در تمامی جنبش ها، مقاومت ها، حرکت ها و جهش های عظیم تاریخی و اجتماعی، صحنه ها، تحولات و رویدادهایی هستند که در زمان وقوع شان منتشر نمی شوند.
سالیان سال از زمان بروز یا تولدشان می گذرد و طی سالیان یا حتی دهه های بعد، منتشر و علنی می گردند. نامه ساعت ۲بامداد مریم رجوی به تاریخ ۵مرداد ۱۳۶۷، در شمار این تحولات است.
آنطور که مسعود رجوی صحنه ها را به تصویر کشیده، پس از به شهادت رسیدن اصغر زمانوزیری که همراه ابراهیم ذاکری (کاک صالح) در عملیات فروغ جاویدان بود، و بعد از تیر خوردن کاک صالح بعنوان نوک پیکان ستون حرکت مجاهدین در تنگه چارزبر، مریم رجوی نامه ای با محتوای شتافتن به صحنه نبرد می نویسد.
نامه او به تاریخ ۵مرداد ۱۳۶۷ خطاب به مسعود رجوی است. او چنین مینویسد: « مسئله اصلی ما در برابر رژیم جنگیدن است یا نجنگیدن؟ و باید این جنگ را تا پایان برویم و ادامه بدهیم نتیجهاش هر چه باشد و اگر چنین بهایی را ندهیم عواقبش دامن گیر ما خواهد شد و دامن گیر خلق مان».
مریم رجوی در ادامه نامهاش مینویسد: « پیشنهاد من این است که حتماً من هم حرکت کنم... برای من و برای مجاهدین و برای آرمان مان هیچ چیزی بهتر از این نیست. پیشنهاد مشخصم این است که صبح حتماً بگذارید به داخل ستون بروم. این نه فقط برای من بلکه برای سازمان هم خیلی بهتر است. البته میدانم که بعد از من سختیهای بسیاری هم در پیش است که باید خودت تحمل کنی...».
حقیقت این است که سخت ترین راه ها، با بالاترین شهامت ها و جسارتها و خطیرترین انتخاب ها باز می شوند،
با رهبرانی که انتخاب شان، زدن به دل طوفان هاست...
گذر از پر پیچ ترین گردنه ها تا فتح بالاترین قله ها...
تاریخ ایران، بدون شک روزی پرده از بسیاری حقایق تکاندهنده از این نوع در جنبش مقاومت ایران، برمی دارد و به چهره های افتخارآفرین تاریخش، درودی جاوید می فرستد.
همان ها که گوشه ای از تاریخ دهه ۶۰ ایران را با نام «فروغ جاویدان» مزین کردند و به ثبت رساندند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر