ورود به شورا و اخراج بنی صدر
بنی صدر رئیسجمهور وقت جناج لیبرال حاکمیت و در تضاد با جناح ارتجاع حاکم بود وجود او بهعنوان ریاست جمهور باعث شده بود که مانع حاکمیت اختناق مطلق باشد که طبعاً در جهت فضای باز سیاسی در مقابل حاکمیت ارتجاع بود.
به همین دلیل سازمان با تمام نیروهایش در تقویت این جناح تلاش میکرد(چه زمانیکه مهندس بازرگان نخستوزیر بود و چه بعد که بنی صدر رئیس جمهور شد) از جمله در مراسم ۱۴اسفند ۵۹در دانشگاه تهران از مراسم و سخنرانی بنی صدر بهمناسبت سالروز درگذشت دکتر مصدق، در مقابل چماقدارها حمایت کرد. این رابطه رو در روی خمینی و دستگاه سرکوب و اختناقش بود.
سازمان مجاهدین بهرغم همه مشکلاتی که برایش از هر جهت پیش میآمد پشتیبانی خود از بنی صدر را چه بهلحاظ سیاسی و چه بهلحاظ امنیتی تشدید و از هیچ کاری فروگذار نکرد.
پس از عزل بنیصدر خمینی بهدنبال دستگیری او بود که مجاهدین ماکزیمم امکانات را برای حفاظت او پرداختند چنانچه در رابطه با نجات جان او، اولاً او را با استفاده از امکاناتی که در دستگاههای رژیم داشت با سنگینترین بها جابهجا و به پایگاه امن منتقل کرد.
برادرمسعود همسر و فرزند خود را هم در همان پایگاه گذاشته بودند تا اگر خطری متوجه بنی صدر شد اول آنها بهاصطلاح پیشمرگ بشوند. همچنین در رابطه با انتقال بنی صدر ازداخل کشور به فرانسه بهوسیله خلبانان مجاهد، واقعاً تمام قیمت را پرداختند.
لطفاً به صحبتهای مسعود رجوی در این رابطه گوش کنید...
مسعود رجوی پس از تأسیس شورای ملی مقاومت در ۳۰تیرماه ۱۳۶۰، طی فراخوانی از تمامی نیروها و شخصیتهای مترقی و ضدارتجاعی دعوت کرد که به شورای ملی مقاومت بپیوندند. و همچنین از بنیصدر رئیسجمهور معزول رژیم، که خمینی در جریان یکپایه کردن رژیم ارتجاعیش او را عزل و قصد دستگیریش را داشت دعوت کرد که در جبهه مقاومت، رئیسجمهور همین شورا ی ملی مقاومت باشد.
اخراج بنی صدر از شورای ملی مقاومت ایران
هدف اصلی تأسیس شورای ملی مقاومت ایران سرنگونی رژیم ارتجاعی خمینی، و جایگزین کردن حاکمیت مردمی بود.اما بنی صدر برخلاف این اصلیترین ماده شورا بهسمت ارتجاع خمینی تمایل پیدا کرده و با نامه نگاری و نوشتن مقالاتی در روزنامه انقلاب اسلامی در حمایت از پاسداران و جنگطلبی خمینی برآمد و در جنگ ضدمیهنی عملاً از اهداف شورا فاصله گرفت.
از آنجا که این مواضع با اهداف شورای ملی مقاومت ایران مغایر بود، شورا طی نامهیی بنی صدر را بین انتخاب خمینی و شورا مخیر کرد.از آنجا که بنی صدر سمت خمینی و سپاه پاسداران را انتخاب کرد سرانجام چارهای جز اخراج باقی نمیگذاشت.
کما اینکه بعد از اخراج به نامه نوشتن مخفیانه به خمینی مبادرت کرد تا خمینی «بزرگی» از سر بگیرد و دیگر بار بنی صدر را به خدمت فرا بخواند (بیانیه شورای ملی مقاومت به تاریخ ۲۳مرداد ۱۳۶۳).به صحبتهای مسعود رجوی در این رابطه گوش کنید.
رأی شورا درباره قطع همکاری با بنی صدر در اجلاس فوقالعاده شورای ملی مقاومت در روزهای ۲۵و ۲۶و ۲۷اسفند ۱۳۶۲به اتفاق آراء صورت گرفت.
جهت کسب اطلاعات بیشتر به صفحه ۵۴۲کتاب گزارش مسئول شورای ملی مقاومت به مردم ایران که در ۶قسمت در مهر و آبان ۱۳۶۳در نشریه مجاهد منتشر شده، درج شده است.
نکته بسیار قابل توجه بهایی است که مجاهدین و شورا برای این اخراج باید میپرداختند تا بر اصول شورا مبتنی بر مرزبندی قاطع با خمینی وفادار بمانند.
واضح است که اخراج فردی که اولین رئیسجمهور بعد از انقلاب ضدسلطنتی و رئیسجمهور شورای ملی مقاومت است کار سادهای نبود حتی ممکن بود کل شورا زیر سؤال برود و اضداد انقلاب نیز علیه تمامیت شورا و علیه سازمان برچسبها بزنند کما اینکه بعد از اخراج رسمی اضداد از هیچ تهاجمی علیه شورا فروگذار نکردند.و از آنجا که پارهیی از روزنامهها و خبرگزاریها به پخش تفسیرها و اظهارنظرهایی دستزدهاند تا در مورد سیاستها و جهت گیریهای شورا القاء شبهه کنند و شورا نیز در اطلاعیه به تاریخ ۲۱فروردین ۱۳۶۳بیانیه ای صادر کرد که میتوانید مطالعه کنید.تاهم از برچسبها و اتهامات و هم از جوابهای شورا بیشتر مطلع شوید.
در این بیانیه شورا بر نفی تمامیت رژیم خونخوار و ضدانسانی خمینی تأکید کرد.و یاد آو رشد که سرنگونی رژیم حاکم اساساً از طریق مبارزه قهرآمیز میسّر است.ونکته مهم دیگر این بیانیه تصریح این واقعیت بود که در جوّ اختناق بیسابقه کنونی، تخطئه این مقاومت عادلانه به هر عنوان و بهانهیی که باشد، در نهایت حاصلی جز ادامه حیات رژیم ارتجاعی خمینی نخواهد داشت
در نامه خداحافظی سازمان مجاهدین با بنیصدر در ۲۰اسفند ۱۳۶۲تأکید شده است که:
این مواضع، همکاری سیاسی ما (مجاهدین) را با شما غیرممکن میکند، سیاست اخیر شما در قبال مسأله حیاتی و سرنوشتساز "جنگ و صلح" میباشد که ضمناً مهمترین محور فعالیت سیاسی شورای ملی مقاومت، بهویژه در ابعاد بینالمللی است و در داخل کشور نیز بهنظر ما "جنگ" سرپوش "اختناق" است. ما مجاهدین به هیچوجه نمیتوانیم در مورد آن کمترین انعطافی به خرج بدهیم.
چرا که نمیتوانیم در سرنگونی رژیم خمینی کمترین تخفیف یا انعطافی به خرج دهیم و شما بهخوبی میدانید که سرنگونی رژیم خمینی برای هرکس "حرف" و شعار باشد، لااقل برای مجاهدین و شورای ملی مقاومت "عمل"ِ سراسر جانفشان و خونینی است که بهای آن را هر شب و هر روز با استخر خون میپردازیم...شما میدانید که اساساً به این دلیل با شما وارد همکاری سیاسی شدیم که سرنگونی رژیم زودتر محقّق شود. شما در رابطه با جنگ ضدمیهنی که کاملا اجتنابناپذیر بود و در حالیکه ما تجاوز قوای عراق به خاک میهنمان را (در همان سال ۵۹) آشکارا محکوم نمودیم و شما خوب میدانید که ما (مجاهدین) در صفوف مستقل خود برای دفاع از مردم و میهن با قوای عراق جنگیدیم. پس از آن هنگام که خواست و نیاز عراق به صلح مسجّل شد (تابستان ۶۱) بدیهی بود که جز خمینی کسی خواستار ادامه جنگ نبود...دیگر برای درهم شکستن طلسم اختناق باید شعار استراتژیکی ما صلح میبود که در همین جهت است.
برادر مسعود در نامه به بنی صدرنوشتند: شخصاً امیدوار بودم به خودآیید و با کسانی که جان در گرو حفاظت از شما گذاشتهاند، این میزان غدر و جفا در نشریه خود را مجاز نشمارید و در شمارۀ بعد بهنحوی در تصحیح آن بکوشید. ولی هیهات!
وقتی شماره بعدی (انقلاب اسلامی شماره ۶۸) را دیدم بیاختیار آخرین جملهیی که سردار شهیدمان موسی به هنگام وداع به من گفته بود در گوشم طنین انداخت: "به آقای بنی صدر بگو که ما حق جوانمردی را تمام و کمال به جا آوردیم... تا ببینیم ایشان در آینده در حق خلق و مجاهدین خلق چه میکند. بله
مواضع درج شده در نشریه شما بیانگر افکار شما حول مسأله جنگ، خط شما را بهطور عینی (ابژکتیو) با خط جنگطلبانه خمینی همسو میکند.در نتیجه ادامه ائتلاف سیاسی مجاهدین با شما را در عمل غیرممکن میسازد و از آنجا که اتّحاد ما داوطلبانه بوده و هیچ جنبه تحمیلی و اجباری نیز از آغاز نداشت، بدین وسیله تصمیم سازمان مجاهدین خلق ایران مبنی بر خداحافظی سیاسی آن با شما (آقای بنی صدر) را به اطلاع میرسانم.
واما بنی صدر پس از عقبنشینی نیروهای عراقی از ایران، نه تنها خواهان صلح نبود، بلکه مانند خمینی و سرکردگان رژیمش، خواهان ادامه جنگ تا سرنگونی رژیم عراق بود.
بله مجاهدین به اصل وفای به پیمان با فدای بیکران همواره وفادار بوده و هستند و خواهند بود.حتی اگر در مقطعی همه چیزشان را از دست بدهند و امروز تجربه ۵۵سال مبارزه مجاهدین نشان داد که آنچه ماندنی است ایستادگی براصول است به هرقیمت و آنچه رفتنی است باسمت و سوی بادتعادل قوا حرکت کردن است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر