البته ۱۲۰هزار شهید سرفراز هم داریم که به فرمان و با فتوای خمینی و آخوندها بهشهادت رسیدهاند. شهیدانی که چون ستیغی سر به فلک کشیده، پشتوانهی عظیم فرهنگی و تاریخی و گواه حقانیت و تضمین پیروزی محتوم این مقاومت بر سلسلهی شقاوت و اندیشهی ضدبشری آخوندی هستند.
حالا همهی این سرمایههای ملی و تاریخی را بگذاریم در کنار دستاوردهای این مقاومت طی ۳۷سال گذشته، بعد ببینیم از کجا تا به کجا آمدهایم، اکنون در چه نقطهیی هستیم و در مقابل این مقاومت، آخوندها چه مختصاتی دارند. تحولات ۳۷سال پشت سرمان را که خوب نگاه کنیم، میبینیم همهی کمیتهای سالهای پیشین، در این روزگار به هم پیوسته و دارد تبدیل به یک کیفیت تاریخساز میگردد. این کیفیت مهم، همان دوران و فاز اضمحلال و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی است. رساندن این رژیم به این نقطه، یکی از همان دستاوردهایی است که باید منشأء آن را در مواضع اصولی مقاومت پس از انقلاب ۲۲بهمن تا بهحالا جستجو کرد. الآن دیگر همهچیز در تحولات ایران، در تعادل بین این مقاومت و این رژیم تعیینتکلیف میشود.
تصور کنیم که پس از ۲۲بهمن ۵۷ چقدر پیشبینی آینده، گنگ و نامشخص بود و چقدر نسبت به ماهیت ضدتاریخی و بیآیندهی این رژیم باید افشاگری و تردیدزدایی میشد؛ ولی حالا بهروشنی میتوانیم ببینیم که مقاومت، از شاخساران آرمانی آن انقلاب چه ثمراتی چید و متجلیاش نمود؛ و در مقابلش، رژیم آخوندها چه فرصتهایی را از دست داده و راه گریزی هم برایشان نمانده است. حاکمیتی که ۳۷سال است دغدغه و دلشوره و فغان توطئه و تثبیت نظام را دارد و از سایهی خودش در وحشت است. رژیمی که تضاد سازشناپذیر یک مقاومت سازمانیافته، یک خلق و یک میهن با او، در سالهای اخیر و ماههای نزدیک، به درون ساختار چندگانهاش سرریز کرده و از بنبستی کور به ناگزیری لاعلاج دچار گشته و در رفت و آمد است.
دیگر کانون شورش و عصیان و انقلاب، همهگیر و سراسری گشته است. نسلهایی آگاه به طینت و ذات یک ایدئولوژی ضدبشری و تجربهآموخته در کاریز و کوران مصاف روزانه با این حاکمیت، بر فلات ایرانزمین برخاسته و تکثیر شدهاند. کیست نداند که هر ایرانی، یک لشکر محارب برابر «مهیبترین نیروی تاریخ ایران» گشته است؟ کیست که نبیند مقاومت بزرگ و سراسری ایران، فریاد و ندای بشریّت آگاه را بر سر این نظام پلشت و انسانستیز، پژواک جهانی داده است؟ در طنین این خروش ایرانی و بینالمللی، پژواک و فریاد شهیدان قیام سال ۵۷ و جنبش ۲۲بهمن به گوش میرسد: مرگ بر استبداد ـ زندهباد آزادی!
پایان قسمت هفتم
س.ع.نسیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر