میتینگ ها:
آینده انقلاب ـ سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ دانشگاه تهران
در تاریخ ۱۰بهمن۵۸(۱۰روز پس از حذف نام مسعود رجوی از کاندیداتوری ریاست جمهوری) مجاهدین میتینگ دیگری در دانشگاه تهران برگزار کردند. در این میتینگ مسعود رجوی در سخنرانی خود ـ که به «آینده انقلاب» معروف است ـ گفت:
«امروز، برای بزرگداشت شهدایی بس والا قدر و پر ارج و شأن جمع شدهایم، شهید اولین احمد، چه سمبل پر معنایی، نارنجک را کشید، خودش را قطعه قطعه کرد، به دشمن هیچ نداد نه سلاح، نه اطلاعات و نه حتی جسم خودش، آخر او یک مجاهد خلق بود، مظهری از اراده شکست ناپذیر خلقی قهرمان نسبت به غلبه بر ظلمات جهل و اسارت؛ و چنین بود که اینان بهقول پدر طالقانی راه جهاد گشودند، البته اونروز نه کسی احمد و نظایرش را منافق خواند و نه از شکیات و سهویات آنها سؤال کرد و نه آنها را التقاطی قلمداد کرد، آخر آنروزها، فقط بحث رزم و میدان بود، طاغوت آنقدر سخت گرفته بود که مرز جنبش و ضد جنبش، مرز انقلاب و ضد انقلاب بهمعنی حقیقی کلمه و نه بهمعنی ابتذالیش واقعاً نمیتوانست مخدوش بشه...».
در تاریخ ۱۰بهمن۵۸(۱۰روز پس از حذف نام مسعود رجوی از کاندیداتوری ریاست جمهوری) مجاهدین میتینگ دیگری در دانشگاه تهران برگزار کردند. در این میتینگ مسعود رجوی در سخنرانی خود ـ که به «آینده انقلاب» معروف است ـ گفت:
«امروز، برای بزرگداشت شهدایی بس والا قدر و پر ارج و شأن جمع شدهایم، شهید اولین احمد، چه سمبل پر معنایی، نارنجک را کشید، خودش را قطعه قطعه کرد، به دشمن هیچ نداد نه سلاح، نه اطلاعات و نه حتی جسم خودش، آخر او یک مجاهد خلق بود، مظهری از اراده شکست ناپذیر خلقی قهرمان نسبت به غلبه بر ظلمات جهل و اسارت؛ و چنین بود که اینان بهقول پدر طالقانی راه جهاد گشودند، البته اونروز نه کسی احمد و نظایرش را منافق خواند و نه از شکیات و سهویات آنها سؤال کرد و نه آنها را التقاطی قلمداد کرد، آخر آنروزها، فقط بحث رزم و میدان بود، طاغوت آنقدر سخت گرفته بود که مرز جنبش و ضد جنبش، مرز انقلاب و ضد انقلاب بهمعنی حقیقی کلمه و نه بهمعنی ابتذالیش واقعاً نمیتوانست مخدوش بشه...».
مسعود رجوی ـ آینده انقلاب
مسعود رجوی در بخشی از سخنان خود گفت:
«عدهیی دیگر از ما میپرسیدند چطور که کاندیدای ما بایستی حذف بشود ولی تیمساران شاهنشاهی بر جا بمانند باز هم من گفتم نمیدانم ولی آرامش را باید حفظ بکنیم. خوب این از اخلاق و انضباط انقلابی ما. فردای انتخابات، مسلحانه به ما حمله کردند، باران دشنام و باران گلولههای ژ۳، این هم مظهر دیگری از اخلاقیات آنچنانی در پشت مارک اسلام با برگ مأموریت».
مسعود رجوی در این سخنرانی با ارتجاع و خمینی اتمامحجت نمود:
«پس کجائید ای مسلمانها؟ مگر نمیبینید چه به روز ما و هوادارانمان و خانوادههایمان میآورند؟ مگر دائماًً تکرار نمیکردید از قول رسول خدا مَنْ سَمِعَ رَجُلًا یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم در گوشه و کنار دنیا اگر کسی مسلمانها را به کمک بطلبد و اجابت نکنند مسلمان نیستند. یا یَا لَلْمُسْلِمِینَ پس کجائید؟ چرا صدایتان در نمیآید؟ الله و اکبر
مگر نمیبینید که چطور طرفداران ما را سر میبرند در نظام جمهوری اسلامی. پس چرا سکوت پیشه کردهاید؟
مگر گناه ما چیست؟ ای کسانی که گوش دارید؟ مگر ما چه کردیم جز تحمل رنج و اسارت. ولی بگذارید تأکید بکنیم، وای به روزی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ بدهیم.»
۲۷مسعود رجوی ـ دانشگاه تهران
مسعود رجوی در این سخنرانی تصریح کرد که آینده انقلاب برای مجاهدین اهمیت دارد. او همچنین خواستها و انتظارات حداقل مجاهدین را به این ترتیب بیان کرد:
«شوراهای مردمی، استقلال، تمامیت ارضی و حاکمیت مردم، آزادی کامل احزاب، عقاید و مطبوعات حقوق ملیتها؛ بهخصوص در مورد کردستان، یک نکته بسیار باریکتر از مو هست که نبایستی ازش بگذریم و آن کلمه خودمختاری است، این کلمه برای مردم آنجا مقدس شده، سالهای سال بهشون ستم شده بود، ما بایستی موضع خودمان را روشن بکنیم، آیا نسبت به کلمات حساسیم، آیا باید جنگ کلمات راه انداخت، اگر برای مردم این کلمه مقدس است. بایستی مفهوم و چارچوبش را روشن کرد و بهشون گفت و داد؛ و بعد مسأله برابری زن و مرد، هرچقدر میخواین، از حقوق مادر و اهمیت مادر و احترام به مادر صحبت بکنین، همهاش درست؛ ولی بیاین یک مقداری هم حقوق مساوی سیاسی و اجتماعی زن را بهش بدین تا درجه دوم تلقی نشه، بعد مساوات اسلامی تشیع و تسنن بود، ماده نهم، زمین برای دهقان و کار برای کارگر بود، و ماده دهم مسکن، بهداشت، و تحصیلات برای همه، اینها را برای این میخوانم که ما روش هستیم و خواهیم بود. یازده: مبازره با هرج و مرج بود و تأمین آسایش اجتماعی برای تمام مردم»
مسعود رجوی در دانشگاه تهران ـ ۱۰بهمن ۵۸
سخنرانی مسعود رجوی در ۲ اسفند ۵۸ در دانشگاه تهران
در این سخنرانی نزدیک به ۲۵۰هزار نفر در آن شرکت داشتند. مسعود رجوی باز هم به بسته شدن راههای مبارزه مسالمتآمیز اعتراض نمود و گفت:
«پس بیائید پیدا کنیم، کدامین جماعت از ما بود که در سوگندش نیرنگ نهفته بود. نیرنگ انحصار و فزون طلبی. «إِنَّمَا یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ» اینها همهاش آزمایش است. باز هم به روایت قرآن وقتی رشتهها و پیوندها شکسته میشود، آن طبقات و گروههایی روی کار میآیند که دوباره جامعه را میبرند به سمت طبقات فرادست و طبقات فرودست...
همان نظام قبلی، همان مسیر تدریجی بجانب طاغوتهای زمان و طاغوتهای جهان، درست به همین دلیل بود که من پارسال در همینجا و در همین زمین اعتراض کردم، سوگندها را در برابر یکی دیگر از آخرین شهداء یادآور شدم، و پرسیدم چرا؟ چرا؟
همان روز گفتم که اگر جهاد یک مجاهد را خوار بدارید، توی سرش بزنید، از نیروهای واقعاً انقلابی خلع ید و قطع ید کنند، تهمت و برچسب بزنند، اتهام مارکسیست ـ اسلامی را بگونهیی دیگر تکرار بکنید؛ و مسألهیی نظیر کردستان را بهجای حل اصولی با برچسب تجزیه طلبی به قهر و تعارض بکشانید. لاجرم مجدداً طبقهیی را رشد خواهید داد که «هِیَ أَرْبَی مِنْ أُمَّةٍ» فزودهتر و برتر در میان طبقات خلق خواهد شد».
سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ انتخاباتی مردم رشت
در این میتینگ (که در تاریخ ۱۴ اسفند۵۸ برگزار شد ـ دستههایی از گل از سوی مدرسههای رشت به مسعود رجوی و نیز عزیز، مادر رضائیها تقدیم شد. در این میتنیگ مردم رشت با احساساتی پاک چشم انتظار دیدن مسعود رجوی بودند. در بیرون استادیوم جوانی کر و لال پاکتی در دست داشت، پر از عکسهای پدر طالقانی و هزار تومان پول، و به زحمت به اطرافیانش میفهماند که باید اینها را با دست خودش به مسعود رجوی بدهد. او اصرار داشت بفهماند تمامی این پول را با کارکردن تهیه کرده است.
دانشآموزان و تیمهای میلیشیا میگفتند تا مسعود را از نزدیک نبینند از آنجا نخواهند رفت. قطعه شعری که مسعود رجوی به لهجه گیلکی خواند بر چشمهای بسیاری از مردم رشت، اشک شوق جاری ساخت.
این میتینگ در حالی پایان گرفت که خاطرهیی به یاد ماندنی بر ذهن مردم گیلان باقی گذاشت. انبوه جمعیت، خشنود و سبکبال، با خاطرهیی گرم و زیبا از مجاهدین خلق استادیوم را ترک نمودند.
مسعود رجوی ـ بر سر مزار میرزا
مسعود رجوی طی در این میتینگ گفت:
«آخر ما همان نسلی هستیم که تفنگ و آرمان سردار را به دوش کشیدیم، نسلی که در آرمان و تفنگ سردار زنده شدیم و باز هم او در ما زنده خواهد شد».
در جای دیگر مسعود رجوی با یادآوری یک ترانه محلی شمالی افزود:
«این صدای خوش الحان خود میرزاست و بعد هم حلقومهای خلق که در ترانههای محلی شما پاسخ میدهند، بگذارید خودش را بخوانم:
چقد جنگل خوسی....
ملت واسی....
خستانبوسی....
میانیجانانا....
توراگوما....
میرزاکویچک خانا....
خدادانه که من نتانم خفتن....
از ترس دشمن.....
میدیلآویزانا....
میجانیجانانا....
توراگومامیرزاکوچی کخانا....(جمعیت درود بر رجوی)
چیره زودترنائی....
تندترنائی.....
تنها بنانی......
(ابراز احساسات جمعیت)
و بیچاره آنهایی که میخواستند از مجاهدین جنگل اثری نباشد، حالا کجایند که ببینند این سراسر یک خلق است که مجاهد شده و به مجاهدت قیام کرده».
مسعود رجوی همچنین در حضور جمعیت بر ادامهٔ راه سرداران آزادی ایران پای فشرد:
«ولی مگر ما در مسیر احقاق حقوق خلقمان از پا مینشینیم؟ مگر پرچم سرداران، پرچم کوچکخان و مصدق را فرو میگذاریم؟ مگر میخواهیم لعنت بشویم؟ نه، ما سوگند خوردهایم که راه را ادامه بدهیم (جمعیت: الله و اکبر ـ درود بر رجوی)
در این تردیدی نیست (۲بار) که نسل به خون شسته ما، نسل به خون تطهیر شده ما که اعتقاداتش، مکتبش و رویه سیاسیاش را از میان شکنجهگاهها و از میان میدانهای اعدام به دست آورده، مشعل کوچکخان و مشعل مصدق را هر چه محکمتر در دست خواهد فشرد و هیهات، هیهات بر آنهایی که فکر میکنند با این فشارها میتوانند مشعل سرداران را از دست ما بیرون بیاورند. نه به خدا نه، ما وفاداریم».
مسعود رجوی در رشت ـ ۱۴اسفند ۵۸
سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ انتخاباتی مجاهدین در تبریز
مسعود رجوی در این سخنرانی پرشور که ۲۰ اسفند ۵۸ برگزار شد و مدام با ابراز احساسات جمعیت قطع میگردید، از تبریز بهعنوان زادگاه عقیدتی مجاهدین نام برد.
مسعود رجوی در تشریح تبریز به مثابه زادگاه تاریخی و سیاسی ـ عقیدتی مجاهدین گفت:
«اصل و نسب تاریخی ما به مجاهدین صدر مشروطه میرسد، به ستار و باقر. تفنگ سردار را بوسیدیم و به دوش انداختیم. از حیث عقیده و مرام هم ما ادامه کمال یافته همان اسلامی هستیم که در غریو گلولههای سردار نطفه بست، وقتی که پرچمهای سفید ننگ و تسلیم را از هم میدرید و پرچم سرخ حسینی را بر در خانههای تبریز به اهتزاز در میآورد، اسلامی که در غریو تفنگهای مجاهدین، همه محلات تبریز را از ارتجاع و استبداد تهی کرد».
مسعود رجوی ـ معرفی موسی خیابانی در تبریز
مسعود رجوی در این سخنرانی همچنین دست سردار خیابانی را بلند کرد و در معرفی او بهعنوان کاندیدای مجاهدین از تبریز برای مجلس شورای ملی گفت:
«برای شما و برای تبریز، بهخاطر اهمیتش، بهخاطر آن که گفتم زادگاه عقیدتی ـ سیاسی ـ تشکیلاتی ماست. بهترین خودمان را، برادر مجاهدم موسی را انتخاب کردیم و به شما هم پیشنهاد میکنم. و من امروز محور و لنگر تشکیلاتیمان را به شما پیشنهاد میکنیم. بارها از برادر شهید و بنیانگذارمان شنیدم که گفته بود، [در دورانی که ما زندان بودیم و هم مدت کوتاهی که او هنوز در بیرون بود]. جزو کسانی که نام میبرد که تا آخر در این راه خواهند ایستاد. در صدرشان موسی بود».
مسعود رجوی در تبریز ـ ۲۰اسفند ۵۸
مسعود رجوی ـ «چه بایدکرد؟»
در سخنرانی شورانگیز و ماندگار مسعود رجوی که با عنوان «چه باید کرد» ۲۴خرداد ۵۹ در امجدیه برگزار شد، مسعود رجوی پس از خواندن آیاتی از سوره تکویر گفت:
هر شب ستارهیی به زمین میکشند و باز این آسمان غم زده غرق ستاره هاست...
مادرها، پدرها، خواهران و برادران- جمع شدیم برای یادبود تازهترین شهدای خلق... ضمناً آمدهایم بپرسیم که دیگر حالا چرا؟ در نظام جمهوری اسلامی چرا؟ و اینکه تکلیف ما با این اوضاع چیست و خلاصه چه بایستی بکنیم؟»
مسعود رجوی در قسمتی دیگر از سخنرانی خود گفت:
«ستارگان ما برآنند تا در فلک اجتماعی و سیاسی این میهن طرحی نو، در اندازند، طرحی عاری از طبقات، عاری از بهره کشی، عاری از جهل، نادانی، اختناق و زنجیر».
این سخنرانی در شرایطی برگزار شد که صدای گلوله چماقداران در محیط سخنرانی طنین میانداخت و فضا آکنده از گاز اشکآور بود. قسمت اوج این سخنرانی جایی بود که مسعود رجوی شهادتین گفت:
«علمای شریعت، رجال دولت! وکلای مجلس، اصناف، بازاری ها! مطبوعات! رادیوتلویزیون! که میگوئید در خط انقلاب هستید، آخر چرا ساکت هستید؟ مگر همین قانون اساسی، آزادی بیان و آزادی انجمنها و گروهها را تضمین نکرده؟پس گلوله و گاز اشکآور برای چیست؟ [کف زدن جمعیت] و به خدا قسم اگر کسی فکر کند که ما از گلوله و گاز اشکآور میترسیم هیهات! هیهات! هیهات! پس چرا جلوی چماق داری را نمیگیرید، مگر چماق داری از سایر مفاسدی که جزایش اعدام است، کمتر است؟ وانگهی ما که دهها بار، صدها بار گفتیم که یکی از سرچشمههای اصلی چماق داری را شناسایی کردیم که با جزئیاتش میدانیم. برنامه بدهید که در رادیو تلویزیون ما افشاء کنیم. آقای رادیو تلویزیون بحث آزاد! بفرمائید این بحث آزاد»
مسعود رجوی در میتینگ امجدیه تهران
صدای کف زدن جمعیت هم نتوانست مسعود رجوی را متوقف کند. جمعیت شعار میداد و مسعود رجوی پرشور ادامه داد:
«ما که صدبار گفتیم، اگر شما امکانات ندارید، ما به قدر تواناییمان در اولین فرصت این پدیده ضد انقلابی مسموم را از ریشه برخواهیم کند. این پدیده ضدخلقی، ضد انقلابی ضداسلامی، کانال نفوذ ساواک و ایادی سیا است. مدرک داریم و سند داریم. [کف زدن جمعیت] آهای کجا هستند آنهایی که میگفتند و میگویید پیشوای ما علی است؟ اگر منظور شما از علی، امیرالمؤمنین علی است که وقتی شنید گوشواره را از گوش زن غیرمسلمان درآوردند. فریاد زد، وقتی شنید آن زن نمیتوانسته از خود دفاع کند و صدا به اعتراض و دادخواهی بلند میکرده و پاسخی نمیشنیده، و وقتی شنید که آن مهاجمین بهخصوص در مقابل این بدکاریشان زخمی هم نشده و جزایشان را نپرداختهاند فریاد زد:
فلوأنّ امرءاً مسلماً مات من بعد هذا أسَفاً ، ما کان به مَلوماً
اگر مرد مسلمانی از شنیدن این خبر از اسف و اندوه بمیرد، ملامتی بر او نیست سزاوار است که بمیرد. بل کان به عندی جدیراً ... در نزد من سزاوار است. اگر آن غیرتی در جامعه نیست که جلوی این کار را بگیرد، مرگ سزاوارتر است.»
مسعود رجوی در میان شور و تشویق و اشتیاق جمعیت ادامه داد:
«فیا عجبا! عجبا! عجبا! والله یمیت القلب و یحلب الهم… به خدا قلب آدم میمیرد از اندوه. تازه گوشواره را از گوش دختر غیرمسلمان درآوردند. ولی شما چطور است، چطور است که چشم دختر مسلمان را از حدقه در میآورند، دست مادر شهید مسلمان را میشکنند، دم بر نمیآورید! آخه تا کی، دم زدن صوری از اسلام تاکی! مگر حضرت علی فقط به کلام میگفت اسلام و قسط فیا عجبا! عجبا! میگوئید ما مسلمان نیستیم، آخر علامت اسلام چیست؟ جز شهادتین؟ مگر،
اشهد ان لا اله الا الله، محمداً رسولالله [تشویق جمعیت].
میگوئید ما مسلمان نیستیم، آخر علامت اسلام چیست؟ جز شهادتین؟ پس اشهد ان لا اله الا الله، محمداً رسولالله و اشهد ان امیرالمومنین علیاً حجت الله.
کف نزنید، فیا عجبا! عجبا! مجاهد خلق باید بیاید، و شهادتین بگوید. باز هم بگوئید اشهد ان لا اله الا الله ـ اشهد ان محمداً رسولالله ـ اشهد ان امیرالمومنین علی حجت الله.»
جمعیت داخل امجدیه یکپارچه و با صدای بلند شهادتین میگفتند و مسعود رجوی از مردم میخواست تا بلندتر بگویند:
«بگذارید بشنوند همه، بلندتر بگوئید [شهادتین جمعیت]. ها چه شد گلولهها!؟ [کف زدن جمعیت]. فیا عجبا! عجبا! اگر کسانی که بهقول پدر طالقانی راه جهاد اسلام را گشودند و دلداده مکتب قرآن بودند، مسلمان نیستند، پس بیائید مسلمانی را تعریف کنید. گو اینکه قسط و عدالت در اسلام که مسلمان و غیرمسلمان نمیشناسد. ولی باشد، باشد، میگوئید مسلمان نیستیم، باشد، لااقل بر ذمه اسلام هم نیستیم! فیا عجبا! عجبا!»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر