به سن و سیمای جانباختگان قیام تیر و مرداد ۱۴۰۰ نگاه کنید؛ همه در اوج آرزومندیاند؛ با لطیفترین رؤیاها، مشتاق آیندهیی بهتر و ایرانی دیگر. اینان نسل بالندهٔ ایرانزمیناند.
این نسل را از چهار دههٔ پیش تا امروز در کف خیابان، در زندان، در بالای «دار» و در فراخوان دادخواهی مادران که دنبال کنیم، همگی یک ویژگی مشترک دارند:
نه به استبداد نعلینی، نه به ولایت فقیه، نه به ارتجاع قرونوسطایی آخوندی، نه به ناجمهوری اسلامی آخوندی، آری به جمهوری دمکراتیک، آری به آزادی اعتقاد، آری به آزادی بیان، نه به صدور ارتجاع و تروریسم و جانم فدای ایران.
این بالندگی را سر خاموشی، سکوت، سازش و مماشات با حاکمیت ولایت فقیه نبوده و نیست. بالندگیاش هم در همین تراز بودن نفی و اثباتهایش با فلسفهٔ تاریخ حیات است: نفی و سلب قلمرو جبر و اثبات و ایجاب ضرورت آزادی، رهایی و یگانگی.
این بالندگی اکنون در کف خیابانهای ایران، در خروش مطالبهگری علیه دیکتاتور قرونوسطایی و اشغالگر است. مطالبهاش نفی تمامیت ناجمهوری اسلامی آخوندی است. و تا چنین نشود، این بالندگی رگ به رگ، تاک به تاک، قیام به قیام تا سپیدهدم تحقق، استمرار دارد.
پیشینه و فصل نخست این نسل از پاییز ۵۷ تا ۳۰خرداد بود. فصلی که پس از نفی ستمشاهی آرزوپرورد وصال به محبوب آزادی بود.
فصل بعدی این نسل، دههٔ ۶۰ و ۷۰ بود که از زندانهای سراسر ایران تا قتلعام ۶۷ در مقابل هیمنهٔ اشغالگر ولایی پایداری کرد تا ماهیت نظام ولایت فقیه را به میان جامعه و مردم ببرد.
فصل سوم با بذری که در فصلهای اول و دوم کشت شده بود، از قیام ۱۸تیر ۷۸ تا پایان قیام آبان ۹۸ ادامه یافت. فصلی که هماوردی قیامها با حاکمیت ولیفقیه و باندهایش، منجر به عبور جامعهٔ ایران از کلیت نظام آخوندی شد.
فصل چهارم هماینک آغاز شده است. فصلی که میرود دستآوردهای سه فصل پیشین را به ثمر نهایی برساند. فصلی که شاخص بارز آن، تحریم ۹۰درصدی تمامیت نظام آخوندی از جانب مردم ایران و تکپایهگی ناگزیر از روی استیصال توسط رژیم آخوندی است. فصلی که آب و خاک و طبیعت و حیات در ایرانزمین علیه حاکمیت حرث و نسلکش ملایان قیام و خروش کرده است. فصلی که رشتهٔ شورش و عصیانش را شهرها به هم پیوند میدهند. فصلی که از هماینک نیروی سرکوبگر حاکمیت را از تمرکز خارج کرده و آسیمه نموده است. فصلی که بهپایدارندگانش تاکتیک کرونا را که خامنهای قریب ۱۸ماه علیه قیامها بهکار گرفت، شکست داد. حالا دیگر طلسم کرونا ویروس و کرونای ولایت شکستهاند؛ مردم ایران دوای هر دوتا را در یک راهحل جستهاند و آن، سرنگونی نظام ولایت فقیه است.
به شعارهای نسل بالندهٔ ایران در روز ۴مرداد در تهران توجه کنیم که انگشت تأکید بر نفی سه پایهٔ شیشهٔ عمر رژیم آخوندی گذاشتهاند. فریاد علیه اصل ولایت فقیه و شخص ولیفقیه که اصلیترین مانع آزادی، دمکراسی و برابری در ایران است: «خامنهای حیا کن ــ مملکتو رها کن!».
دیگری فراخوان ملی و صدای مشترک ایران در «نه» به صدور ارتجاع و تروریسم، آری به آزادی و رفاه ایران میباشد: «نه غزه، نه لبنان ــ جانم فدای ایران».
سومی ندا و صدای چهل ساله و راه نجات ایرانزمین با نفی الیگارشی قدرت و طبقهٔ فاسد و تمامیتخواه آپارتاید مذهبی ــ جنسیتی: «تا آخوند کفن نشود ــ این وطن، وطن نشود».
اینک از خوزستان تا لرستان، از فارس تا تهران و از البرز تا آذربایجان، این طنین بانگ و سروش نسل بالندهٔ ایرانزمین است که همصدا و همآواز و همپیمان، گلو و نای محبوب آزادی علیه اشغالگری و انحصارطلبیِ سیاسی و عقیدتیِ قوم فاسد حاکم بر ایران شده است:
به تو میگویم «نه!»
با طبیعت
با همه آمد و رفت فصلها...
با سلامم به طلوع
با نگاهم به همه آمد و رفت چشمها...
من شگفتم، آری
سالها رفت، ولی
با تو هرگز لب به «آری» نگشودم.
من چه زیبا ماندم
با سری شورانگیز
با دلی دریایی
با هزاران بیکران جنگل سرخ
و ندایی که مرا داد امید
و امیدی که مرا داد شکوه...
این منم
یک وطن «نه!»
به تو میگویم «نه!»...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر