خامنهای در دیدار با شماری از مداحان خودش، به ناکارآمدی، وارفتگی، عقبافتادگی و روحیهباختگی بوقهای فرسودهٔ حکومتی اعتراف کرد.
خلیفهٔ ارتجاع که سالیان دراز از این عناصر مجیزگو و مورد تنفر جامعه استفادههای زیادی برای تحمیق و تحریف بهعمل آورده، اکنون اذعان میکند که این شبکهٔ تارعنکبوتی دجالیت، خرافهپروری، دروغسازی و دروغپراکنی نمیتواند در برابر توفان گسترش آگاهی جامعه و بیداری عمومی تاب آورد. جالب است که اشاره کنیم خامنهای برای حفظ موقعیت خود، بسا بیشتر از سلاطین و مستبدانی مانند سلطان محمود غزنوی، در دربار خود مداح، مجیزگو، فراش و نوکر و بادمجان دورقابچین پرورش داده است. تنها حکومتی در جهان است که در آن دربار حکومتی دارای «سازمان بسیج مداحان»! است. یوسف ارجونی سرکردهٔ این تشکیلات وابسته به دربار خامنهای میگوید:«بسیج مداحان بزرگترین شبکه ستایشگری را در کشور دارد و بسیج در دورترین نقاط کشور پایگاههای بسیج و کانون مداحان ایجاد کرده است» (سازمان بسیج مداحان و هیئات مذهبی ۳آذر ۱۴۰۰).
این نوچهٔ خلیفه در جایی دیگر گفته است: «در حوزهٔ ترویج فرهنگ ستایشگری هر چقدر تعداد تشکلها و اقدامات زیاد باشد، باز هم کم است»! (همان سایت. ۲۶آذر ۱۴۰۰).
چرا؟
چرایش را خامنهای در دیدار با مداحانش پاسخ داده است:
«امروز انبوهی از رسانهها، نمیشود شمرد، بهخصوص با این وضع فضای مجازی انبوهی از رسانهها با هزاران متخصص، این را من از روی اطلاع! عرض میکنم، هزاران متخصص، متخصص هنر، متخصص رسانه، متخصص علوم ارتباطات با پشتیبانی مالی انبوه با پشتیبانی امنیتی انبوه در کارند برای چی، برای اینکه در نظام جمهوری اسلامی افکار را برگردانند، مذاقها را برگردانند، ایمانها را و باورها را تضعیف کنند، تخریب کنند، این است» (سایت خامنهای. ۳بهمن ۱۴۰۰).
«این انبوهی از رسانهها»! که خلیفهٔ پا به گور از آنها شکایت دارد، رسانههای بهقول خودش استکبار جهانی نیستند؛ زیرا مشکل خامنهای هرگز چنین چیزی نیست. مشکل او از جایی حاد میشود که پای اپوزیسیون برانداز نظام؛ بهخصوص مجاهدین و مقاومت ایران به میان میآید. مشکل آنها هستند که بیوقفه و با تمام قوا افشاگر جنایات و سیاستهای سرکوبگرانه و تروریستیاش هستند و اس و اساس طرز تفکر عقبمانده و ارتجاعی او و همپالگیهای حکومتیاش را میزنند و اثبات میکنند که نظام ولایت فقیه و استبداد دینی هیچ ربطی به اسلام، قرآن، پیامبر، حضرت علی و امام حسین ندارند. خامنهای به نام دین و اسلام سیاسی، یک الیگارشی فاسد و جنایتکار آخوندی در ایران حاکم کرده است. به اسم خدا خون میریزد، حرث و نسل را نابود میکند. در پوش عزاداری برای امام حسین، پیروان واقعی و امروزین او را شکنجه، زندان، تبعید و قتلعام میکند.
این حرف خامنهای قابل توجه است:
«در این جنگ بیامانی که وجود دارد بین اسلام و کفر بین حق و باطل بین روایت دروغ و حقیقت، این جنگی است بین اینها، ما در کجای این جبهه قرار داریم و حضور داریم، این را باید مشخص کنیم برای خودمان و خاطر خودمان را جمع کنیم کجا ایستادیم» (همان منبع).
او هراس خود را از درماندگی و شکست در یک «جنگ بیامان» اعلام میکند. این همان جنگ دامنگستر و بیوقفه بین «ناخدای استبداد با خدای آزادی» است. جنگ بین نسلی آگاه، پاکباز که به مصاف دایناسورهای عمامهدار و تفکر قرونوسطایی آنها شتافته است.
نگرانی مرگبار خامنهای از فروریزی باروهای زندان پانوپتیکون (۱) ولایت است؛ زندانی که گماشتهٔ ولیفقیه در کیهان در یک فرافکنی بلاهتبار آن را به دنیای دیجیتال و شبکههای اجتماعی تعمیم داده است. این زندان همان ایران است که آمال دیرینهٔ ولایت فقیه این بود تمام ارتباطات آن را با دنیای بیرون قطع کند تا بتواند در این حصار سرباندود و مدورش، ملتی را تا به ابد در اسارت نگهدارد. باروهای این زندان پانوپتیکون، اکنون با خارج شدن اینترنت از کنترل استبداد دینی در حال فروریزی است. شیطانسازی از مقاومت ایران و مجاهدین دیگر مفید فایده نیست. آنچه خامنهای تحت عنوان «جهاد تبیین» مطرح کرد، تلاشی مذبوحانه برای برگرداندن آب رفته به جوی اختناق و استبداد دینی است و این محال است.
پاسدار عبدالله گنجی، از نگهبانان این زندان، در مورد شکست جهاد تبیین مورد ادعای خامنهای چنین مینویسد:
«برداشت من از تأکید چندبارهٔ رهبری بر این مفهوم [جهاد تبیین] علیرغم وجود بیانها و قلمهای زیاد این است که این تبیین اثرگذار نیست. معتقدم در این جنگ شناختی با دشمنان قدری در ادراکسازی و معتبرسازی مواجهیم که تجربه، تخصص و انگیزه دارند، در نقطه مقابل ما با یک سطحیگرایی و سلبیگرایی مطلق درگیریم» (فرهیختگان. ۴بهمن ۱۴۰۰).
برای این درد بیدرمان خامنهای، نسخهیی جز سرنگونی نمیتوان پیچید.
پانوشت: ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) پانوپتیکن (panopticon) یا «ساختار سراسربین»، برگرفته از نقشهٔ زندانی دایره شکل است که در سال۱۷۹۱ توسط جرمی بنتام، فیلسوف و نظریهپرداز انگلیسی طراحی شد. این زندان از دو استوانه تشکیل شده که یکی در داخل دیگری است. در استوانهٔ بیرونی و بزرگ سلولهای زندانیان قرار دارد؛ در استوانهٔ داخلی کوچک، برج مراقبت نگهبانان زندان. ساختار این برج مانند کفترخانههای سنتی دارای سوراخهای متعدد است. از آنجا که سلولها رو به برج مراقبت قرار دارند، زندانی این احساس را دارد که همیشه تحت مراقبت است و مجبور میشود رفتار خود را تنظیم کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر