مسعود رجوی: در جواب به متحدان عینی خمینی، آنهایی که در عمل بیشتر سمت خمینی هستند ولو داعیههای چپنمایانه داشته باشند. از اونکه نباید ترسید،میترسانند. از مجاهدین میترسانند. از دیکتاتوری مجاهدین میترسانند.
از آنهایی که باید ترسید در سطح جهانی نمیترسانند. به این ترتیب با بزرگ کردن وحشت و خطر مجاهدین، خطرات اصلی و عمده را دست پایین میگیرند.
از مجاهدین باید ترسید؟ چرا؟ چه کردهاند؟ حق چه کسی را خوردهاند؟ به کی بیحق مارک و برچسب زدند؟ با کی در افتادهاند؟ با کی اول شروع کردهاند؟ این خمینی بود که با ما درافتاد و سایرین.
آیا مجاهدین دستنشاندهاند؟ وابسته به یک قدرت بزرگ جهانی هستند؟ آخر اگر کسی تاریخ و شرایط ایران را بداند خواهد فهمید که مسیر دیکتاتوری،مسیر وابستگی هم هست. دستنشاندهها مجبورند، مثل شاه دیکتاتوری بکنند.
دیکتاتورها مجبورند که ساخت و بافت اقتصادی کشور را وابسته بکنند. چونکه نمیتوانند به مردم تکیه کنند. بهترین شانس برای دشمنان مجاهدین البته دیکتاتور شدن مجاهدین است. چون پایان مجاهدین است، چون مردم را از دست میدهند و این تجربه همه انقلابات جهان است.
ما با همه مدعیانمان یک حرف اساسی داریم. فقط یک حرف،می گوئیم اگر متحد عینی خمینی نیستید. اگر عملاً نوک تیز مبارزهتان را با ما بهسود اون نگذاشتید، خیلی خوب،برویم همه روی آن فصل مشترک. مگر خمینی دشمن اصلی نیست. مگر مجاهدین آزادی را از شما گرفتند؟ خیلی خوب راه ساده است. اگر دشمن اصلی مجاهدینند کهای ننگ و نفرین و لعنت بر شما. اما اگر خوشبختانه خمینی است، سلام علیکم. در مبازره با خمینی کمربندها رو باید محکمتر بست. اول از همه مجاهدین. اینطوری که نمیشود. چاه باطل خیلی عمیق است، صدبار از چاه باطل شاه عمیقتر، جنایتکارتر. پس ستیغ قله حق هم باید هر چه سربه فلک کشیدهتر و هر چه تیزتر باشد.
مسعود رجوی: من آمدم خودم را و نسلم را و سازمانم را فدا بکنم. برای رهایی مردم ایران. من! شخص من! نه. هزارها بار قلبم را سوراخ کردند. هزارها باز طناب به گردنم انداختند. هزارها بار بر بدنم شلاق زدند. من مجاهد خلقم. آمدهام خودم را فدیه رهایی خلق در زنجیرم بکنم. آهای مردم ایران من انصاری الی الله. چه کسی من مجاهد خلق را در مسیر خدا و خلق نصرت خواهد کرد؟
نصرت و حمایت برای چی؟ برای صلح برای آزادی. برای حاکمیت مردمی.
بله، بله من مجاهد خلقم و آمدم تا خلقم را از تجارب تلخ گذشته پرهیز بدهم و رها کنم. هر چه میخواهید بگید. هر چه میخواهید بهصورتم سیلی بزنید. در سینهام سرب مذاب خالی کنید. مادرهای پیرم را هم شهید بکنید. اطفال شیرخوارم رو بزنید و شکنجه بدید، زندان کنید، سرببرید. هر مارک و اتهامی هم میخواهید نثار کنید. به فرموده مولایم علی کوهها بجنبد از جایم تکان نخواهم خورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر