مسعود رجوی و انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین
پس از جمعبندی ۳ساله مقاومت در سال ۱۳۶۳ یک سؤال اساسی مطرح شد. سؤالی که راه به شناسایی یک حفره ایدئولوژیک و حلقه مفقوده در تشکیلات برد و کشف آن آغاز یک جهش و تحول بزرگ سیاسی و ایدئولوژیک در درون سازمان شد.
سؤال این بود: آیا رده تشکیلاتی و سازمانی زنان در سازمان مجاهدین با میزان مسئولیتپذیری و قیمتی که در این مسیر پرداختهاند همخوان است؟
جواب منفی بود. مجاهدین در همین جمعبندی به این نتیجه رسیدند که این نابرابری آثار خودبخودی و شائبههای مردسالاری است که اینچنین نمود پیدا کرده است. مجاهدین معتقد بودند با توجه به اینکه خصلت اصلی و بارز جمهوری اسلامی و اندیشه خمینی «زن ستیزی» است، آنها باید در این رابطه در نقطه مقابل قرار داشته و هیچوجه اشتراکی با وی نداشته باشند.
از سویی مرکزیت مجاهدین به این نتیجه رسید که این مشکل تنها با ارتقاء رده تشکیلاتی برخی از زنان در این سازمان برطرف نخواهد شد و معتقد بودند زنان باید به مدار رهبری در این سازمان راه یابند.
در آن زمان مسعود رجوی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران بود و در همین راستا مریم رجوی بهعنوان یکی از نمونههای برجسته و شاخصههای روشن در میان زنان مجاهد در این سازمان بهعنوان همردیف مسئول اول انتخاب شد.
این مقدمه انقلابی بود که مسعود رجوی آن را شورشی علیه نظام مردسالار و استبداد مذهبی نامید.
مسعود رجوی هدف غایی انقلاب را رهایی از دوگانگی انسان در نظام فکری جنسیت و تمرکز قوا در مسیر پیکار با دشمن ضدبشری دانست و در همان ایام زمان را بهترین گواه صحتوسقم انقلاب دانست.
مسعود رجوی در مراسم ۳۰خرداد سال ۶۴ ضمن برشمردن شمهای از آثار انقلاب ایدئولوژیک گفت:
«اینها شمهای از آثار درون تشکیلاتی این انقلاب ایدئولوژیک بود، که در اطلاعیهٔ شورای مرکزی هم به آنها اشاره شده است. بهلحاظ منطقی هم اگر کسی مؤثر را نمیبیند، باید بتواند از اثرها پی به مؤثر ببرد. مؤثر، انقلاب و جهش ایدئولوژیکی است و اثر هم به اختصار گفته شده، اگر مؤثر فاسد میبود، بخدا محال بود که اثرش پاک و طیب باشد. همه جا را آلوده میکرد. همه جا را پر فضیحت میکرد. اما آثار بیرون تشکیلاتی این انقلاب در مبارزه با خمینی ظاهر میشود.»
البته تجربه سالهای بعد بهروشنی نشان داد که برخلاف انتظار و آرزوی دشمن، انقلاب ایدئولوژیک نه تنها موجب گسست و فروپاشی سازمان و رزمآوران ارتش آزادیبخش نشد، بلکه همانطور که مسعود رجوی گفت «آثار بیرونی تشکیلاتی این انقلاب در مبارزه با خمینی ظاهر شد» در کنفرانس بینالمللی روز جهانی زن.
نزدیک به سهدهه بعد از آن تاریخ، مریم رجوی در کنفرانس بینالمللی روز جهانی زن، ضرورت و مفهوم انقلاب ایدئولوژیک را برای زنان و سایر مهمانان و شرکت کنندگان تشریح کرد و ضمن یادآوری شرایط طاقتفرسای ابتدای دهه شصت، در زمانی که دیو خمینی تنوره میکشید، گفت:
دو راه در مقابل ما بود:
یکی اینکه در برابر تعادلقوای بهشدت نابرابر سرخم کنیم که معنیش دست کشیدن از مبارزه و دادن امکان بقای تاریخی به رژیم بود.
و راه دیگر، پایداری و مقاومت در مقابل این تعادل نابرابر از طریق انقلاب و دگرگونی.
انقلابی که بتواند انرژی بیکرانی از زنان و مردان آزاد کند و نبرد را برای سرنگونی فاشیسم دینی گسترش دهد.
و ما راه دوم را برگزیدیم که البته راهی بس دشوار بود.
مسعود رجوی، مفهوم این دگرگونی را مرزبندی با دنیای آخوندی و ارتجاع توصیف کرده و تصریح میکند که هدف آن «کنار زدن عامل استثمار جنسی است که سمبلش ملایان و پاسداران آنها هستند».
همین اندیشه بود که راه مبارزات برابری طلبانه زنان را هموار کرد. من از جنبشی صحبت میکنم که در دهه ۶۰ از پیشرفتهترین مناسبات بین زن و مرد در درون خود برخوردار بود. با این حال زنان بهرغم حضور فعالشان در مقاومت، هنوز تا برابری کامل و رهبری جنبش فاصله زیادی داشتند. این انقلاب برای پر کردن همین فاصله و آزاد کردن انرژیهای انسانی بود.
مجاهدین به این کشف مهم رسیدند که اگر بخواهند در مقابل استبداد مذهبی بایستند، باید با نظام مردسالار و ارتجاعی مبارزه کنند یعنی با ایدئولوژی جنسیت.
انقلاب ایدئولوژیک، نشأت گرفته از دیدگاه انسانشناسانه مجاهدین است که سراپا با دیدگاه ارتجاع خمینی متضاد است.
در این دیدگاه، انسانها، مرد یا زن به دنیا میآیند و از نظر فیزیولوژیک متفاوتند، اما از نظر انسانی برابر هستند.
اما در ایدئولوژی جنسیت اصالت با برتری جنس مرد بر زن است. و این نظرگاهی است ساخته تاریخ و فرهنگ ستم و بهره کشی که عامل به بند کشیدن زن و مرد و کل جامعه است.
بنابراین ایدئولوژی جنسیت، غریزه آدمی نیست، جنس و طبیعت زن و مرد نیست؛ بلکه رفتار، ذهنیت و فرهنگی است که ساخته ستم و بهرهکشی است... در این ایدئولوژی، همچنین، زنان، تحت سلطه بودن و اتکا به مردان و درجه دو بودن خود را منطقی و طبیعی میدانند.
در نتیجه زن، خصلتی جدا از انسانیتش مییابد. خصلت شیئی که با فایده کالاییاش برای دیگران سنجیده میشود. به عبارت دیگر، زن نیز در اسارت همین نگرشی است که به خودش دارد.
آنچنان که سیمون دوبوار گفته است: «زنان، زنزاده نمیشوند، بلکه به زن تبدیل میشوند».
در حقیقت، رابطه زن و مرد از طبیعت انسانی آنها اکیداً فاصله میگیرد.
یعنی، نه زن خود را انسانی برابر میبیند نه مرد زن را انسانی برابر میداند.
حاصل این نگرش، اصالت دادن به ویژگیهای ژنتیک و موروثی انسان است. مانند جنس، شکل، ملیت، نژاد و زبان و این یعنی پذیرش یک سرنوشت کور. در حالی که در نظرگاه ما انسانیت و شخصیت انسان را، انتخاب و عمل خودش میسازد.
هرگاه انسان قادر شود این ساخت اجتماعی و تاریخی را کنار بزند، آزادی بهمعنی حقیقی آن، برای همه،اعم از زن و مرد فراهم میشود.
ما تشخیص دادیم که ایدئولوژی جنسیت یعنی همان نظرگاه ارتجاعی آخوندی به انسان، مانع بارز شدن تواناییهای انسان است.
وقتی که این مانع در نتیجه یک مبارزه جمعی و طولانی در جنبش ما کنار زده شد، زنان به جای کنش پذیری و مسئولیتگریزی، مسئولیتپذیر شده و در سراسر جنبش کلیدیترین نقشها را برعهده گرفتند و بعد از آن مردان نیز توانستند بینش و درک ارتجاعی از زن را از خود دور سازند و در عمل، مدافع آرمان برابری شوند.
بله؛ این زنان هستند که باید ابتدا، قیمت آزادی و رهایی و باور به خود را بپردازند و بعد از این است که راه برای تغییر و رهایی مردان باز میشود. آری؛ شورش علیه این اندیشه ارتجاعی و شورش علیه این قید و بند برده ساز بود که مانند تبدیل ماده به انرژی با قانون E=MC۲ انرژی انسانی جوشانی را از درون این جنبش آزاد کرد که منشأ پایداری آنها در مقابل رژیم ضدبشری و دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران است.
این پروسه که بزرگترین تجربه زندگی من است، دیدگاه من نسبت به انسان را در صحنه عمل ثابت کرد. یعنی که همه افراد توانایی احیای جو هر انسانی خود را دارند. و در من امید و ایمان به تغییر انسان را صدچندان کرد.
تجلی این دیدگاه در مورد انسان، شعارِ «میتوان و باید» است. یعنی انسان باید آن شود که میتوانسته باشد. و در انسان دریایی از تواناییهاست که میتواند هر غیرممکنی را محقق کند». (کنفرانس بینالمللی روز جهانی زن ـ توضیح درباره انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین ـ۲۰اسفند ۱۳۹۱)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر