«آدمها همه میپندارند که زندهاند؛
برای آنها تنها نشانهٔ حیات،
بخار گرم نفس هایشان است!
کسی از کسی نمیپرسد:
آهای فلانی!
از خانه دلت چه خبر
گرم است
چراغش نوری دارد هنوز؟»
(احمد شاملو)
یک سال پیش، در بیست و پنجمین برنامه همیاری با سیمای آزادی، فرهاد از کرج آخرین ذرات جانش را همچون تیری بر کمان اراده و اندیشه به سمتی نامعلوم پرتاب کرد و چند ماه بعد درگذشت.
چرا نامعلوم؟
چون هنوز معلوم نبود با این پرتاب چه جانهایی زنده، چه جوانههایی شکوفا و چه ارادههایی گل میکند.
او که در کوران کرونا بخش اعظم ریهاش را از دست داده بود اراده کرد با آخرین شلیکش مرزها جدیدی در صلابت و نجابت و احساس مسئولیت درنوردد.
دلش دریا بود. بیریا و بیپروا و بیادعا. هنوز صدای عاطفه و زنگ کلامی که قطعه قطعه از حنجرهاش خارج میشد در گوشها زنگ میزند:
«ببخشید... من ریههام اذیت میکنه... نمیتونم بیشتر صحبت کنم... خسته نباشید برادر... به امید پیروزی... شما خسته نباشید... من یک کمک صدتومنی ماهیانه و یک برادر دیگه... صدتومن ماهی دویست تومن... تقدیم میکنم... بهعلت ناراحتی ریه... نمیتونم صحبت بکنم... منو ببخشید... خاک پاتون بشم من» (تماس فرهاد از کرج در برنامه همیاری ـ ۱۹دی ۱۳۹۹)
این آخرین پیام یک عضو کانون شورشی بود که با فدای آخرین سرمایهاش به سیمای آزادی، پیام حیات و زندگی را برای ما آورد.
پیام فرهاد، فریاد نسلی بود که بهظاهر سرمایهیی نداشتند، اما داراترین بودند. ثروتی که هر چه از آن کسر شود کم نمیشود. سرمایهیی که با مصرف تکثیر میشود. او در همین تماس و با همین پیام راه فدای بیچشمداشت را نشان داد. پیام فرهاد نغمهٔ رویش و صدای خیزش معلمان، کارگران، دانشآموزان و همهٔ جوانانی بود که بیتاب و بیدریغ، هرآنچه در توان داشتند نثار صدا و سیمای آزادی کردند تا صدا و سیمای اختناق پایان یابد. صدای کانونهای شورش و قیام که جان و مالشان را فدای آزادی مردم کردند؛ صدای آنان که در تاریکی و زمستان شیخ، برای روشن ماندن چراغ سیمای آزادی سر از پا نمیشناسند.
ساعتی بعد سیلی از عواطف و حمایتهای مادی و معنوی از داخل و خارج میهن برخاست. یک جوان شورشی از کرمانشاه گفت:
«سیمای آزادی صدای کارگران، کشاورزان، معلمان، کامیونداران، زنان و مردان، بیشمار انسانهای دربندی است که در برابر سفاک زمانه، ندای رهایی سر میدهد، سیمای آزادی بهمثابه رود خروشانی است که با همیاری شما هیچگاه از حرکت و تلاطم باز نایستاد و یکهتاز مبارزه علیه رژیم پلید آخوندی بوده و هست، کانونهای شورشی برای تداوم، و به ثمر رسیدن این مبارزه همه آزادیخواهان را به همیاری با سیمای آزادی دعوت مینمایند»
آری! پیام همیاری بیشک پیام بلند اتحاد و همکاری و صدای رسای پایداری نسلی است که برای آزادی میهن اهل همه نوع فداکاری هستند اما تن به سازش و کرنش و بیمرزی با دشمن نمیدهند. گرسنگی و سختی را تحمل میکنند اما وابستگی و شرمندگی در برابر مردم را نه!
هموطنی گفت پروانههای آزادی در ایران و خارج از ایران، حول شمع روشن سیمای آزادی میچرخند و باید به این مقاومت افتخار کرد که توانست اینچنین عریان و نیرومند «وحدت ملی» را به نمایش بگذارد.
یکی از همیاران در تشریح علت کینه و دشمنی رژیم با سیمای آزادی گفت:
وقتی سیمای آزادی اخبار اعتراضات را پخش میکند خیلی از رسانهها مجبور میشوند بخشی از آن اعتراضات را پوشش دهند و رژیم با صرف هزینههای سنگین و اختصاص صدها میلیون دلار و صدها رسانه و... با سیما و مشعل فروزان آزادی به جنگ برخاسته است.
مادری گفت شامشان نان خشک است اما مبلغی برای سیما کنار میگذارد، دوستی از وسیله امرار معاشش گذشت و دیگری هزینه سنگ مزار مادرش را نثار صدا و سیمای آزادی کرد، مادری هزینه درمان و دیگری سرپناهش را.
اینها همان ستارگان و شعلههای درخشانی هستند که در کهکشان همیاری درخشیدند و نشان دادند هنوز شوق فدا، اشتیاق برای پذیرش مسئولیت و عشق به آرمان آزادی زنده است. یاران همیاری نشان دادند که میتوان در برابر سرمای کینه و سوز بیاعتمادی شیخ ایستاد و با هر پیام، گلولهیی داغ بر پیشانی شب نهاد. میتوان با هر سلام خورشید را و عشق را به خانه آورد.
سالها قبل رهبر مقاومت مسعود رجوی در توصیف برنامه گلریزان همیاری گفته بود:
«... هر چه هست سرفرازی است و بس، هر چه هست مجاهدت است وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ مجاهدت با مال و دارایی و در مرحله بالاتر با جان و جانبازی فَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ... شنیدم که مزدوران سیرک دم در ما را به سخره گرفتهاند که گدایی میکنید بله بله این یکی رو درست گفتهاند.
ما از خلقمون گدایی میکنیم و به آن مفتخریم تا از دیگری تا از هیچ قدرتی و دولتی گدایی نکنیم و تازه مزدوران نمیدانند که پیامبری هم داریم که میگفت: «الفخر فقری» فقر و نیاز و گدایی من فخر من است بله، خانواده رژیم و خلیفه ارتجاع رو ۶ماه است دم در میبینیم و این هم از خانواده ما خانواده اشرف و مجاهدین خلق و خلق قهرمان در سراسر جهان خوشا به چنین خانوادهای.
سایه او گشتم او برد به خورشید مرا، شاید که بهانه کمکمالی و پول بود ولی من که چنین چیزی ندیدم خیلی فراتر چکاچک شمشیرهای فرزندان ایران را دیدم از نزدیکی قطب شمال تا استرالیا از داخل سلولهای اوین و گوهردشت تا آنسوی جهان، که با کلمات و با روح و قلب و دل و احساس و عاطفه خودشون شمشیر میزدند علیه رژیم ضدبشری، هر یک به ترتیبی بله این خانواده ماست. ». (مسعود رجوی ـ ۳مرداد ۱۳۸۹).
از آن روز تا امروز ۱۱سال گذشت و امروز دوباره میبنیم چگونه از جرقههای کانونهای شورش و قیام حریق برخاست. دیدیم در روزگاری که سران ۳قوه خامنهای کاسههای گدایی اعتماد و امید را به سمت پاسدارانشان دراز کرده و نالههای «باید کاری کنیم نظام بماند» سرمیدهند، چگونه فوج فوج مردم به حمایت از مقاومت خونبار برخاسته و چگونه با «روح و قلب و دل و احساس و عاطفه خودشون شمشیر میزدند علیه رژیم ضدبشری».
احمد توکلی عضو مجمع تشخیص نظام ضمن اعتراف به وخامت اوضاع نظام و ریزش گسترده نیروهای خودیشان گفت: در ۴۰سال گذشته اعتماد مردم به حکومت هیچگاه از این میزان فعلی پایینتر نبوده... ممکن است آن اتفاقی رقم بخورد که نباید شود» (روزنامه مستقل ـ ۱۸دی ۱۴۰۰)
این نتیجه ۴۳سال شمشیر مقاومت بر پیکر هیولاییست که ادعای ولایت و خلافت بر جهان اسلام را داشت و خیز حکومتی ۵۰۰ساله برداشته بود. ولایت و حکومتی که ذره ذره با آتش و شمع مقاومت و حامیانش آب شد.
آری! امروز هر قلم و هر قدم و هر درمی در مسیر مقاومت شمشیری تیز بر فرق نظام آخوندی و تیغی بر قامت جلاد و مزدورانش است. شرکت فعال در بیست و ششمین همیاری سیمای آزادی، مشارکت در رساندن پیام معلمان، کارگران، تشنگان، سیلزدگان و همهٔ زحمتکشان و ستمدیدگانیست که صدا و سیمایشان باید به گوش جهانیان برسد. صدای کانونهای فروزان شورش و قیام و انعکاس نالههای واپسین نظامی که با سرکوب و سانسور و فقر و جنگافروزی آغاز کرد و امروز نفسهایش به شماره افتاده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر