موضوعات سیاسی و اجتماعی ایران دیگر چندان متعدد و دارای مشخصههای چندگانه نیستند. مثلاً تضادهای میان مردم با حاکمیت، پس از سالها بازی با کارتهای اصلاحطلب و اصولگرا، به تعیینتکلیف نهایی بهمعنی طرد و تحریم هر دو باند رسیدهاند.
از طرفی باندبازیهای درون حاکمیت بهجانب تکپایهگی سوق یافت و تعیینتکلیف شد.
حاصل این دو مؤلفه این شد که تضاد بین حاکمیت با مردم یکسویه شد و به کف خیابان رسید. از این به بعد جای طرحش نه مجلس آخوندی است، نه صندوق نمایش انتخابات و نه ارگانها و نهادهای حکومتی؛ مسأله بین مردم با نظام آخوندی در کف خیابان حل و فصل میشود.
در بیرون حکومت آخوندها هم با گذشت سالیان متمادی، تمام طیفهای مخالفان و اپوزیسیون، آزمایش پس دادهاند. در این سالیان، اولویت هر نیرو یا اپوزیسیونی هر چه بوده و هر بهایی برای آن پرداخته، الآن تبدیل به میزان و سطح دارایی و سرمایهاش در مبارزه با نظام ملایان شده است. این دارایی و سرمایه باید بتواند پاسخ نیاز بالفعل سرنگونی حکومتی ولایت فقیهی را بدهد.
از دو موضوع بالا این نتیجه حاصل میشود که:
۱ ـ با تعیینتکلیف شدن تضاد بین مردم با کلیت رژیم [بهطور خاص پس از تحریم ۹۰ درصدیِ حاکمیت] شرایط عینی قیام و انقلاب در ایران کاملاً مهیا شده است.
۲ ـ نتیجه دادن شرایط عینی، به تحقق شرایط ذهنی [سازماندهی و رهبری] مشروط شده است. الآن این موضوع، مسألهٔ مبرم ایران بهمثابه پاسخ به منافع ملی ایران میباشد.
با توجه به زمینهیی که شرح داده شد، این پرسش پیش میآید که پس الآن برای تحقق شرایط ذهنی[عنصر سازمانده و رهبری] چه سرمایهٔ نقدی دم دست ایرانزمین هست؟
مشاهده میشود که اکنون تمام راهها کوبیده شده و ایرانزمین چندتا مسأله و موضوع ندارد؛ بلکه یک ضرورت مبرم دارد و یک تضاد اصلی. موضوع یا ضرورت مبرمش آلترناتیو نقد و دم دست است، تضاد اصلیاش حاکمیت ولایت فقیه. این است صحنهٔ هماوردیِ آزادی و استبداد در مرحله تعیین تکلیف سرنوشت آینده ایران.
اگر پرتوی از دریچهٔ یک ماهوارهبر صحنهٔ تعادلقوای فعلی ایرانزمین بیاندازیم، در این هماوردی، سرمایهٔ نقد ایران همانا شاخص گردهمایی ۱۴۰۰ توسط شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق است. آنچه از این گردهمایی حاصل آمد، تمام ویژگیهای یک آلترناتیو نقد دم دست را داراست.
مانع اصلیِ ایجاد ارتباط بین این واقعیت غیرقابل انکار با جامعهٔ ایران، دستگاه پروپاگاند نظام ولایی با شیطانسازی از یکطرف و سرکوب متمرکز برای پیوند نخوردن شرایط عینی با شرایط ذهنی است.
تمام دستگاه تبلیغاتی آخوندی با یاری همسویان و لابیهای خارج کشوریاش این است که محصول سیاسی و اجتماعی گردهمایی جهانی مقاومت ایران از ۱۹ تا ۲۱تیر که شاخص تمامعیار آلترناتیو بالفعل نظام آخوندی را داراست، به اثرگذاری مطلوبش نرسد. از این رو وظیفه و مسئولیت ملی، میهنی، مردمی و تاریخیِ هر ایرانی که خواهان سرنگونی نظام ملایان است، پشتیبانی و یاریرسانی برای رساندن این پیام به کف خیابانهای ایران میباشد. سرمایهٔ نقد سرنگونیِ حکومت اشغالگران ایران در هیأت نظام ولایت فقیه، دم دست هر ایرانیِ آرزومند آن است. این پیام را باید به تمام ایران و به میان ایرانیان خارج کشور برد.
یادآوری اینکه تمام تجارب یک قرن اخیر در چنین سرفصلهایی به وجدان ملی و انسانیمان تلنگر میزنند که لحظات تاریخی و سرنوشتساز را دریابیم. دریابیم که روزها و هفتههای اکنون همچون فرصت نادر مشروطیت و حضور مصدق است؛ منتها از نظر تاریخی در مداری متکاملتر و مهیاتر برای پاسخ شایسته دادن. موقعیت تاریخیِ رهایی ایرانزمین از ایلغار اشغالگران ولایت فقیهی را با استفاده از سرمایهٔ نقدی که داریم، دریابیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر