چشمان نگران مردم همدان اینک شاهد جان کندن سد اکباتان است. ورودی آب به این سد اکنون صفر است و ته مانده آب آن را باید «مرده» و غیرقابل استفاده محسوب کرد؛ زیرا کدورت آن بهگونهیی است که فیلترهای تصفیهخانه را دچار مشکل میکند. این تنها شاهرگ آب همدان بوده است.
عبور از خط قرمز بحران بیآبی
با یک فاز تأخیر و پس از تظاهرات مردم همدان نسبت به بیآبی، روزنامهٔ حکومتی اعتماد مینویسد:
«امروز نه تنها دچار بحران آب هستیم، بلکه از خط قرمز هم عبور کردهایم و در شهریورماه احتمالاً حدود ۲۰۰شهر و روستای بزرگ کشور با بیآبی روبهرو بوده و باید آب را با تانکر به مردم رساند».
پروژهٔ آبرسانی به همدان به اعتراف وزیر نیروی رئیسی در ۱۷سال گذشته، فقط ۳۰درصد پیشرفت داشته است».
«در شهر همدان از سالها پیش یعنی شاید ۱۷-۱۸ سال پیش، سالهای ۸۴، ۸۵، پیشبینی شده بود یک طرح انتقال آب انجام بشود اما حدوداً ۳۰درصد این طرح پیشرفت داشته است» (راه صنعت. ۲شهریور ۱۴۰۱).
با درنگ در این اظهارات درمییابیم که مشکل آب همدان پیشینهیی دراز دامن دارد اما دولتهای دستنشاندهٔ خامنهای هیچگاه نخواستهاند به این مشکل بپردازند. آنها در عصر انفجار تکنولوژی و عصر رصد و تسخیر کیهان با تلسکوپ جمیز وب، هنوز میخواهند بحران بیآبی را با توسل به دبه، تانکر و حفر چاه و بهصورت «موقت» از سر بگذرانند. وعدههای آنها به مردم عاصی و عطشان همدان، پوزخندهای معنادار، وعدههای سر خرمن و کاربرد واژگان از محتوا خالی شده مانند «ان شاءالله»! و «بهزودی»! است. مضحک آن که وزیر حلقهبهگوش خامنهای و رئیسی در شرایطی که از تأمین آب آشامیدنی مردم عاجز است سخن از «ابر پروژهٔ آبرسانی به همدان» و «حل بلندمدت مشکل آب شرب» به میان میآورد.
اولویت رئیسی و گماشتگان او
این روزها ورد زبان مردم، نفرین بر مسئولان بیکفایت است. سیبل کردن «مسئول بیکفایت» در حقیقت سیبل کردن خامنهای و رئیسی است. مسئول بیکفایت، گماشتهٔ حکومتی است که اولویت اول و آخر آن، خالی کردن جیب مردم و بر خاک سیاه نشاندن آنهاست. خامنهای و رئیسی سرسپردهترین عناصر خود را در دولت، مجلس و استانها بر سر کار گماردهاند تا با آنان در برابر خیزش مردم صف ببندند. مدیریت و کفایت آنها فرونشاندن اعتراضات مردم با گسیل داشتن نیروهای منفور انتظامی است. برای این یک کار، همیشه آمادهاند، بودجه به اندازه کافی دارند و امروز و فردا نمیکنند.
انتخاب گزینهٔ «کف خیابان»
امروز فقط همدان در آتش عطش نمیسوزد. شهرها و روستاهای ایران یکی پس از دیگری به کام اهریمن زندگیسوز میغلتند. در پشت سر همدان، ارومیهٔ تشنه و سیمای تکیده و نمکسود دریاچهٔ ارومیه و بعد از آن شهر کرد قرار گرفته است. در حالی که اخبار تشنگی همدان و تظاهرات مردم آن در فضای مجازی دست به دست میشود، خبر از تشنگی کازرون و زنجان میرسد. بروجرد، کرمانشاه و دیگر شهرها و استانها نیز در این صف قرار دارند. خوزستان داغ، اصفهان با بستر خشک زاینده رود و سیستان و بلوچستان تفته پیشتر از همدان و شهر کرد به این بلیه گرفتار بودند.
بی آبی مانند گرسنگی، بیخانمانی، بیپولی، تورم، گرانی، نبود دارو و دیگر نیازهای کف زندگی، گریبان مردم شهرها را در خود میفشرد. خامنهای میخواهد با گرفتار کردن مردم به ابتداییترین ضرورتهای زندهبودن، آنان را زمینگیر کرده و از اندیشیدن به قیام و خیزش بازدارد.
اهمال نظام ولایت فقیه نسبت به تأمین زیرساختهای لازم برای زندگی مردم ایران در حالی است که این حکومت یک روز را هم برای پرداختن به مقاصد تروریستی و سرکوبگرانهٔ خود و خاصهخرجی برای آن از دست نمیدهد.
به دست آوردن آب و رسیدن به آبادانی در گرو آزادی است. مردم همدان بهخوبی میدانند که با وعدههای پوشالی و سفرهای آنچنانی رئیسی و مهرههای ریز و درشت حکومت، آب به همدان نخواهد رسید. آنها مانند مردم دیگر شهرها و استانهای بهپاخاسته ایران، تشنهٔ آب و آزادی هستند و راه دستیابی به آن را در «کف خیابان» یافتهاند.
شعارهای آنان در شبهای شورشی همدان، همان شعارهایی است که مردم ایران در قیامهای سراسری خود با صدای رسا تکرار میکنند.
حضور زنان و دختران شجاع در این تظاهرات و پیشتازی و مقاومت آنان در برابر گزمههای خامنهای از طلوع دوران جدیدی در این سرزمین خبر میدهد. پیام بهپاخاستن آنها این است که دیگر تحمل کافی است. باید «غیرت» ایرانی را به اشغالگران ایران نشان داد.
آری، «تا آخوند کفن نشود، این وطن وطن نشود».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر