قسمتهایی از پیام تودیع رهبرمقاومت بههنگام ترک فرانسه
«من فردا از اینجا، از فرانسه، خواهم رفت. البته اینسفری است فوقالعاده خطیر و سرنوشتساز، پر از خطر، خطرهای مختلف. قرار بود ۷-۸-۱۰روز پیش بروم.
اما نشد، یعنی نگذاشتند. چندروزی خودم را بهمثابه گروگانی یافته بودم اما بههرحال فردا خواهم رفت.
اگر بپرسید برای چه میروی، در یککلام میگویم که برفروزم آتشها بر کوهستانها.
و اگر بپرسید که فکرش را کردی که آنجا چه بر سرت خواهد آمد، خواهم گفت که ما چه مجاهدین و چه شورا، تا جایی که میفهمیدیم و میتوانستیم بفهمیم، فکرش را کردیم.
ولی مگر میشه همیشه فکر همهچیز را کرد. مگر شرایط ما و انقلابیون، شرایط عادی است. تا آنجاییکه من بهیاد دارم، در نقاط عطف در سر بزنگاههای خطیر و تاریخی همیشه اینطور بود، شب سیخرداد اینطور بود، شب پرواز به پاریس همینطور بود و خیلی شبها و روزهای دیگر.
ما در کشاکشیم با مهیبترین نیروی ارتجاعی افسارگسیخته تاریخ ایران، با خمینی. ایناز نظر داخلی. از نظر بینالمللی هم وقتی که ما شروع کردیم، در شرق و غرب عالم هیچکس با ما نبود و هیچکس انقلاب و قیام جدیدی را بر مردم ایران روا نمیدید. هیچکس خواستار دگرگونی بنیادی در میهن بهخونتپیده ما نبود و اینخواست خلق و اراده شهدا و اسرا و رزمندگان مجاهدخلق بود که سرانجام برشورید. بله هیچکس نبود و چه بسا که حالا هم نباشد پس، از ما چی برمیاید.
اینکه کار فردا را به پسفردا محول نکنیم. اینکه دیگر نباید اعدام و تیرباران و درد و رنج اسیران را بیشتر از این ، تا کجا و تا چقدر میشود هرروز شاهد خونریزیهای جدیدی ازجانب دژخیم بود. و شما شاهد هستید که اینکتاب، هرروز و هرهفته و هرماه و هرسال قطورتر میشود.
بله هرکجا شمع بلا افروختند صدهزاران جان عاشق سوختند
عاشقانی کز درون خانهاند شمع روی یار را پروانهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر