۳۰دی بامدادی از زمزمهٔ آزادیِ آخرین گروه از زندانیان سیاسی و شامگاهی از گر گرفتن شعلههای پیوستن آنان به دامان مهر خلق محبوبشان بود.
روز ۳۰دی کانونی از ثقل مبارزاتی و تجارب جنبشهای سیاسی و تاریخی ایران از زندانهای شاه به قلب جامعه و مردم منتقل شد.
روزنامه اطلاعات اول بهمن ۱۳۵۷ اسامی ۱۲۶زندانی سیاسی آزاده شده در ۳۰دی را درج کرده است. در بین این اسامی به نامهای زیر برمیخوریم:
فاضل مصلحتی، موسی خیابانی، اشرف رجوی، عبدالمجید فرزانهسا، محمدحسین جنتی لادانی، محمدحسین مشارزاده، غلامحسین حسینی، حسین تهرانی کیا، محمد مشرف، جواد زرگران قمی، عبدالمجید فرزانهسا، حسن صادق، جواد زنجیرهفروش، محمود رحیمخانی، علیمحمد کمیتکی، جلیل سوادینژاد...
شاه ناگزیر آزادشان کرد اما خمینی کشت...
فصلی همیشه خواندنی
روز ۳۰دی ۱۳۵۷ سرشار از اضطرابها و امیدها بود. زمان که از ظهر به شب سیر میکرد، تیکتاکها میرفتند که یکی از سرفصلهای حیات اجتماعی ما را رقم بزنند.
سرفصلهای حیات یک ملت، آینههایی هستند که زنگارهای زمان را نمیپذیرند.
سرفصلهای حیات یک ملت، پژواکهایی هستند که طنینشان در کنگرههای زمان ثبت و مکرر میشود.
سرفصلهای حیات یک ملت گنجینههایی هستند که همیشه میتوان از آنها گنجی را توشهٔ پیمودن به جانب سرفصلهای نوین نمود.
روز ۳۰دی ۱۳۵۷ هم یکی از همین سرفصلها بود که همیشه در آینهها و پژواکهایش دیدنی، خواندنی و پیمودنی گشته است.
۳۰دی چه بود و چه شد؟
۳۰دی روزی بود باز آمده از فلقی بر دشت ستارگانی دنبالهدار و با شفقی بر شانههای خلقی باز آمده از امیدهای سرشار. ۳۰دی درختیست از اعماق تا آفاق؛ با ریشههایی دویده از دهههای دیرین و شاخساری دمیده در پرتوهای زرین فلک آرزوهای شوقآمیز و بزرگ مردم ایران...
۳۰دی پیمودن از اضطراب و هول نیستی تا امتداد آرامش و یقین هستی بود. صفیری بود در خماخم گردنههای پیچنده در دهههای ۲۰ تا ۵۰ که موجها، بورانها، توفانها، صخرهها و خانها را شکافته و چشماندازش فلات شقایقپوش محبوب آزادی بر ترمهٔ سبز و سپید و سرخ بوم و دیارش بود.
بر چنین زمینه و طرحی از آن سرفصل،
۳۰دی ۱۳۵۷ پایان فصل سردی بود که در ۲۸مرداد ۳۲ هیمنهٔ برودت سنگینش آغاز شد.
۳۰دی ۱۳۵۷ بر مبنای پایداری امیدبخش سالیان طولانی زندانیان سیاسی و شرط همبستگی و قیام سراسری مردم ایران بر دفتر سرفصلهای تاریخی میهن رقم زده شد.
۳۰دی بامدادی از زمزمهٔ آزادیِ آخرین گروه از زندانیان سیاسی و شامگاهی از گر گرفتن شعلههای پیوستن آنان به دامان مهر خلق محبوبشان بود.
۳۰دی مهر ختم بر شکست دیکتاتوری بود که بر پاشنهٔ کودتا ایستاد و سرمایهاش هیمنهٔ ساواک، زندان، شکنجه، کشتار پیشتازان آگاه و «کاشفان فروتن شوکران» و ممیزی بر دهان و اندیشه و قلم ایران بود.
۳۰دی آزادی آخرین دسته از زندانیان سیاسی بود. زندانیانی که با مقاومت و پایداریشان در مقابل هیولای ساواک و شکنجههایش، موضوع زندانیان سیاسی را به مجامع بینالمللی حقوقبشر کشاندند. با افشای جنایات ساواک، کارتر مجبور به دهنهزدن به دیکتاتوری شاهنشاهی شد. شلاق و تیغ سانسور که از دست ساواک افتاد، شعلههای آگاهی دمافزون و فروزانتر شد و حاکمیت در شیب و شتاب سرنگونی افتاد.
۳۰دی پایان فصلی یخین و سربین و سنگین بود. فصلی «که سرمایش درک صریح زیبایی را پیچیده میکرد»؛ و ۳۰دی آغاز فصلی نوین با امیدهای بزرگش بود؛ چرا که زندانیان سیاسی که در ۳۰دی آزاد شدند در زمرهٔ پیشگامانی بودند که ایستادنشان در مقابل دیکتاتوری وابستهٔ شاه، آنان را اسطوره مینمود. این اسطوره بودن را وقتی بیشتر درمییابیم که در جامعهٔ ۳۶میلیونی آن موقع، آن زندانیان تکستارگان و شهابهایی شوریده بر شب قیرین پس از کودتای ۲۸مرداد ۳۲ بودند. آری، در جامعهای که تاریخش داستان داس و یاس و شکفتن گل سرخ بر سینهٔ راهیان سپیده بود، آنان کم از اسطوره نبودند.
۳۰دی که ۴روز پس از فرار شاه روی داد، نقطهٔ تعیینتکلیف پادشاهی ۵۷ساله پهلوی شد. زندانیانی که آن روز از حصار ۷ تا ۳۰سال آزاد شدند، نماد گل دادن و به ثمر رسیدن قیام سراسری مردم ایران از ۱۷شهریور به بعد بودند. از این رو در ۳۰دی بود که آینده ایران هم با رهایی آن زندانیان قابل تصور گشت.
آزادی «کاشفان فروتن شوکران»
در ۳۰دی ۱۳۵۷ زندانیانی آزاد شدند که چکیده و خلاصهٔ پایداری بر سر آزادی و وفاداری به پیمان برای رهایی مردمشان بودند. زندانیانی که «در برابر تندر ایستادند، خانه را روشن نگاه داشتند» و در سکون مغلوب عادتها و رایجها، «کاشفان فروتن شوکران» بودند. آنان با اقلیتی از زندانیان راست ارتجاعی که پیش از آن سپاس شاهنشاه گفته و خلاصی جسته بودند، بسیار تفاوتها و مرزبندیها داشتند. تحولات پس از ۳۰دی و رویدادهای خاص بعد از ۲۲بهمن ۵۷ همین واقعیت را بیشتر اثبات و روشن نمود. آن رویدادها و سیر مواضع بعد از ۲۲بهمن نشان دادند که خمینی درصدد انتقام از همان زندانیان برآمد و مسیر ناپیمودهٔ شاه در قتلعام زندانیان را پیمود و بیشتر از او هم طی طریق کرد.
اینگونه بود که میهن ما از ۳۰دی بهمثابه سرفصلی از تاریخ حیاتش عبور نمود. سرفصلی که سکوی پیدایش افقهای دیگری گشت و نسل جوان و بالندهٔ برآمده از قیام سال ۵۷ را به جانب آیندهای دیگر با خود عجین نمود.
روزنامههای اول بهمن نوشتند که در ۳۰دی قرار بوده است ۱۸۵زندانی سیاسی در کل ایران آزاد شوند و از اینان ۱۲۶زندانی که در تهران بودند، آزاد شدند.
آزادی زندانیان سیاسی در تهران ـ اول بهمن ۱۳۵۷
روزنامه اطلاعات در شماره اول بهمن در گزارش آزادی زندانیان سیاسی نوشت: «شب گذشته وزارت دادگستری شاهد عظیمترین و باشکوهترین مراسم استقبال از زندانیان سیاسی بود. از ساعت ۶ بعدازظهر به بعد خانوادههای زندانیان سیاسی مقابل در ورودی دادگستری منتظر دیدار عزیزان خود بودند. ساعت ۸ و ۳۰دقیقه شب مینیبوس و اتوبوسهای حامل زندانیان، مقابل در وزارتخانه رسیدند. مردم با دادن شعار با شور و هیجان بیسابقهای ابراز احساسات نموده و فرزندان خود را در آغوش گرفتند و حلقههای گل به گردنشان آویختند. مادران بسیاری از زندانیان با ناباوری فرزندان خود را نگاه میکردند و شعارهای مرگ بر شاه! اتحاد، اتحاد، ضرورت انقلاب! اعتصاب، اعتصاب، مدرسه انقلاب! به گوش میرسید... خانوادهها بهقدری خوشحال بودند که اکثراً شب را در کنار عزیزان آزاد شده خود بیدار به صبح رساندند... در ضمن پیامی نیز از سوی مجاهدین زندانی برای خانوادهها قرائت گردید که نوید از پیروزی انقلاب ایران میداد و در پایان پیام آمده است: برقرار باد اتحاد کلیه نیروهای رزمنده و اصیل خلق ـ پیروز باد انقلاب دموکراتیک خلق ایران».
روزنامه اطلاعات در پایان گزارش، اسامی ۱۲۶زندانی سیاسی آزادهشده را درج کرده است. در بین این اسامی به نامهای زیر برمیخوریم:
فاضل مصلحتی، موسی خیابانی، اشرف رجوی، عبدالمجید فرزانهسا، محمدحسین جنتی، محمدحسین مشارزاده، غلامحسین حسینی، حسین تهرانی کیا، محمد مشرف، جواد زرگران قمی، عبدالمجید فرزانهسا، حسن صادق، جواد زنجیرهفروش...
شاه ناگزیر آزادشان کرد اما خمینی کشت...
۳۰دی شکست نقشهمسیر خمینی
آثار ۳۰دی از اول بهمن به بعد در خارج از زندان و در پهنهٔ قیام و جامعهٔ به قیام برخاسته و مواضع نمایندگان گروهها و سازمانها و شخصیتهای آزادشده از زندان ادامه یافت. آنچه که تا پیروزی آن قیام ادامه داشت، اتحاد همهٔ گروهها و سازمانها و شخصیتها بر سر ضرورت آزادی و سقوط سلطنت بود.
حوادث بعد از ۳۰دی ـ بهطور خاص بعد از پیروزی آن قیام ـ نشان داد که آن روز و آثار ناشی از آن باعث بههمخوردن نقشه و برنامهٔ همان جریان راست ارتجاعی شد که در دهه ۵۰ در زندان شکل گرفته بود و بعدها در خمینی متبلور و نمایندگی شد.
۳۰دی و نتایج و آثار سرفصلی آن باعث شکست خمینی در مطامع قرون وسطاییاش گردید؛ این را از این بابت باید بیشتر مدنظر داشته باشیم که رهبری خمینی در آن قیام، ناشی از زندانی بودن و اعدام پیشتازان آزادی در دهه ۵۰ بود. شخصیتهای سیاسی و انقلابیون حرفهای که در ۳۰دی آزاد شدند، گنجینهای از فدا و تجارب مبارزاتی و تاریخی در راه آزادی، عدالت اجتماعی و برابری بودند که خمینی هرگز یک نشانه و سابقه و تجربه از آن را نداشت و در آن مسیر آزمون پس نداده بود. آن مجاهدان و مبارزان حرفهای در راستای پیشبرد تکامل اجتماعی ایران، سدهها جلوتر از اندیشه و ایدئولوژی قرونوسطایی خمینی بودند.
مشعل ۳۰دی و پرتوها و آثار آن
روز ۳۰دی کانونی از ثقل مبارزاتی و تجارب جنبشهای سیاسی و تاریخی ایران از زندانهای شاه به جامعه و مردمش منتقل شد. آن کانون بسان برافروختن مشعلی در مسیر آینده گشت. آن ثقل و گنجینهٔ بالنده و ترقیخواه و دموکراتیک، سوداهای سلطهطلبی مطلق خمینی را دچار چالش کرد. این واقعیت در اندک زمانی پس از پیروزی قیام بهمن ۵۷ رخ نمود!
یکی از آثار ۳۰دی و رویدادهای بعد از ۲۲بهمن، رشد و گسترش روزافزون مجاهدین خلق بود. آن کیفیت متکاثف شده در زندانهای شاه وقتی پای به جامعه و ارتباطات اجتماعی با مردمش گذاشت، در نسل جوان دانشآموز، دانشجو و فرهنگیان و زنان و کارگران، نفوذ بسیار زیاد یافت و در کمتر از یک سال بدل به اصلیترین رقیب شخص خمینی شد.
خمینی از نظر ماهیت تاریخی و هویت ایدئولوژیکی، ظرفیت درک و تبیین آثار ۳۰دی و قیام بهمن برای مردم ایران را نداشت. از آنجا که بهدلیل زندانی بودن همان مجاهدان و مبارزان حرفهای، رهبری را سرقت کرده بود، بر سر دوراهی رفتار دموکراتیک با نمایندگان طیفهای آزادشده در ۳۰دی و راه انحصارطلبی سیاسی و سلطهگری مذهبی، دومی را انتخاب و خطکار خود نمود.
۳۰دی سکوی آزمایشی بزرگ
و رسیدیم به آزمایش بزرگ خمینی و سیاست و برنامهای که باید خود را با پیشینههای مبارزاتیِ بعد از ۲۸مرداد ۳۲ و جنبشهای آزادیخواهانهٔ دهههای ۴۰ و ۵۰ که در سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران متبلور گشته بود، تعیینتکلیف میکرد. اینها همه کمبودهای عمیق خمینی بودند که از نظر بالندگیِ تاریخی حتی توان تبیین و جمعبندی و درک دستاوردهای آنها را نداشت. از اینجا بود که آزمایش اصلی خمینی در روبهرو شدن با تعریف و مفهوم آزادی و دموکراسی و تعهد به آنها در پهنهٔ زندگی سیاسی و اجتماعی آغاز شد.
۳۰دی و شناسنامهٔ سیاسی، تاریخی و ایدئولوژیکیِ خمینی
خمینی در پاریس که بود از گنجینه و پرستیژ و ثقل مبارزات حرفهای مجاهدین و فداییها، در تبلیغات جهانی و داخلیاش سودها میبرد، چهرهسازی ریاکارانه میکرد و دامن فریب و دجالیت میگسترد. آن موقع کسی هم جز همان پیشتازان مبارزه برای آزادی، پشتپردههای اندیشه و تبلیغات خمینی را چندان درک نمیکرد و او را درست نمیشناخت.
نخستین آزمایش خمینی، نوع رابطهاش با نمایندگان تاریخ مبارزه برای آزادی پس از کودتای ۲۸مرداد ۳۲ بود؛ تاریخی که سازندگان و رقمزنندگان و نمایندگانش در روز ۳۰دی از زندانهای شاه آزاد شدند. خمینی نخست آن مبارزات را نفی نمود و آشکارا دزدی مشمئزکننده میکرد. روز ۳آبان ۵۸در مصاحبه با اوریانا فالاچی خبرنگار مشهور ایتالیایی، خمینی یکی از نقابهای چهرهپردازی در پاریس را برداشت و ماهیتش بیشتر عیان شد:
« ــ حضرت امام! اینهایی که الآن دم از مخالفت میزنند، عدهای هستند که اکثرشان مبارزه کردهاند و زجر کشیدهاند و ضد رژیم گذشته بودند. چهطور امکان دارد که فضا و حق وجود به چپی که این همه مبارزه و رنج کشیده، نداد؟
خمینی: امکان ندارد. حتی یکیشان نه مبارزه کردهاند، نه رنج کشیدهاند.
ـ منظورم گروههای سیاسیاند؛ مثلاً فداییان، مجاهدین.
خمینی: احزاب هم همینطور، اینکه میگویید آنها رنج کشیدهاند و در این باره فعالیت کردهاند، این معلوم میشود که درست از اوضاع ما مطلع نیستید. آنها یک عدهایشان در خارج بودهاند و حالا آمدهاند در داخل و میخواهند استفاده بکنند بدون رنجش. یک دسته هم اینجا بودند و در پناهگاهها یا در خانهها بودند»!
این جملهها و عبارتها شناسنامهٔ سیاسی و تاریخی و ایدئولوژیکی خمینی هستند. چنین شناسنامهای بود که با ورقها و برگهای تمامیتش بر ایران بعد از ۳۰دی و ۲۲بهمن سیطره زد و سلطه گسترد. با این شناسنامه بود که خمینی تصمیم گرفت از پایدارترین مجاهدان و مبارزان آزادی از ۲۸مرداد ۳۲ به بعد انتقام بگیرد.
اینگونه بود و شد که خمینی در ادامهٔ همان مواضع و دروغهایی که دجالگرانه به اوریانا فالاچی گفت، کمر به کشتار طیف گستردهای از زندانیان آزادشده در ۳۰دی ۵۷ زد. خمینی کاری با زندانیان سیاسی زمان شاه کرد که شاه بهدلیل سیاست کارتر، نتوانست آنها را بکشد و شیخ، کمر به نابودیشان بست. عدهٔ قابل توجهی از همان زندانیان آزادشده که روزنامهها در اول بهمن ۵۷ اسمشان را درج کردند، خمینی دستگیر و زندانی و اعدام و قتلعام نمود.
از ۳۰دی چه داریم؟
در معرفی ۳۰دی گفتیم که روزی بود باز آمده از فلقی بر دشت ستارگانی دنبالهدار و با شفقی بر شانههای خلقی باز آمده از امیدهای سرشار. گفتیم که ۳۰دی درختیست از اعماق تا آفاق؛ با ریشههایی دویده از دهههای دیرین و شاخساری دمیده در پرتوهای زرین فلک آرزوهای شوقآمیز و بزرگ مردم ایران...
ـ نخست اینکه ۳۰دی بهدلیل خصلت سرفصلیاش، از بین رفتنی و متوقف شدنی نبود و نیست. ۳۰دی که با «آزادی» معنا شد و پیوند یافت، در معدنهای آرزوهای مردم و پیشتازان ادامه دهندهاش بدل به گوهری تابان برای دهههای بعد از خود گشت.
ـ دوم اینکه خمینی و وارثانش نتوانستند آثار سیاسی، اجتماعی و تاریخی ۳۰دی را که در سمبلهایش متبلور و متجلی میشود، نیست و نابود کنند.
ـ سوم اینکه یک نام در ۳۰دی ۵۷ و ماهها و سالهای بعد از آن بدل به سمبلی از پرداخت هستی خویش، پایداری بیشکست، امید پویا و زنده و رهبری برای رسیدن به آزادی شد: مسعود رجوی
نام مسعود رجوی سمبل و نشانی پویا از ۳۰دی به بعد بوده است. کسی که از فردای ۳۰دی تاکنون حلقهٔ مفقودهٔ تاریخ ایران را «آزادی خجسته» عنوان کرده است و برای تحقق آن بیشترین و سنگینترین بهای قابل تصور را از وجود خویش و مجاهدین خلق و همپیمانانش هدیه و فدیه برای مردم ایران نموده است.
مسعود رجوی با تأکید بر اصلیترین تضاد ایران یعنی حاکمیت ارتجاع سیاسی و مذهبی، توانست با همت مجاهدین و شورای ملی مقاومت و طیف ایرانیان پیرامون این مقاومت، حقانیت و مشروعیت مبارزه و نبرد با ارتجاع ولایت فقیه را به مجامع سیاسی و حقوقی جهان ببرد و به ثبت برساند.
مسعود رجوی توانست با همهٔ موانع پیچیده و گرهها و سختیهای یک مبارزه همهجانبه، طی ۴دهه نبردی طولانی و بیتوقف، نسلی از زنان و مردان ایرانزمین را متشکل و سازمانیافته کند. تشکلی بهمثابه گنجینهای ملی و میهنی برای رقم زدن سرنوشت مردم و میهنش در نبرد با مهیبترین نیروی ارتجاعی تاریخ ایران.
ـ چهارم اینکه معنا و واقعیت ۳۰دی نمادی از داستان نبرد طولانی بین مردم ایران و پیشتازانشان با دیکتاتوریهای سیاسی و مذهبی بوده و هنوز هم ادامه دارد. معنا و واقعیت ۳۰دی در صدارت خمینی و وارثانش، دوباره از زندانها، شکنجهها، قتلعامها، آوارگیها، فراق و وصالها و دهلیز انواع آزمایشات عبور کرد و به نسلهای پس از آن سرایت نمود و در قیامهای دهههای ۸۰ و ۹۰ مردم ایران جریان یافته است.
۳۰دی در آستانهٔ بزرگترین تحول و دگرگونی ایران
روزگاری به قدمت بیش از ۳دهه، تعادلقوای سیاسی ایران بین مجاهدین خلق و وارثان ۳۰دی از یک طرف و حاکمیت ولایت فقیه از طرف دیگر بود. اینک اما بهدلیل ریشهداری نبرد تاریخی بین آزادی و دیکتاتوری در ایران، روزگاری ورق خورده است که این تعادلقوا بین تمامیت مردم ایران با تمامیت نظام آخوندی جریان یافته و در کف خیابانهای ایران بدل به دو هماورد گشته است.
۳۰دی اینک به طلیعهٔ پیوند خوردن تحولات داخلی و بینالمللی علیه آپارتاید سیاسی و مذهبی و جنسیتیِ نظام ولایت فقیه رسیده است. اینک وارثان سرفصل ۳۰دی ۵۷ و پایداران و وفاداران به جایگاه آن روز بزرگ، با جامعه و مردم خویش جبههای سراسری از پیوند آزادی و برابری گشتهاند تا بزرگترین تحول و دگرگونی قرن را در ایرانزمین بیآفرینند...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*** «کاشفان فروتن شوکران»: عنوان کتاب شعر احمد شاملو دربارهٔ مبارزان و مجاهدان دهههای ۳۰ تا ۵۰.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر