از سیمای آزادی نظاره گر کهکشان ۱۴۰۰ و جلوه های بی نظیر آن بودم.
پرچم ها، شکوه و عظمت سالن، شخصیت ها و مدعوینی که از ۵۰هزار نقطه جهان به گردهمایی متصل شده بودند و البته اوج شکوهمند و بی نظیر ارتباط با کانون های شورشی در ایران، از صحنه ها و لحظه های منحصر به فرد این اجتماع تاریخی بود.
شاید از تکاندهنده ترین صحنه ها و لحظه های این اجتماع را بتوان بازسازی گورستان خاوران ذکر کرد.
آنجا که چهره هایی مظلوم اما جاوید و درخشان، زینت یافته با گل هایی در یادبودشان، هر یک پشتوانه ای به تاریخ یک خاک را در خود خلاصه داشتند.
آنها هر یک سرود زندگی بودند بر سیاهی سکون و زیبایی وجود، در برهوت لاوجود.
آن لحظه که زندانی سیاسی سابق صالح کهندل در پشت میکروفن قرار گرفت، من و ما را به سلول های تاریک، به دیوارهای پر درد و به تخت های شکنجه و سیم های خاردار زندان برد.
به آن عزم هایی که هیچ فشار و تهدید و شکنجه ای، تسلیم شان نکرد،
و آن لبخندهای یقین که بازجو و شکنجه گر، در مقابل صلابت شان، در هم شکست.
به روزها، به یادها و البته فراغ های سرخ و همیشه رویان...
به آن قهرمانانی که تنها نام نیستند، نشانی از ایستادگی و مقاومت به هر قیمت هستند.
آری
اگر مقاومتی اینچنین پایدار، بر بالابلندترین قله های نبرد و پرداخت سنگینترین هزینهها از خون و جان عزیزترین فرزندان این ملت، پرچم پیکار علیه ظلم و ستم و نابرابری را برافراشته، با تکیه بر گنجینهای از چنین پیشوایان و راهنمایانی است که راه را گشوده و پیش رفته است.
باشد که تاریخ ایران زمین، بیشتر از آنها بگوید
بر سطور زرین اش بیشتر از آنها بنویسد
و سرافرازتر، از آنها بخواند
از آنانی که امروز در کانون های شورشی، اراده سرنگونی را در جای جای میهن اسیرمان ایران تکثیر تکثیر کردهاند و نسل اندر نسل، ادامه خواهند یافت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر