تاریخ حیات بشر مملو از دو اراده است: ارادهٔ انسان آزادیاندیش و ارادهٔ انسان جنایتاندیش؛
«لاجرم جاریست پیکاری سترگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ» ـ (از شعر «گرگ»، اثر زندهیاد فریدون مشیری)
در سالگرد مجازات پدیدهیی از جنایتاندیشی در هیأت اسدالله لاجوردی توسط قهرمانی آزادیاندیش بهنام علیاکبر اکبری، نگاهی داریم به ارثیهیی از تاریخ پشت سر تا به امروز برای شناخت نشانیهای جنایتاندیشی. نشانیهایی که ایران امروز پیش پای هر پویندهٔ آزادی بهجانب ایرانی آزاد و دمکراتیک میگذارد.
***
به تالار تاریخ قدم بگذار! تاریخ ببین! تاریخ بخوان! امان از تاریخ بخواه! امانی که نه آرام، که هوشیارت کند، بینایت کند، محکمات کند.
به تالار تاریخ قدم بگذار! دنبال آنانی بگرد که ساطور بر ترمهٔ لطیف عواطف شگرف آدمی زدند و میزنند؛ و شاید این هم هنوز دستت را نمیگیرد تا به گهوارهٔ جنایت ببرد. چه تعبیر و چه تشبیه تلخی! گهواره برای تربیت جنایت؟ آری، در میهن تو ایران، سالهاست چه بسیار واژهها و معناهایند که وارونه، سرافکنده، ذبح و بیهویت شدهاند!
دنبال نامهایی بگرد که سمبلهای پدیدهشناسی و روانشناسیِ جنایت و آمران و مجریان نابودی زندگی را به تو نشانی بدهند.
دنبال آنانی بگرد که ارادهیی قوی برای جنایت داشتند و دارند!
دنبال آنانی بگرد که ثقل تفکرشان، کشف و ابداع هولناکترین آزارها و شکنجهها بوده و باشد. از اینها تا بخواهی در اوین، در آشوییتس، در قزلحصار، در بلزن، در گوهردشت، در داخائو مییابی. داسهایی را مییابی که دیکتاتور و توتالیتر برای درو کردن یاسها تیزشان میکنند!
دنبال آنانی بگرد که پوست عواطفشان از هسته و تخم شقاوت رنگ و جلا گرفته است و میگیرد.
دنبال آنانی بگرد که هالهٔ قدسی بر گرد پلشتیشان میافکنند تا مصونیت وجدانشان را خشنودی عالم غیب روا دارند.
دنبال آنانی باش که پیش از آنکه حریر لطیف عشق بر ضمیر آدمیزادیشان بگسترد، سلولهای سرطانی نفرت سر تا پایشان را تسخیر کرده است.
دنبال آنانی بگرد که فردیت درندهخوی خفیهشان را آنقدر آب و نان میدهند که دیگر هیچ روزنهیی برای سرایت پرتوهای مهر و انسانیت باقی نمیماند. «آن که با گرگش مدارا میکند ــ خلق و خوی گرگ پیدا میکند»!
دنبال آنانی بگرد که دنبالههای جبر مرگاندیش عقیدههای تمامخواه و سلطهگر بر روشنااندیشیِ اختیار و آگاهی و آزادی آدمی هستند.
دنبال آنانی باش که در نظام متمدن اجتماعی، همیشه با قدسیمآبیِ بیرون و فراتر از قانون، سلطهگری را «اوجب واجبات» جهت تحکیم پایههای قدرتشان معنا میکنند.
دنبال آنانی باش که انسان دمکراتیک، سازوکار دمکراتیک و جامعهٔ دمکراتیک برای آزادی اندیشه، آزادی بیان و آزادی انتخاب را دشمن اصلی و نافی جوهر وجود و علت خلقتشان دریافت میکنند.
دنبال آنانی بگرد که توان درک دینامیک انسان و هستی و جامعه را ندارند؛ از این روی در اعقاب کهنهگی میمانند و مدام در حال کینهکشی از تعالی روح و ضمیر و اندیشه و رفتار منطبق با هستیِ دینامیک هستند.
در این سالها و این روزهای ایران، باید همهٔ این آدرسها را بدانی و همیشه آگاه باشی که از کجا آمدهیی، کجا ایستادهیی؛ اما هرگز به اینجاها نرو... !
اینها را تاریخ برایت آورده است. تاریخ را ببین! تاریخ را بخوان! امان از تاریخ بخواه! تاریخ، از تالارها و فراسوهای نیک و بد بشری عبورت میدهد، چند هزار سال عمرت میدهد، دانا و بینایت میکند، محکمات میکند و از بلاها دور...
س.ع.نسیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر