یکی از مرزهای فروپاشی افسارگسیختهٔ اخلاقی در نظامهای دیکتاتوری و ساختارهای توتالیتاریستی، بازیکردن تبلیغاتی با اعداد برای عوامفریبی در بیلان کارهای حکومتی و بهطور خاص رقمسازیها و درصدنماییها در نمایشهایی تحت عنوان انتخابات است.
در این ساختارها و حکومتها انتخابات برگزار نمیشود؛ بلکه رأیجمعکنی یا رأیگیری صورت میگیرد. از همین روی حتی اعداد و ارقام شرکتکنندگان در بساط رأیگیری این حکومتها هیچ ارزش و اعتباری برای کارگزارانش هم ندارد و مهم آن رقمی است که دیکتاتور و دستگاه پروپاگاند آن باید علنی و اعلام کند.
با چنین رویکرد مشترکی در بین تمامی دیکتاتورها، با مشتی ابله مواجهیم که با رقمسازیها، نخست زیر پای خودشان را خالی میبینند و در قدم بعد تلاش میکنند آن را با بافههای پوشال تبلیغاتی و بادکنکهای هوچیگری پر کنند.
پیش از پرداختن به رقمسازیهای ابلهانهٔ خامنهای و دستگاه تبلیغاتیاش در اعلام اعداد و ارقام نمایش ۲۸خرداد، به چند نمونهٔ مشترک از اشتیاق جنونآسا به رقمسازی بین دیکتاتوریها توجه کنید:
ـ ژنرال حافظ اسد در آخرین رأیگیری که در ۱۰فوریه ۱۹۹۹ برگزار کرد، فقط یک کاندید ریاستجمهوری بود، آن هم خودش! در این رأیگیری، ۱۰۰درصد مردم واجد شرایط در سوریه، به حافظ اسد رأی دادند!
ـ خمینی در ۱۲فروردین ۱۳۵۸ فقط یک انتخاب را تحت عنوان «جمهوری اسلامی» جلو مردم ایران گذاشت و ۹۸درصد رأی آورد!
ـ معمر قذافی در تمام دوران زمامداریاش فقط یکبار و با یک کاندید انتخابات برگزار کرد و ۹۸درصد مردم لیبی او را انتخاب کردند!
ـ حسنی مبارک که از سال۱۹۸۱ بر سر کار آمد، در هر انتخاباتی که برگزار کرد، همیشه ۹۸درصد آراء به او اختصاص داشت!
ـ حزب کمونیست شوروی تا سال۱۹۸۴ هر انتخاباتی که برگزار کرد، بدون استثناء در تمامی آنها پیروز ۱۰۰درصد آراء بود!
ـ بشار اسد پسر حافظ اسد با کسب ۹۵درصد آراء، پیروز انتخابات سوریه شد! (۷ خرداد ۱۴۰۰)
ـ کیم جونگ اون رهبر کره شمالی [رفیق جانجانی جمهوری اسلامی خامنهای] در تمامی انتخاباتهایی که برگزار شد، پیروز بدون رقیب با کسب ۹۹ تا ۱۰۰درصد آراء بوده است!
از این نمونهها تا بخواهید در دنیایی که حداقل ۶۹کشور آن تحت زعامت دیکتاتورها هستند، یافت میشود.
با چنین زمینهها و سابقهها که دیکتاتورها از هم ارث میبرند و مثل ظروف مرتبطه همدیگر را کامل میکنند، نگاهی داریم به عددبازی و ارقامسازی در بیت خامنهای، شورای نگهبان و دستگاه تبلیغاتی نظام آخوندی.
روز ۲۹خرداد رسانههای حکومتی از شرکت ۴۸درصدی مردم ایران در نمایش ۲۸خرداد خبر دادند؛ یعنی حدود ۲۸میلیون از ۵۹میلیون واجد حق رأی. این رقمسازی که با مشاهدات انبوه شهود ایرانی و غیرایرانی و حتی شاهدان وفادار به حکومت، زمین تا آسمان تفاوت داشت، در درون رژیم منجر به تنش و چالش شد و رسانههای حکومتی هم آن را به تمسخر گرفتند و برخی از «سقوط مبانی اخلاق در پای قدرت» نوشتند.
روز ۳۰خرداد وزارت کشور دولت روحانی برگی رو کرد که میبایست آن را، هم تشدید جنگ باندی نامید و هم اعترافی ناگزیر به واقعیت. وزارت کشور اعلام نمود که در تهران فقط ۲۶درصد شرکت کردهاند. یعنی از هر چهار تهرانی واجد شرایط، یک نفر. پرسش این است که چرا وزارت کشور که آمار تمامی شهرها را دارد، درصد باقی شهرها را اعلام نکرد؟ آیا غیر از این است که مایه شرمندگی نظام میشد که خیلیخیلی کمتر از تهران بوده است؟!
این احتمال را نباید از نظر دور داشت که وزارت کشور روحانی عمداً این درصد را به کل ایران تعمیم نداد و به تهران محدودش کرد تا تصور مقابلهٔ باندی علیه بیت خامنهای و شورای نگهبان ایجاد نشود؛ ولی بنا بر ضربالمثل معروف فارسی که اتفاقاً در همین دو عدد و رقم حکومتیان مصداق دقیق دارد: «سگ داند و پینهدوز که در انبان چیست»!
همهٔ مردم ایران و نیز تاریخ ایران گواهی میدهند که تهران بهعنوان پایتخت ایران محل تمرکز علمی، فرهنگی و نیز دارای بیشترین توجهات به مسائل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی میباشد. این ضریب توجهات شامل پایتختهای تمامی کشورهای جهان میشود. از این روی پایتختهای کشورهای جهان نقش اول و تعیینکننده را در مسائل عمومی کشور دارند.
بنابراین وقتی در تهران فقط ۲۶درصد در نمایش حکومت شرکت میکنند، آیا جای شک باقی میماند که در بسیاری از شهرهای دور از پایتخت، این رقم پایینتر است؟ حالا اگر همین درصد را مبنا و معیار محاسبه برای کل ایران در نظر بگیریم، ببینیم واقعیتها چه میگویند.
با شاخص این ۲۶درصد، آمار کل شرکتکنندگان در کشور حدود ۱۵میلیون خواهد شد. یعنی ۴۴میلیون نفر [۷۴ درصد] شرکت نکردهاند.
اگر همین ۲۶درصد را معیار رقم رأی به ابراهیم رئیسی قرار دهیم ــ که تبلیغاتچیان دیکتاتور نزدیک به ۱۸میلیون رأی اعلام کردهاند ــ رأی وی نهونیم میلیون [حدود ۱۶درصد] میشود.
مشاهده میشود که بر مبنای آمار رسمی وزارت کشور، ۷۴درصد واجدین شرایط، نمایش حکومتی را تحریم کردهاند.
مشاهده میشود که رئیس انتصابیخامنهای فقط نمایندهٔ ۱۶درصد کل جمعیت ایران است. ۸۴درصد مردم ایران وی را نمیخواهند و او را منفور و قاتل میدانند.
آنچه محاسبه و بررسی شد، فقط از منظر دولت رسمی آخوندی بود؛ در حالی که بیش از ۲۰۰۰ گزارش مصور و مستند از جانب گزارشگران سیمای آزادی گواهی میدهند که میزان شرکت در این نمایش کمتر از ۱۰درصد بوده است. این در حالیست که میانگین گزارشات تلویزیونهای فارسیزبان از نمایش ۲۸خرداد، بین ۱۵ تا ۲۰مورد بیشتر نبوده است.
حالا دستگاه پروپاگاند دیکتاتوری آخوندی، طبق آمار رسمی وزارت کشور، شکست ۷۴درصدی را «حماسهٔ بزرگ» جلوه میدهد! همین دستگاه فاسد دروغپراکن، میزان شرکت در مراسم تشییع قاسم سلیمانی قاتل مردم منطقه و ایران را ۵۰میلیون اعلام میکند! بر همین اساس هم جلاد قرن ابراهیم رئیسی بابت قتلعام ۶۷ انتظار تشویق و دسته گل دارد؛ در حالی که تشویقیاش بابت عمری جلادی، همین انتصاب توسط خامنهای و شورای نگهبان است تا حکومت اسلامی آخوندها تبدیل به پادگان جلادان شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر