حکومت علی(ع) - رهبر اسلامی
پس از رخدادهایی که به مرگ خلیفه سوم انجامید، انبوه مردم بهجانب علی(ع) روان شده و از او دعوت بهکار کردند. وی نیز چنانکه خود میگوید: بر اساس خواست حاضرین، و ضرورت وجود یاوری برای خلقها و اینکه خدا از دانایان پیمان گرفته است تا بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم راضی نشوند (و ما اخذالله علی العلماء ان لایقاروا علی کظة ظالم و لاسغب مظلوم… مسئولیت جدید را عهدهدار میشود.
راستی جز این از علی انتظاری نیست، هم او که ۲۵سال برحق خود، بهخاطر حفظ مکتب صبر نمود و بهرغم پیشنهاداتی از جانب ابوسفیان که همان ابتدا حاضر شده بود (البته بهنیت از هم پاشیدن نهضت) قوایی در اختیارش بگذارد تا با آن بهاحقاق حق بپردازد، شیوه شکیبایی انقلابی را برگزید. همان شکیبایی که بعدها رنج آن را چنین توصیف کرد… در کار خود اندیشه میکردم… دیدم صبر کردن خود مناری است، پس صبر کردم در حالتی که چشمانم را خاشاک و گلویم را استخوان گرفته بود… هم اوست که بهخاطر دو کلمه «روش شیخین» حکومت را پسزده و هم اوست که در تمام این مدت در نهایت جوانمردی از هیچ دلسوزی و راهنمایی صدیقانه دریغ نکرد. دکتر طهحسین در این مورد میگوید:
جنگ جمل
جریان مختصر این جنگ را عیناً از کتاب شیعه در اسلام نقل میکنیم:
«سبب جنگ اول که جنگ جمل نامیده میشود غائله اختلاف طبقاتی بود که از زمان خلیفه دوم در تقسیم مختلف بیتالمال پیدا شده بود. علی(ع) پس از آنکه بهخلافت شناخته شد و مالی در میان مردم بالسویه قسمت فرمود، چنانکه سیرت پیامبر اکرم (ص) نیز همانگونه بود و این روش، زبیر و طلحه را سخت برآشفت و بنای تمرد گذاشتند و بهنام زیارت کعبه از مدینه به مکه رفتند و امالمؤمنین عایشه را که در مکه بود و با علی(ع) میانه خوبی نداشت با خود همراه ساختند و بهنام خونخواهی خلیفه سوم! نهضت و جنگ خونین جمل را برپا کردند. با اینکه همین طلحه و زبیر هنگام محاصره و قتل خلیفه سوم در مدینه بودند از وی دفاع نکردند و پیش از کشته شدن وی، اولین کسانی بودند که از مدینه به اطراف نامهها نوشته مردم را بر خلیفه میشوراندند…».
بههرحال «جمل» با پیروزی کامل علی(ع) بهپایان رسید و او در این جنگ است که ضمن سپردن پرچم به فرزندش، راز پیروزی را چنین میآموزد:۵«کوهها بجنبند و تو (در برابر شدائد) مجنب، دندان بهروی دندان بنه، کاسه سرت را بهخدا عاریه ده و پایت را چون میخ در زمین بکوب…».
.... .
جنگ صفین
در جبهه خارجی، معاویه فرماندار شام، گرفتاری عمده علی(ع) بود. او که در زمان ابیبکر و عمر حکومت دمشق را بهعهده داشت، در دوران عثمان حکومت فلسطین و حمص را بهدست آورده، بر سراسر شامات مسلط شد. چهار سپاه زیر فرمان داشت که او را فوقالعاده نیرومند مینمود. معاویه از دیرباز مقدمات خلافت! خود را فراهم میکرد و از اینرو پسزدن عثمان را خوش داشت و از همه جریانهای بهنفع خود بهرهبرداری میکرد و اکنون با دنیایی از دروغ و تبلیغات مزورانه و بهاتکای سپاهیان تحمیقشدهیی که غالباً بهخاطر دین آنها را تشجیع کرده و با انبوهی از درهم و دینار که پیشاپیش از محرومین بهغارت برده و برای پر کردن دهانها و خرید وجدانها آماده کرده بود، بهصورت دشمن شماره یک علی(ع) پا بهمیدان مینهاد.....
حکمیت
شرح حکمیت در همه تواریخ موجود است و بهقول دکتر طهحسین «چیزی جز فریب نبود که با آن نه از فتنه بلکه از شکست میخواستند جلو گیرند». خلاصه بهاصرار و تهدید اشعث و یاران کثیرش، چه خواستاران رفاه و زرخریدان معاویه یا کوتاهفکران قشریگرا، داوری ابوموسی با کراهت تمام از جانب علی(ع) پذیرفته شد و خود علی(ع) بعداً در این مورد گفت: من شما را از حکومت حکمین نهی کردم، پس شما امتناع کرده مخالفت نمودید، مانند مخالفان پیمانشکن تا اینکه بهمیل شما رفتار کردم....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر