قیام مردم دلیر خوزستان سراپای مهرههای ریز و درشت نظام ولایت را به لرزه انداخت. این وحشت باعث شد که مقامات حکومتی برخلاف قبل ضمن اعتراف به مشکلات هیأتهای ویژه روانه آن خطه کنند.
دولت آخوندی هیات ویژهیی را به ریاست جهانگیری معاون خودش به اهواز فرستاد تا شاید با وعده و وعید و اندک اقداماتی اوضاع را به کنترل در آورند البته با این توجه که گلههای سپاه جنایتکار هم برای تضمین کنترل اوضاع به آن خطه روانه شدند.
اما جهانگیری در نشست با شیوخ عشایر با فریادهای آنها علیه حرفها و وعده و وعیدهای بینتیجه رژیم مواجه شد و میز رژیم بههم ریخت.
«شیوخ عرب خوزستان در حاشیه سفر وزرای نیرو و جهاد کشاورزی و معاون اول رئیسجمهور نسبت به معضلات این استان اعتراض کردند. در این نشست دو بار شیوخ عرب در اعتراض به بینتیجه بودن سفر مسئولان ملی و همچنین وجود مشکلات عدیده در استان خوزستان سخنرانیها را قطع و خواستار حل سریع مشکلات شدند» (مهر۲ مرداد۱۴۰۰).
شیوخ و عشایر، حضور نمایشی نمایندگان رژیم آخوندی را نوشدارو بعد از مرگ سهراب دانستند و میگفتند «چرا با وجود رودخانههای خوب در خوزستان باید از مسئولان خواهش کنیم که آب این استان را باز کنید تا به مناطق پایین دست هم برسد... مسئول نالایق در رأس امور نمیدانند که چه بلایی سر مردم آمده است... جهانگیری میگوید که مدیریت بحران داریم، کدام مدیریت بحران که توان مدیریت سیل و پیشبینی خشکسالی را ندارد؟»
کمبود آب تنها یک جرقه بود
در گزارشی از آن نشست گفته شد: «بحث اصلی این بود که مشکلات خوزستان بسیار بیشتر از کمآبی است، مردم دردهای زیادی دارند و کمبود آب جرقهای برای اعتراض شد. محرومیت و تبعیض در خوزستان از اوایل انقلاب تاکنون با وجود منابع غنی و زمینهای حاصلخیز، کمبود امکانات و بیکاری بهویژه در مناطقی که شرکتهای مختلف چون نفت و نیشکر فعالیت دارند، تلفشدن دامها، حاشیهنشینی یکسوم مردم اهواز، وجود دکل نفتی در روستاها اما نبود آب لولهکشی در محل، انتقال آب به مناطق دیگر از موارد دیگری بود که در این جلسه مطرح شد» (همشهری۳مرداد۱۴۰۰)
غارتگران مستاصل و درمانده
حضور پر فضیحت جهانگیری و دیگر کارگزاران رژیم آخوندی در استان خوزستان و پاسخ کوبنده مردم محلی به آنها، بازتاب وسیعی در رسانههای باندهای گوناگون رژیم آخوندی داشت. «اسحاق جهانگیری که از سوی روحانی مأمور شده بود به مسائل و مشکلات خوزستان رسیدگی کند در سفر خود آنقدر با پرخاش و عصبانیت مردم مواجه شد که دست آخر به بیپاسخی مقابل فریادهای مردم اعتراف کرد. او گفت که مطالبات و خواستههای شما مردم از ما کاملاً بهحق و صحیح است و ما در مقابل فریادهای مردم کاملاً بیپاسخ هستیم» (جهانصنعت۳ مرداد۱۴۰۰)
این رسانههای حکومتی از اینکه حضور نمایندگان رژیم نتوانسته خشم و اعتراض مردم را کم کند، نگران شده و هشدار میدهند که «توجه داشته باشیم که خشم مردم روزبهروز رو به فزونی است و هر بار به بهانه و علتی سر باز میکند. مشخصاً از ۹۶ به این سو هر اعتراض و گلایهای به خشونت کشیده شده و نگاهی به فضای مجازی که نمودی از دنیای واقعی است، حکایت از بزرگ و بزرگتر شدن این خشم دارد. سؤال اینجاست که دولت رئیسی به چه اقدامات و راهکارهایی نیاز دارد تا سرنوشتی شبیه دولت روحانی نداشته و در روزهای پایانی ناگزیر به پذیرش اشتباه و عذرخواهی نگردد؟» (همان)
جالب اینکه حتی مهرههای شناخته شده باند غالب هم در این نگرانی شریکند و میگویند «آنچه که باعث شد این صحنهها را شاهد باشیم یعنی فردی مثل جهانگیری اظهار عجز و شرمندگی کند و این کار هم مشکلی از مشکلات مردم حل نکند این بود که دولت روحانی برای خودش تکلیفی برای حل مشکلات مردم قائل نبود».
محمدصادق کوشکی، مهره رسانهای باند غالب، چوب به مرده میزند و میگوید: «این دولت فقط برای منافع پایگاه اجتماعی خود فعالیت میکرد. پایگاه اجتماعی او نیز اشرافیت رانتخوار وابسته به دولت بود. یعنی سرمایهسالارانی که با رانت دولتی به سرمایه و ثروت رسیده بودند» (جهانصنعت۳ مرداد۱۴۰۰) در همان نشست یکی از اعتراض کنندگان گفته بود: «چطور مدیران صنایع فولاد سود سهام خود را با آب مورد نیاز صنعتشان دریافت میکنند و در مقابل برای کسی که پنج هکتار شلتوک کاشته یا حصیرباف، ماهیگیر، دامدار و گاومیش دار است هیچ بسته حمایتی در نظر نگرفتهاند» (مهر۳ مرداد۱۴۰۰) از این هم نگران کنندهتر برای رژیم آخوندی سرنوشت رئیسی است که هنوز نیامده در انتظار رفتن است. یکی از مهرههای اصلاحطلب قلابی نگران او هم شده است و میگوید: «من واقعاً نگران هستم چون جریان حامی رئیسی بدون در نظر گرفتن امکانات و منابع دولت به مردم وعدههایی داده که تحقق آن کار بسیار مشکلی است. به همین خاطر این نگرانی وجود دارد که این ناامیدی که الآن شاهد هستیم دامنه وسیعتری پیدا کند و مشکلاتی ایجاد شود» (جهان صنعت۳ مرداد۱۴۰۰)
مشکلاتی که بهرغم فرافکنی سران رژیم که آمریکا و تحریمها و... هستند به اعتراف رسانه رژیم منشاء داخلی دارند و خطری به نام نارضایتی را افزودهاند.
«این نکته مهم است که بیشتر مشکلات اقتصادی کشور منشأ داخلی دارند و ارتباطی به تحریمها ندارند. بر اساس بررسیهای صورت گرفته، بیاعتمادی مردم نسبت به مسئولان و نارضایتی آنان از شرایط موجود حدود ۷۵درصد بوده که نسبت به سالهای گذشته روندی افزایشی داشته است» (جهان صنعت۳ مرداد۱۴۰۰)
راهحل چیست؟
واقعیت این است که حضور مردم و جوانان عاصی و شورشی در خیابانها و شعارهایی از قبیل «مرگ بر خامنهای» و «تانک توپ فشفشه، آخوند باید کشته شه»، بیانگر این است که همگان نسبت به دردها و چالشها و عفونتهایی که منشاء آنها نظام ولایت فقیه است اشراف کامل دارند. آنها میدانند که وجود این رژیم حاصلی جز ادامه وضعیت موجود و بدتر شدن مداوم آن ندارد. غارتگری ادامه مییابد، بمب و موشکسازی متوقف نشده و نیرو های نیابتی هم در منطقه از داراییهای مردم گرسنه و تشنه ایران ارتزاق میکنند.
«گویی در چنین وضعیتی هم درد مشخص است هم درمان، ما امروز تبدیل به کشوری شدهایم که در وضعیت آشکار مشکلات و دلایل آنها قرار داریم. میدانیم خوزستان تشنه است، دلایل این تشنگی را هم میدانیم. از طرفی میدانیم تهران آلوده است و دلایل این آلودگی را هم میدانیم. میدانیم فقر زیاد شده، تورم بالا رفته، سلامت و جان مردم دارد تهدید میشود، میدانیم جامعه رنجور شده که گویی شادی ما با قهر کرده است، دلایل همه اینها را هم میدانیم. اینها بدیهیات و صورت مسأله است. همه ما در این موارد کارشناس شدیم. یکی باید پیدا شود و بلند بگوید چرا با وجود دانستن درد و شناخت درمان اما کسی کاری نمیکند؟» (همدلی ۳ مرداد۱۴۰۰)
پاسخ روشن است چاقو هرگز دسته خودش را نمیبرد. چگونه عاملان چنین وضعیت بهغایت وخیم و بحرانی، میتوانند خود درمان و راهحل باشند.
راهحل را مردم و جوانان عاصی و شورشی با پشتیبانی مقاومت پیشتازشان در کف خیابانها فریاد میزنند. آنها را راهحل را این میدانند؛ «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، «مرگ بر خامنهای» و «مرگ بر دیکتاتور»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر