برگزیدهای از مسعود رجوی
... در یک طرف بنای رفیع مقاومتیست با یک صدهزار شهید؛ بر بنیاد آزادی و استقلال حاکمیت مردم. مقاومتی در منتهای پرهیزکاری سیاسی؛ این بنا بر روی قلبها و عواطف و حمایتهای شما هموطنانی که در سراسر کشور صدا را میشنوید، بنا شده. و همینطور شما حامیان مقاومت، پشتیبانان مقاومت، در نقاط مختلف جهان.
تا آنجا که به بنیانها و بنیادهای مجاهدین برمیگردد، راستی که مرزهای فدا و پاکبازی و اخلاص و یگانگی را تا بیکران در نوردیدند. چنانکه میدانید، سالهاست، بالکل خانه، خانواده و زن و بچه را برای محقق کردن امید و آرزوی بزرگ ملت ایران، یعنی سرنگونی دشمن ضدبشری و دستیابی به آزادی ملی به کناری گذاشتهاند.
اما در طرف دیگر؛ پایههای بنیان خمینی و رژیمش، از روز اول عبارت بود است: دجالیت مذهبی، سرکوب و جنگ.
اینها پایدارترین ویژگیها و پایهها و بارزترین خطوط چهره کریه رژیمیست که تار و پودش در دشمنی با تاریخ و فرهنگ ایران تنیده شده. دشمنی با مصدق، دفاع از کاشانی، خونخواهی شیخفضلالله نوری، چشم درآوردن، دست بریدن، پا بریدن، خون کشیدن، خون کشیدن از محکومان به اعدام، سنگسار، تقتیل، مثله کردن، تمامکش کردن، اعدامهای خیابانی، اعدام زنان باردار و کودکان خردسال، قتلعام سال 67از همین پایهها بود؛ و از همین ماهیت ناشی شده بود.
این دو جبهه و دو اردوگاه بود در برابر هم. راستی بنا به سنت تکامل و منطق تاریخ، جای تردید نیست، که در مقابله مردم و مقاومت ایران، با رژیم ضدبشری، بنیان خمینی و نظام آخوندی در لبه پرتگاه و در سراشیب سرنگونی و سقوط محتوم قرار دارد.
بشارت جاودان بر همه جاودانهفروغها و کبوتران خونینبال میلیشیا، آنها که در شبانگاه 30خرداد 1360با خروش آزادی و با مشتهای گره کرده، حتی اسمشان را هم به جلادان اوین ندادند. آنهایی که به قول شاعر نروژی در سوگ مجاهد شهید، گرمای دستهاشان تا پایان این جهان بر روی زمینی که در آن به خون غلتیدند، به جا خواهد ماند؛ و ضربان نبضشان بر فراز میهنشان ایرانزمین، ترانه خواهد شد؛
و تمام آنچه را که در راه ایران فدا کردند در یک سپیده، در یک روز، افزون و بیشمار به این میهن باز خواهد گشت.
به راستی، هنگامیکه آنان با سرود زندگی بر لب، به سوی مرگ میرفتند، امیدی آشنا میزد چو گل در چشمشان لبخند؛ به شوق زندگی آواز میخواندند و تا پایان به راه روشن خود باوفا ماندند. خوشا نسل وفا و مقاومت و ایمان، که در این سالیان پرفراز و نشیب، حتی اگر کوهها جنبیدند، اما آنها از جایشان تکان نخوردند! پا برجا و استوار ماندند؛ سرسخت و سرفراز بر چوبههای دار و تیرکهای اعدام و تختهای شکنجه، زلفآشفته و خوی کرده و خندانلب و مست، پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست.
و به همین دلیل امروز، جای آن هست که با قطعیت و یقین بگوییم؛ بگوییم:
از آن ماست پیروزی -از آن ملت ما- از آن ماست پیروزی، از آن ماست پیروزی، از آن ماست فردا. با همه شادی و بهروزی!
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز، نوید روز آزادیست.
... در یک طرف بنای رفیع مقاومتیست با یک صدهزار شهید؛ بر بنیاد آزادی و استقلال حاکمیت مردم. مقاومتی در منتهای پرهیزکاری سیاسی؛ این بنا بر روی قلبها و عواطف و حمایتهای شما هموطنانی که در سراسر کشور صدا را میشنوید، بنا شده. و همینطور شما حامیان مقاومت، پشتیبانان مقاومت، در نقاط مختلف جهان.
تا آنجا که به بنیانها و بنیادهای مجاهدین برمیگردد، راستی که مرزهای فدا و پاکبازی و اخلاص و یگانگی را تا بیکران در نوردیدند. چنانکه میدانید، سالهاست، بالکل خانه، خانواده و زن و بچه را برای محقق کردن امید و آرزوی بزرگ ملت ایران، یعنی سرنگونی دشمن ضدبشری و دستیابی به آزادی ملی به کناری گذاشتهاند.
اما در طرف دیگر؛ پایههای بنیان خمینی و رژیمش، از روز اول عبارت بود است: دجالیت مذهبی، سرکوب و جنگ.
اینها پایدارترین ویژگیها و پایهها و بارزترین خطوط چهره کریه رژیمیست که تار و پودش در دشمنی با تاریخ و فرهنگ ایران تنیده شده. دشمنی با مصدق، دفاع از کاشانی، خونخواهی شیخفضلالله نوری، چشم درآوردن، دست بریدن، پا بریدن، خون کشیدن، خون کشیدن از محکومان به اعدام، سنگسار، تقتیل، مثله کردن، تمامکش کردن، اعدامهای خیابانی، اعدام زنان باردار و کودکان خردسال، قتلعام سال 67از همین پایهها بود؛ و از همین ماهیت ناشی شده بود.
این دو جبهه و دو اردوگاه بود در برابر هم. راستی بنا به سنت تکامل و منطق تاریخ، جای تردید نیست، که در مقابله مردم و مقاومت ایران، با رژیم ضدبشری، بنیان خمینی و نظام آخوندی در لبه پرتگاه و در سراشیب سرنگونی و سقوط محتوم قرار دارد.
بشارت جاودان بر همه جاودانهفروغها و کبوتران خونینبال میلیشیا، آنها که در شبانگاه 30خرداد 1360با خروش آزادی و با مشتهای گره کرده، حتی اسمشان را هم به جلادان اوین ندادند. آنهایی که به قول شاعر نروژی در سوگ مجاهد شهید، گرمای دستهاشان تا پایان این جهان بر روی زمینی که در آن به خون غلتیدند، به جا خواهد ماند؛ و ضربان نبضشان بر فراز میهنشان ایرانزمین، ترانه خواهد شد؛
و تمام آنچه را که در راه ایران فدا کردند در یک سپیده، در یک روز، افزون و بیشمار به این میهن باز خواهد گشت.
به راستی، هنگامیکه آنان با سرود زندگی بر لب، به سوی مرگ میرفتند، امیدی آشنا میزد چو گل در چشمشان لبخند؛ به شوق زندگی آواز میخواندند و تا پایان به راه روشن خود باوفا ماندند. خوشا نسل وفا و مقاومت و ایمان، که در این سالیان پرفراز و نشیب، حتی اگر کوهها جنبیدند، اما آنها از جایشان تکان نخوردند! پا برجا و استوار ماندند؛ سرسخت و سرفراز بر چوبههای دار و تیرکهای اعدام و تختهای شکنجه، زلفآشفته و خوی کرده و خندانلب و مست، پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست.
و به همین دلیل امروز، جای آن هست که با قطعیت و یقین بگوییم؛ بگوییم:
از آن ماست پیروزی -از آن ملت ما- از آن ماست پیروزی، از آن ماست پیروزی، از آن ماست فردا. با همه شادی و بهروزی!
و هر لاله که از خون شهیدان میدمد امروز، نوید روز آزادیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر