با اوجگیری جنبش دادخواهی خیلی از پردهها کنار رفت. دیدیم تو بعضی از شهرها دیوانهوار کشتن. تو ارومیه یه تعدادرو بردن تو یه منطقهیی سلاخی کردن.
بیژن پیرنژاد برادر مجاهد شهید هوشنگ پیرنژاد که در مرداد ۶۷ شرحه شرحه شد:
«تعدادی از زندانیان دست و پا بسته مظلوم که داشتن دوران محکومیتشونو طی میکردن
به اسم اینکه میخوان اینارو از زندان ارومیه به زندان تبریز منتقل بکنن اینارو با مینیبوسهایی برمیدارن میارن کنار دریاچه ارومیه که از قبل توسط پاسداران جنایتکار قرق شده بوده و اینارو اونجا بین تپهها
میریزن سرشون با قمه و ساطور و چاقو و چماق و همه چی و اینهارو سلاخی میکنن».
فلاحیان وزیر اطلاعات سابق ـ تیر ۹۶:
«اگر ما اونارو نمیگرفتیم نمیکشتیم که دیگه کشوری نبود مملکتی نبود این حرف من نیست حرف امامه».
توی مسجد سلیمان تعدادی رو به بهانه انتقال به محل امن بردن بیابون کاری کردن که هیچ جلادی با اسیرش نکرد.
شاهد مستقیم کشتار زندانیان در دامنه کوه آسماری ـ ۶۰ کیلومتری مسجد سلیمان:
«یعنی با همون حالت زنده و چشمهای بسته
راهنماییشون میکردن داخل یه چیزهایی مثل کیسه
مونده بودیم که داستان چیه؟ خب چرا اینهارو میکنن تو گونی چرا اینهارو آوردن تو بیابون میکنن تو گونی
اینا زمانی که اینهارو کامل کردن تو گونی در گونیهارو بستن. بعد شروع کردن به اونا تیراندازی یعنی اون صحنه تیراندازی ما خشک شدیم من وقتی دوربینو دادم به بابام گفت دارن چیکار میکنن دارن اینهارو میکشن اصلاً ما وحشتزده شدیم».
آخوند مصطفی پورمحمدی عضو فعال هیأت مرگ تهران:
«انتظاره که حالا من تو وسط میدون جنگ بیام از بحثهای حقوقی و نمیدونم مراقبتهای حقوق شهروندی و انسانی و نمیدونم اینجاش اینجور شد اونجاش اونجور شد حرف بزنم؟».
محمود رویایی زندانی سیاسی سالهای ۶۰ تا ۷۰:
«بسیاری از شهیدان زندانی فارغالتحصیل یا از اساتید دانشگاهها بودن برخی هم کارگر، کشاورز و تعدادی هم دانشجو یا معلم بودن. هیچ رحمی در میان نبود همه رو کشتن».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر