مسعود رجوی- نیمه شهریور۷۴
فضلالله المجاهدين علي القاعدين اجراً عظيماً.درجات منه و مغفرة و رحمة و كانالله غفوراً رحيماً: همانا كه برتري داده است خدا مجاهدتكنندگان را برخانهنشينان و كنارهگزينان بهپاداشي عظيم. مراتبي از جانب خودش و آمرزش و رحمت. و خدا آمرزگار و رحيم است.
در اون روزگار، در زماني كه سلطهٌ ديكتاتوري شاه، نفسها را در سينهها حبس كرده بود و در شرايطي كه رهبران عافيتجوي سنتي، ديگه بالكل ازنفسافتاده بودند و كارآييشون رو از دست داده بودند، حنيف، حنيف كبير و يارانش سعيد و اصغر، قيام كردند و بنبست دوران را درهم شكستند. شش سال كار مخفي، مطالعهٌ مبارزات رهاييبخش مردم ايران در دهههاي پيشين، تربيت قشر پيشتاز و پيشاهنگ و براي نخستينبار در تاريخ ايران بنياد گذاشتن سازماني براساس بينش توحيدي يكتاپرستانه با ايدئولوژي اسلام انقلابي مردمگرا، اين كار عظيمي بود.
در روبهرو، ديكتاتوري دستنشاندهٌ سلطنتي قرار داشت و ساواكش، و در پشت سر، اسلام جاهلي، زنگارگرفته، و آن چه كه نهايتا در خميني از دل ارتجاع قرون و اعصار در وطن ما بيرون زد. پس ميبايد در دو ساحت و در دو پهنه، هم يك مبارزهٌ تمام عيار ايدئولوژيك و هم يك مبارزهٌ قهرآميز ملي، ميهني و انقلابي در پيش گرفته ميشد و براي اين، صدق لازم بود و فدا و بخصوص اينكه كلمات حرمتشونو پيدا كنند. سلام برحنيف بنيانگذار و ياران همسنگرش، كه مربي، معلم، مسئول و پرورشدهندهٌ همهٌ ماست.
از آن روزگار، كارنامهٌ حركت مجاهدين، عمل مجاهدين در برابر چشم مردم ايران و در برابر انظار جهانيان گشوده است. و واي كه در اين سي سال چه گذشت: از سركوب وحشيانه دو رژيم استبدادي تا حملات و تبليغات بيوقفهٌ سياسي، از ضربهٌ سال ۵۰ در اول شهريور كه منتهي شد بهدستگيري همهٌ مركزيت اون روزگار تا شهادت بنيانگذاران و بعد ضربهٌ متلاشيكنندهٌ اپورتونيستهاي چپنمايي كه راه را براي خميني هموار كردند. اگر مجموعهٌ آن چه رو كه عليه اين سازمان، عليه مجاهدين هردو رژيم و ارگانهاشون بيان كردند، تمامي آنچه را كه در منابر ارتجاع عليه ما گفتند و هر آن چه را كه اضداد اين مقاومت و مجاهدينو دم و دنبالچههاي شاه و شيخ بههم بافتند، جمعآوري بكنيم، قطعاً كتابخانهٌ بزرگي خواهد شد، از ماركسيست اسلامي، تا خرابكار، تروريست، التقاطي، منافق، بدتر از كافر، وابسته بهشوروي، وابسته بهآمريكا، وابسته بهاسراييل و وابسته بهعراق، سيلي از اكاذيب ديوانهوار در كينتوزانهترين صور.
و چه جاي افتخاريست براي نسلي كه همهٌ اينها را بهجان خريد.
دشمن ما، ديكتاتوري مذهبي و تروريستي آخوندي، كماكان ادامه ميدهد با دم و دنبالچههاش و بقاياي سلطنت مدفون و طيفي از مزدوران رنگارنگ، ولي چه سود؟
بهرغم همهٌ حملات نظامي و سياسي، بهرغم بالاترين كينتوزي ديوانهوار، بهرغم هيستري ضدمجاهدي، بهرغم همة آنچه كه دو ديكتاتوري در باره نابودي مجاهدين،درباره چند دستگي، درباره انشعاب، درباره از بين رفتن پايگاه مردمي بههم بافتند يا ميبافند.
نسل حنيف، ققنوسوار از خاكستر خودش، دوباره، چند باره، هفتباره و هفتاد باره زنده شد و حالا نه فقط در داخل ميهنمان بلكه در اطراف و اكناف جهان گسترده شده. پس يك حقيقت تابناك آرماني و يك واقعيت شعلهور مبارزاتي، مستمراً و پيوسته در درياي خون و در بحبوحهٌ توفانها خودش را بهاثبات رسونده و مدعيان را بور و خوار و نزار برجاي خودش گذاشته و خوشا مجاهديني كه شصتمين سالگرد را جشن ميگيرند. در آن روز بيشتر و بيشتر روشن خواهد شد براي تاريخ و براي خلق و ميهن كه ماندگار و پابرجا كه بود و چه كسان و نيروهايي مثل كف روي آب ناپديد شدند. آخه، مجاهدين نگهبانان حرمت كلمات بودند، حرمت كلمه و قيمت كلمه رو پرداختهاند: با خون يكصد هزار جاودانه فروغ آزادي، آنهايي كه جايشان امروز در صفوف شما خالي است، نه اشتباه كردم بيش از هميشه پره. از اشرف و سردار خياباني تا فرشته و عفت و يارعلي.
آيا درست ميگويم؟ يا مبالغه ميكنم؟ قطعاً مبالغهيي در كار نيست. و اگر از من بپرسيد كه عليرغم اين همه فشار و سركوب و كينتوزيها و ضديتهاي هيستريك، چگونه چنين چيزي ميسر شد؟ چون بهطور قانونمند شما ميبايد كه نه سيبار كه شصتبار و هفتادبار از بين ميرفتيد و نابود ميشديد و اثري از شما در صحنهٌ روزگار باقي نميموند. پس چه شد؟
چطور براين همه دشواري غلبه شد؟
اگه اينو از من بپرسيد، خواهم گفت كه قبل از هر چيز ايدئولوژي راهنماي عمل با همان آرماني كه برسنگ مزار هر مجاهد خلق حك شده، نقش تعيين كننده داشت و بعد، خطوط سياسي و مبارزاتي كه هيچ وقت و در هيچ شرايطي در رودررويي با دشمن اصلي ازش به طرز خدشهناپذير كوتاه نيامديم و منحرف نشديم. پيوسته و در حل هر مشكل و معضلي و در برخورد با هر فراز و نشيبي، از دشمن اصلي چيديم و بعد هم كلمات صدق و فدا تا مجاهدين تطهير و تزكيه بشوند و آماده بشوند براي پرداخت بها و قيمت كلمات. گفتم كه در هيچ شرايطي از دشمن اصلي مردم و ميهنمون چه ديكتاتوري شاه، چه حاكميت پليد آخوندي كوتاه نيامديم و هر مشكل و معضل و تضادي رو ابتدا در اين رابطه نظر و عمل كرديم.
برادر ۲۸شهریور۸۰
شگفتا که به چشم میشود دید که در عرصه ایران امروز در یکطرف آشفتگی مرگبار در پیکر پوسیده و زهر خورده ارتجاع آخوندی و در طرف دیگر، یعنی در طرف مجاهدین، اوج صلابت و قدرت و شکوفایی و فزایندگی. حالا که دشمن در سرکوب و در کشتار و در قتل عام و در انواع توطئهها و پروژههای ارتجاعی و استعماری هیچ کار نکردهای و هیچ راه نرفتهای باقی نگذاشته. راستی که پیچیدگی و شدت فتنهها و توطئهها آنقدر بود و چنان بود که هر کدوم از اونها برای درهم شکستن یک جنبش انقلابی در این سالیان کفایت میکرد. اما در گیر و دار کشاکشهای خونین، در مصاف با توطئههای سهمگین، مجاهدین با وفای به پیمان، با فدای بیکران و با قلاب کردن و وصل کردن خودشون به ریسمان خدا و خلق چیز دیگری رو، سرنوشت دیگری رو، رقم زدند و رقم میزنند.
اگر از من سئوال کنید که تعریف مجاهدین در کوتاهترین کلام چیست، خواهم گفت وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران. و اگر از راز بقای اونها در سختترین شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی در دو دهة اخیر بپرسید میگویم برترین جهاد، همون جهاد اکبر با انقلاب مریم. متقابلاً واقعیت خمینی و خمینیگری رو هم میشود در رژیم دجال و ضدبشری آخوندی به عیان دید و هر روز هم عیانتر دید، با تاریخچهای سراپا دروغ و فریب، سراپا ننگ و نیرنگ، سراپا ستم و سرکوب، درخونخوارانهترین و وحشیانهترین صورش. راستی مگه برای ارزیابی تاریخ، برای قضاوت و داوری تاریخ در مورد هر فرد و هر نیرو و هر جریان، ملاک و معیار بالاتر و گویاتر از میزان مقاومت و جنگآوریش در برابر رجس خمینی هست؟ از فردای روی کار اومدن خمینی، خمینی و عمله و اکرة ارتجاع با دجالیت و با جرم و جنایت خیلیها رو از دور خارج کردند و به باد فنا سپردند. خمینی هر کس رو که خواست از مراجع حوزه گرفته تا حزب توده و از بازرگان و ملیگرایان تا چپنمایان، همگی رو، در چنبره دجالیت و جنگ و سرکوب و نسقگیری و شارلاتانیزم مرعوب کرد و از دور خارج کرد و همة اونها رو هم به رجس خودش و رژیمش آلوده کرد. اما خمینی هر چه کرد از پس شجرة طیبة مجاهدین برنیامد به عکس این مجاهدین و مقاومت اونها بود که مستمرا و به نحوی فزاینده و مؤثر بحران و تضاد رو در پیکر حاکمیت آخوندی شدت و حدت بخشید
بله علیرغم همه رذیلتها، فرومایگیها، جرمها و جنایتها، علیرغم قتل عام، سوزوندن، شکنجه و سیل دیوانهوار اکاذیب و تهمت و افترا، یک حقیقت، یک حقیقت پایهدار و ریشهدار، در صدر حقایق زمان تثبیت شده و میدرخشه. خمینی در رذیلت و جنایت همه کار کرد و توانست بکند الا نابود کردن مجاهدین، نه آتش بس تحمیلی در جنگ ضد میهنی، نه نمایش اصلاحطلبی، نه توطئههای نظامی وتروریستی و نه انبوه موشکهای کشتار جمعی هیچ کدام فایده نکرد.
مسعود رجوی – ۲۰شهريور۸۹
سلام بر حنيف و سعید و +بديع زادگان , سلام بر رزم بي امان بي وقفه , لاينقطع , خطير با دريايي از خون و رنج و رزم از كجايش بگويم
از حنيف تا سردار خياباني, از اشرف تا مريم و زادگانش و يكايك شما از ضربه اول شهريور ۱۳۵۰ و جريان چپ نماي اپورتونيستي بگويم يا از مهيب ترين بمبارانها الله الله .
از قتل عام زندانيانمان بگويم يا از شكنجه هاي اوين و كهريزك الله الله.
از ۱۷ ژوئن و حبس مريم و مشعلهاي شعله ور فروزان بگويم يا از ۶ , ۷ مرداد و عبور زرهپوش از روي بدنهاي بي سپر و درآويختن مجاهدين با لودر و بولدزر و اعتصاب جانگاه ۷۲ روزه الله الله .
از جنگ ۸ساله و خميني خواسته بگويم يا از پايداري شگفت مجاهدان اشرف و مريم در اين ساليان الله الله .
از ۱۲ دولت و حكومت كه در اين سالها (سكوت )با رژيم و در استمالت و در اتحاد عمل با همين رژيم بر سر مان ريختند و از چيزي فروگذار نكردند بگويم يا از خط فروپاشي و متلاشي كردن محترمانه و نرم, با تيف و مزدورخانه الله الله .
از ليستهاي مندرس و پاره پاره ترويستي بگويم يا ۱۰۰۱ پرونده و پرونده سازي و احكام آنچناني كه مجاهدين به پشيزي البته نخريدند و در برابرش خم به ابرو نياوردند وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ، از شيخ و شاه و از ارتجاع و استعمار واپورتونيسم تقريبا كسي باقي نماند, كه شانس خودش رو عليه مجاهدين نيازموده باشد, بي مبالغه جاي دهها و صدها كتاب است
در مورد افراد و احزاب و جريانها و حكومتها و دولتهاي مربوطه كه يك به يك جاي خودش رو دارد. از سيلاب اكاذيب ديوانه وار در ماوراي تصور اجنه و اغيار عليه مجاهدين آتش زدن خانه خدا تا انفجار حرم امام رضا از كشتن كشيشان بي گناه تا قتل عام شيعه و كرد در عراق از برچسبهاي تروريست سكتاريست بلانكيست تا كيش شخصيت و هزار و يك فتنه و فساد ديگر. راستي در تاريخ ايران كسي و گروهي هست كه به اين ميزان در اين حجم و در اين ابعاد و با اين تداوام و با اين استمرار در باره او لجن پراكني شده باشد؟ كسي هست كه به اين ميزان از جميع جهات ايدئولوژيكي سياسي تشكيلاتي شخصي فردي جمعي مورد حمله قرار گرفته باشد.
الله الله بله ما در همين مسير راه آمده ايم و به انقلاب مريم تكيه كرديم حماسه اي در وراي همه جانبازي ها و پاكبازي ها و حماسه هاي مجاهدين, شوريده بر دنياي فرديت و جنسيت , فرديت و جنسيت ارتجاعي و بورژوازي شريك و همدست همين ارتجاع, حماسه اي بزرگ و شگفت با زنان و مرداني شگفت تر , حماسه اي كه هر روز و هر لحظه با تك تك مجاهدين و در تك تك مجاهدين هست و فروغش در يكايك مجاهدان حقيقي و واقعي هر روز شعله مي كشد اونهايي كه بعد از اينكه مريم مسئول اول شد براي سرنگوني, براي آرمان و آزادي , آزادي خلق و ميهن ترك خانه و خانمان و زن و شوهر و فرزند , روزه تاريخي و بي مانند جنسيت و فرديت برشما گرامي و مبارك باد اين رمز پيروزي است بر شما بشارت باد فبشر عباد سرچشمه ايستادگي و دارايي و توانمندي باطل السحر ارتجاع و بورژوازي و همه انواع لجن پراكني , آبشخور ياري و همياري و حمايت خلق در زنجير و حمايت نمايندگان بيشتر از يك ميليارد مردم دنيا وجدان بشري در برابر اين مردان و اين زنان , در برابر گوهر بي بديل و ناموس آرماني سر به سجده مي سايد و همين هم شايسته است الله الله
مجاهدين در تاريخ معاصر اين ميهن كلمه صدق است و فداگنجينه و گنج ميهني و آرماني تضمين سرنگوني رژيم ضد بشري و حريت و آزادي ايران و ايراني راستي كه بدون اين تاريخ معاصر ايران تا كجا سرد و خاموش بود , تا كجا تيره و تار بود , راستي كه بدون اين ايران و ايراني به چه مي نازيد , به زندانيان اشرف نشان بنگريد يكدست بر طناب دار و دستي ديگر علم برگرفته رودر روي استبداد قهار سوگند مي خورند و با سرود فتح و پيروزي مي گويند كه ما به صخره اي چنگ زديم كه هيچ طوفاني رو ياراي كندنش نيست. و مي نويسند كه كماكان فطر رهايي مردم ايران يعني محو شرك مجسم دوران , بدعت ولايت فقيه رو كه ننگ اسلاميت و انسانيت هست خواستار هستند. و به اشرف درود مي فرستند و به اشرف اقتدا مي كنند و صبح آزادي و شادي ملت ايران رو نويد و بشارت مي دهند بله اين اشرف است كه تكثير شده تا اعماق زندانها به آخوندهاي مرتجع بايد گفت چه خواهيد كرد , چه خواهيد كرد با اين شجره طيبه و با رويش جوانه چه مي كنيد .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر