پنجشنبه شب ۱۷ تیرماه ۱۴۰۰، سیمای آزادی صحنه ای تکاندهنده از فریادها، بغض ها و نواهایی بود که با نام مسعود فرشچی، و مبارزه و فدای مجاهدین برای آزادی مردم ایران گره می خورد.
ارزش های انسانی، چون سرودی آهنگین بر کلام ها و قلب ها نقش می بست و هر بیننده ای را غرق غرور و افتخار می کرد.
این همان جوهره اصلی، آن خون واحد پیکرة مقاومت و آن انگیزه و محرکی است که دوست و دشمن را در بزنگاه ها میخکوب و متحیر می کند.
حرکت، نه بر مبنای معامله و بده بستان دنیوی، بلکه بر روی ارزش های معنوی و والای انسانی، اصول و اعتقادات آرمانی، و مظاهر وطن پرستی و نوع دوستی میان انسان ها، شکل می گیرد.
ارزش هایی چون فدای خود برای دیگری، برگرداندن اعتماد گمشده و خیانت شده به خلقی اسیر، آوردن خنده به لبها و شادی به دلهای غمزدهی مردمی که دیکتاتوری آخوندی جز اشک و غم و سیاهی بر آن نخواسته...
این، سیمای خجسته مقاومتی است که با مظاهری والا، شایسته، آموزنده و ماندگار چون مسعود فرشچی، به مصافی عظیم با دشمن ضدبشر می رود و عزم کرده است تا کهکشانی عظیم بسازد.
کهکشان آزادی در برابر استبداد،
کهکشان جنگ و پیشروی در برابر نجنگ و تسلیم،
و سرانجام، کهکشان پیروزی...
ما با برخورداری از چنین گوهرانی، دیکتاتوری ولایت فقیه را سرنگون می کنیم و آزادی را به مردم ایران که شایسته ترین برای کسب آزادی و دمکراسی هستند، بازمیگردانیم.
آنروز، مسعود فرشچی در تک تک لبخندها و دلهای شاد مردم ایران، زنده است و خوش می درخشد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر