سالروز وفات فاطمه زهرا در اشرف ـ در بحبوحه محاصره وحشیانه توسط مالکی و قاسم سلیمانی ـ ۱۵دی ۱۴۰۰
همراه با لجنپراکنی شبانهروزی با ۳۲۰ بلندگو
مسعود رجوی ـ ۲۷ اردیبهشت ۸۹
صدیقهٔ کبری در شعب ابیطالب در سختترین شرایط محاصره و بیغذایی و گرما
در عین خردسالی برای پدر نقش مادر را برعهده گرفت و به همین خاطر به او لقب ام ابیها دادند.
که از ظرفیتی بیکران در شرایط تلخ و دردناک محاصره همه جانبه خبر میداد.
آن روز هم ارتجاع گمان میکرد که با برچسب زدن.
با محاصره، با شکنجه و کشتارخواهد توانست.
انقلاب نوپا را متلاشی و منهدم و ریشهکن کند.
در شعب ابو طالب اگر که کسی میگفت چندی بعد همین انقلابیون اندک و در حصار
دو ابر قدرت زمان، امپراطوری ساسانی و رم را از پای در خواهند آورد، خندهدار مینمود اما چنین شد.
مسعود رجوی ۲۷اردیبهشت۱۳۸۹
والسلام علی السیده النساء العالمین
اللهم صلی علی محمد و آل محمد والسلام علی سیدهٴ نساء العالمین
انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هوالابتر، دوباره رسیدیم به سالروز رحلت صدیقه کبری اگر که فهم و هضم معانی کلمات تنها و تنها در جریان عمل آن هم عمل مستمر انقلابی امکانپذیر است فکر نمیکنم که در زمانه ما هیچکس مثل مجاهدین معنا و مفهوم و بهای صدق و یگانگی را بفهمد، درک کند و حس کرده باشه اینو بهخاطر ردیف کردن الفاظ نمیگـیم در جریان بزرگترین، طولانیترین، بغرنجترین و خونین ترین مقاومت سازمانیافته تاریخ ایران و این منطقه از جهان درک و فهم کردیم،
مخصوصاً از صندوق صدق اشرف از مقام محمود صدق با رنج ها ، دردها، شهادت ها و جراحتهاش با پیچیدگیهاش با خطراتش و همچنین با دستآوردها و نتایجش، و امروز روز یادآوری صدیقه کبری ست سرِچشمه و سرچشمه صدق و طهارت و به همین خاطر فزایندگی و شکوفایی و پیشرفت و ترقی، بعد از رحلت پیامبر بیش از ۳ماه را طاقت نیاورد و به او پیوست در یک کارزار بسیار بغرنج ، بسیار پیچیده و پر از فتنه در دفاع از حق که در مقام علی متجلی بود همان که در شعب ابیطالب است در سختترین شرایط محاصره و بیغذایی و گرما و حمله حشرات در عین خردسالی برای پدر هم نقش مادر را برعهده گرفت و به همین خاطر بهخاطر اینکه سرپرستی پیامبر خدا رو دخترش فاطمه بهعهده گرفته بود به او لقب ام ابیها مادر پدرش ام ابیها دادند که از ظرفیتی بیکران در شرایط تلخ و دردناک محاصره همه جانبه خبر میداد محاصره های که دلیران و قهرمانان و پاکبازانی مثل حضرت علی گاه آنرا میشکافتند برای اینکه اندکی ارزاق برای سد جوع، برای نمردن از گرسنگی بهدست بیاورند.
نخستین شهید بهمعنای دقیق کلمه در صدر اسلام سمیه بود که البته با یاسر در یک روز در زیر شکنجه شکنجه مرتجعان و خمینی صفتان زمان شهید شدند اما بهلحاظ زمانبندی و توالی ابتدا سمیه پرواز کرد و بهشهادت رسید و بعد یاسر، شگفتا که اولین ایمان آورنده هم خدیجه کبری خدیجه کبیر یک زن بود و وفات اون حضرت هم یکی دو ماه بعد از شعب ابیطالب است اما قبلش هم در شرایط محاصره ماههای آخر رو سپری میکرد.
اون روز هم ارتجاع گمان میکرد که با برچسب زدن، با محاصره، با شکنجه و کشتارخواهد توانست که انقلاب نوپا رو متلاشی و منهدم و ریشهکن بکنه، آن هم در روزگاری که ارتباطاتی در کار نبود، تعداد بسیار اندک بود،امکانات ناچیز و تقریباً هیچ بود. دشمن جرار و شقی به غلبه خودش یقیین داشت که خواهد توانست آنها را نیست و نابود کند. چه کسی میتونست بدون سرپناه بدون امکانات در آن هوا، در آن گرما این مدت رو دوام بیاورد. شدت و حدت همین شرایط بود که درش پیامبر ابوطالب را که بزرگ خاندان و پشت و پناه اونها بود از دست داد پس هم بهلحاظ شرایط جغرافیایی و آب و هوا، هم بهلحاظ فیزیکی هم بهلحاظ سیاسی هم بهلحاظ خانوادگی و دود و دم دشمن و اتهاماتش و برچسب هاش چشماندازی وجود نداشت و شرایط سخت و سنگین بود. بیمارها رو چه بکنند خردسالها رو چکار کنند، اندک غذا رو چگونه تأمین کنند آب و شستشو رو چطور، امروز هم انگار که حق تعالی میخواهد شمه یی از همان رو قطره یی از دریا رو از دریای صدق و طهارت صدیقه کبیر رو که مسجد او در اشرف برپاست به مجاهدین بنمایاند و تازه بعد هم که روزگار اون محاصره ضدبشری تمام شد و چشماندازی باز شد هجرتی بزرگ در پیش داشتند و بعد جنگهای پیامبر یکی پس از دیگری در مجموع هشتاد و چند فقره جنگ و درگیری، ارتباطاتی هم که در کار نبود، انعکاساتی هم در کار نبود، حمایتهای داخلی و بینالمللی هم در کار نبود، فقط به فقط باید به خودشون تکیه میکردند و به خدا، به خدای نادیده در برابر بتهای قهار و جبار، نفس راه رفتن روی ریگهای داغ بیابان خودش دردی بود و شکنجه یی داغ و سوزان چه رسد به شلاق و شکنجه و بلاهایی که دشمن بر سر اونها میآورد.
مانند آنچه که بر سر نخستین شهید آوردند، وآنگهی حضرت فاطمه میباید در حالی که ۴۰روز بود که امام حسن رو به دنیا آورده بود به جبهه احد میشتافت برای جنگ و بعد هم جنگهای بعدی و بعدی، وقتی که از مقام محمود صدق صحبت میکنیم ردیف کردن واژهها نیست خیلی قبل از ما بزرگ مادر آرمانی ما صدیقه کبری سفید سفید و عاری از هر تناقض و آلودگی اونرو متجلی کرده، مرتجعین زمان نیروهای سرکوبگر دوران دست گرفتند که اجاقش کور است و پسری ندارد در اینجا دیگر خدا خندید و گفت، انا اعطیناک الکوثر، سرچشمه فزونی و فزایندگی و رشد و تعالی را بتو عطا کردیم پس نماز بگذار ، نیایش کن، وانحر، وقربانی کن، قیمتش رو بده، در این صورت شک نکن که بدخواه توو دشمن تو بیدنباله و بیآینده است و پیروز خواهی شد.
در شعب ابو طالب اگر که کسی میگفت چندی بعد همینها، همین انقلابیون اندک و در حصار، دو ابر قدرت زمان را از پای در خواهند آورد امپراطوری ساسانی و رم خندهدار مینمود اما چنین شد. بنابراین وقتی که از صدیقه کبری و از صدق و مقام محمود صدق و امروز از صندوق صدق اشرف با همه فدیه هاش صحبت میکنیم، ردیف کردن الفاظ و واژهها نیست، درسی است آزمایش شده که سر چشمهاش آنجاست و حالا نوبت ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر