آذر قهرمان، اسمی بود توی کتاب سرخ فدا، در کنار شهیدان دیگر.
ابراهیم لعلی، مجاهدی که تصمیم گرفته بود مسیر خواهرش را ادامه بده. قلم در دست گرفت و از خاطراتش با آذر نوشت:
سال۶۰، بگیر و ببند پاسدارها و کمیته چیها بود، که آذر به خانه یکی از اقوام در تهران زنگ زد. گفته بود یه دست لباس برایش به میدان نارمک تهران ببرند. این آخرین تماس و خبری بود که از آذر داشتم...
.... آذر خواهر بزرگتر ما بود، وقتی صحبت از مجاهدین خلق و مسعود رجوی و کلاسهای تبیین جهان میشد، چشمای آذر برق میزد...
برادر کوچکترم جمشید سال ۵۶همراه آذر به تهران رفت و با افکار و اهداف آزادیخواهانهٔ مجاهدین خلق آشنا و تبدیل به یک جوان فعال و میلیشیای پرشور شد...
جمشید نهایتاً دستگیر شد و به ۵سال حبس، در زندان ۱۲برجه خرمآباد لرستان، محکوم شد.
سه سال از محکومیت جمشید می گذشت که آن را در قتلعام سال ۶۷حلقآویز کردند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر