مراسم چهلمین سالگرد ۳۰خرداد، سرآغاز مقاومت انقلابی سراسری با حضور رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی در اشرف۳ شروع شد.
این مراسم بصورت آنلاین از طریق تلویزیون ملی ایران و بسیاری از وب سایتها و شبکههای اجتماعی مقاومت ایران در حال پخش است.
تجمعات هموطنان آزاده در ۱۷کشور جهان همزمان با اشرف۳ ادامه دارد. علاوه بر این ارتباط بیش از ۲هزار نقطه با مراسم چهلمین گرامیداشت ۳۰خرداد وصل است.
گزیده سخنرانی خانم مریم رجوی:
۳۰خرداد چهلمین سالگرد مقاومت، مرزبندی تاریخی بین آزادی و استبداد دینی
مریم رجوی: نه شاه با آوردن ازهاری نجات یافت، نه شیخ با آوردن رئیسی نجات پیدا میکند
هموطنان!
تبریک تاریخی به شما مردم ایران برای تحریم سراسری نمایش انتخابات آخوندی. این بزرگترین شلیک سیاسی و اجتماعی رودرروی خامنهای و استبداد دینی است. ثابت شد و دنیا به چشم دید که رأی مردم ایران سرنگونی است.
این جوشش خون شهیدان و پرتوی از کارزار بزرگ دادخواهی ملت ایران است.
قرار گرفتن جلاد قتلعام و یک جنایتکار علیه بشریت در مقام ریاستجمهوری رژیم، علامت درماندگی و نقطه پایان و سرنگونی است. رئیسی باید در دادگاه بینالمللی در برابر عدالت قرار بگیرد.
دیکتاتوری دینی از این انتخابات رسوا، ضعیفتر و شکنندهتر بیرون میآید و با جلاد قتلعام به جنایتهای بیشتر دست میزند. اما سرانجام با قیام مردم و ارتش آزادی سرنگون میشود. آزادی و جمهوری دمکراتیک حق مسلم مردم ایران است.
۴۰ سال پایداری
هموطنان عزیز، دلیران کانونهایشورشی، مجاهدین خلق ایران!
در منتهای افتخار و شرف، مقاومت میهنی و آزادیستان مردم ایران در برابر هیولای استبداد دینی ۴۰ساله شد.
امروز سالروز آغاز مقاومت سراسری در ۳۰خرداد ۱۳۶۰ است. روز شهیدان و زندانیان سیاسی و روز تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران.
روز ۳۰خرداد، روز بزرگ ایستادگی بر مرزبندی تاریخی میان استبداد و آزادی است که تاریخ ۴۰ساله را درخشان و تابان کرده است. ۴۰سال پایداری در برابر سرکوب و قتلعام و شیطانسازی، ۴۰سال مقاومت برای برپایی و پیشروی جایگزین دمکراتیک و ۴۰سال مبارزه بیامان و برافراشتن بیوقفه پرچم سرنگونی فاشیسم دینی. آری این است عزم راسخ مقاومت ما برای آزادی و شکوه نبرد آزادیستان.
اعلام مؤسسان پنجم ارتش آزادی، گویای اعتلای مقاومت برای سرنگونی رژیم است؛ درست در نقطه مقابل آخوندها که با به کرسی نشاندن جلاد منفور۶۷، از احتضار رژیمشان پردهبرداری کردهاند. این یک نقطهعطف و چرخش بزرگ اوضاع بهسوی سرنگونی رژیم آخوندی است...
بهشته مبصری:
جلودارمان در راهپیمایی ۳۰خرداد برادران و خواهران جسوری بودند که در میدان فردوسی با رگبار به خاک افتادند.
انتهای تظاهرات بود که پاسداران به ما حملهور شدند. اما مردم درهای خانهها را به روی ما باز کردند. در یکی از خانهها پاسداران ما را دستگیر کردند و به کمیته عشرت آباد بردند. همان شب برادری که زخمی بود و ۵برادر دیگر را به اوین بردند و روز بعد اعدام شدند. سپس ما را به اوین بردند.
روز ۳۰خرداد مجاهدین با پرداخت کلان طلسم خمینی را شکستند.
امروز خروش همه شهیدان را در کانونهای شورشی میبینیم.
افشین فرجی:
در مقطع سی خرداد من از مسئولان یگانهای میلیشیایی دانشجویان دانشگاه تهران بودم و در آن روزها تهاجم چماقدارها و اختناق به ماکزیمم خودش رسیده بود.
خمینی همه مدعیان میدان سیاست را به ندامت کشانده بود و جز مجاهدین هیچکس در صحنه نبود. ما برای شکستن جو اختناق تظاهرات موضعی در نقاط مختلف تهران راه انداخته بودیم و برای تظاهرات نهایی در سی خرداد و اتمامحجت نهایی با خمینی آماده میشدیم.
دو طرح آماده شد که فرماندهی آنها را شهید محمد مقدم و مهدی کتیرایی به عهده داشتند.
تظاهرات ساعت ۱۶عصر از چهارراه طالقانی و خیابان طالقانی شروع شد.
سر ستون که به خیابان بهار رسید جمیعت به نیم میلیون رسید.
تا مجلس رژیم راهی نمانده بود اما خمینی که در احیای آزادی و مجاهدین، نبود خود را میدید دستور شلیک مستقیم به پاسداران داد.
فرزانه میدانشاهی
من در روز ۳۰خرداد با تعدادی از خواهران برای آمادهسازی تظاهرات در یک پایگاه جمع شده بودیم مزدوران سپاه که بهشدت بهم ریخته بودند به پایگاه ما هجوم آوردند و وحشیانه با شکنجه ما را دستگیر کردند.
در سلولهای سپاه ما صد نفر بودیم و روز بعد متوجه شدیم سلولهای مقابل هم همین وضعیت بود. تا صبح صدای شکنجه قطع نمیشد. تعداد زندانیان خیلی زیاد شد و تعدادی از ما را به عادلآباد شیراز منتقل کردند.
ما را به سلولهایی بردند که کف آن آب داشت اما خواهران مقاومت میکردند. مزدوران مرتب میگفتند شما دیگر تمام شدید. اما امروز من خطاب به همه آنها میگویم که زهی خیال باطل گیرم که میکشید گیرم که میزنید با رویش ناگزیر جوانه میکنید؟
همین جا یاد میکنم از دانش آموزی که او را زنده در آتش سوزاندند. همچنین از الهه دکنما دانشآموز ۱۸سالهای که مزدوران را به ستوه آورد و پس از شکنجه فراوان تیرباران شد.
و امروز با کانونهای شورشی و مؤسسان پنجم راه را با عزمی بیشتر ادامه میدهیم.
علی سرابی
من علی سرابی هستم که مدت ۵سال در زندان بودم. من مسئولیت عکاسی از تظاهرات ۳۰خرداد را به عهده داشتم. بسیاری از تصاویری که در آن روز تاریخی گرفتیم در خانههای تیمی که مورد تهاجم پاسداران قرار گرفت از بین رفت.
آن روز با شروع تظاهرات و ورود پاسداران که با فرمان خمینی اقدام به تیراندازی کردند جنگ وارد شرایط جدیدی شد. پاسداران سراسیمه دنبال بچهها بودند. من هم همراه یکی از برادرانمان در تقاطع خیابان جمهوری محاصره شدیم. من از یک فرصت مناسب استفاده کردم حلقه محاصره را شکستم و وارد یک پاساژ شدم. وقتی وارد یک خیاطی شدم همه متوجه شدند از کجا آمدم و مردم با حمایت مانع از دستگیریام شدند. یک مادر لباسی به من داد و من را همراه خودش به شکل یک مادر و فرزند از منطقه خارج کرد. روز بعد من به همان خیاط خانه مراجعه کردم تا عینکم را بردارم باز هم مورد حمایت آنان قرار گرفتم.
در مهر همان سال دوباره دستگیر شدم. فردای همان روز پاسداران را به محل قراری بردم که مثلا مسئولم را معرفی کنم در فرصت مناسب اقدام به فرار کردم اما وقتی دیدم کاملاً محاصره هستم از پل عابر پیاده بالا رفتم و از آن بالا با سر به خیابان پریدم. پاسداران من را دوباره به زندان بردند و شکنجه شروع شد. در تمام دورانی که در زندان بودم شاهد مقاومت و ایستادگی خواهران و زندانیانی بودم که پاسداران را به زانو درآورند. و امروز این مقاومت در ابعاد وسیع ادامه دارد.
میترا ایلخانی
بهخاطر هواداری از مجاهدین در سالهای ۶۰ تا ۶۵ در زندانهای اوین و قزلحصار زندانی بودم.
روز سی خرداد با تعدادی از خواهران به سمت میدان فردوسی حرکت کردیم و بهعلت شدت سرکوب ناباور بودم که تظاهرات شکل بگیره& توی مسیر تعدادی از پاسداران و زنان بسیجی راهمان را بستند و ما با فریاد و اعتراض محاصره آنها را شکستیم و جلو رفتیم و به خیابان طالقانی که رسیدم با تعداد بیشتری به ما حمله کردند و ما را زیر ضربات مشت و لگد و پنجهبکس گرفتند و من هم بهعلت ضربهای که به سرم خورد بیهوش شدم وقتی بهوش آمدم دیدم در شرکتی هستم و فهمیدم که کارمندهای شرکت وقتی وحشیگری پاسداران را دیدند من و هم تیمم مریم مواسات را از چنگ پاسداران نجات دادند.
از پنجره شرکت که نگاه کردم دیدم تظاهرات عظیمی شکل گرفته است. لذا از نفرات شرکت خداحافظی کرده و به تظاهرات پیوستیم.
این تظاهرات عظیم زمین را زیر پای خمینی به لرزه درآورده بود.
علیاکبر قربانلی:
افتخار میکنم که میتوانم در این روز تاریخی خاطراتی را بگویم.
من دانشجوی دانشگاه ملی بعدازظهر ۳۰خرداد داشتم به محل قرار میرفتم که دیدم خیابان مصدق خیلی شلوغ است. وقتی به خیابان مصدق رسیدم دیدم یک نفر با صدای بلند گفت مرگ بر بهشتی درود بر آزادی. همان جا متوجه شلیک پاسداران شدم.
جمعیت که تمامی خیابان طالقانی را پر کرده بود به سمت غرب حرکت میکرد جلو این جمعیت میلیشیا راه را باز میکرد از سمت غرب پاسداران شروع به شلیک گاز اشکآور کردند و مردم از ساختمانها کاغذ میریختند تا بتوانیم با سوزاندن آن با گاز اشکآور مقابله کنیم. تظاهرات به میدان فردوسی رسید و پاسداران به شلیک مستقیم پرداختند. تا ساعت ۷بعدازظهر این جنگ و گریز ادامه داشت و پاسداران به هر کسی شک میکردند دستگیر میکردند و مردم در منازل و اماکنشان را باز میکردند تا کسی دستگیر نشود.
بعد از مدتی دستگیر شدم و در اوین وجه دیگری از مقاومت مجاهدین را در زندان دیدم. از طرف دیگر شاهد بودم که بخشی در مقابل رژیم زانو زدند مانند ایرج مصداقی که شرح خیانتش را اخیراً نوشتم.
بعد از ۴سال به زندان ساوه منتقل شدم. در زندان ما با یک پیچ گوشتی توانستیم یک سوراخ در سلول ایجاد بکنیم و توانستیم با طرحی که داشتیم از زندان فرار کنیم. بعد با استفاده از ماشینهایی که به سمت تهران میآمدند خودمان را به تهران رساندیم. خوشبختانه بعد از دو روز توانستیم از طریق یک هسته مقاومت در تهران به سازمان وصل شدیم. با کمک همین هسته از ایران خارج شدیم و به ارتش آزادیبخش رسیدیم.
جا دارد از مجاهد شهید محمد مهری که در این فرار نقش کیفی داشت یاد کنم.
شهلا احسانی
روز سی خرداد دستگیر شدم و در زندانهای در خیابان منیریه تهران با جمعی با شعار یا مرگ یا آزادی درد ما درد شماست مردم به ما ملحق شوید به سوی میدان فردوسی حرکت کردیم. و آن روزها گلههای پاسداران و بسیجیها با شلیک هوایی و حمله و هجوم اقدام به دستگیریهای گسترده کردند و وحشیانه کتکمان میزدند و جفت پا به شکم و کمرمان میزدند تا بهزور سوار ماشین سپاه کنند دانشآموزان کم سن و سال با سر و پای شکسته فریاد یا مرگ یا آزادی سر میدادند.
اول ما را به کمیته باغشاه بردند در آنجا جای سوزن انداختن نبود و هوا بسیار گرم بود خیلی تشنه بودیم وقتی آب خواستیم باز کتکمان زدند و با تانکر رویمان آب گرفتند.
معصومه یزدانی
۳۰خرداد در تظاهرات شهر رشت دستگیر شدم.
در آن ایام چماقداران بهشدت میلیشیاهای قهرمان را شکنجه و کشتار میکردند. در این شرایط وارد تظاهرات ۳۰خرداد شدیم.
در اواسط مسیر چماقداران به ما حمله کردند و در حوالی منطقه حاجی آباد به یک کلینیک پزشکی پناه آوردیم و به آنجا هم حمله کردند. وقتی دیدیم یکی از خواهران مجاهد را مجروح کردند با صندلی و وسایل همان کلینیک به آنان حمله کردیم و خارج شدیم.
اما بعد از ساعتی من دستگیر شدم و مقاومت در زندان شروع شد. از همان اول با سرود مرگ ظالمان با آنان مقابله کردیم و نمیتوانستند زندانیان را ساکت کنند.
من ۱۵سالم بود. تا سال۶۲ در زندان رشت بودم و بعد به زندان اوین منتقل شدم. در آن جا شاهد شجاعت و دلاوری خواهران مجاهد بودم.
بسیاری از خواهران در همان زمان بهشهادت رسیدند و بسیاری مانند برادر خودم مهدی یزدانی در جریان قتلعام سربهدار شدند.
پرچم پرافتخاری که به دست میلیشیا در روز ۳۰خرداد برافراشته شد هر روز بالا و بالاتر رفته است.
مرتضی قره اوغلان
من مرتضی هستم متولد ارومیه و از سالهای ۶۰ تا ۶۳ بهخاطر هواداری از سازمان دستگیر و زندانی شدم میخواستم چند کلام در رابطه با تظاهرات سی خرداد برایتان بگویم. صبح روز سی خرداد مسئول و فرماندهام مجاهد قهرمان سید حسین موسوی به ما مسئولیت تظاهرات سی خرداد بزرگ در شهر ارومیه را ابلاغ کرد.
در ساعت چهار بعدازظهر قرار شد این تظاهرات را در خیابان اصلی شهر برگزار کنیم همزمان در چند نقطه شهر تظاهراتهای پراکنده هم قرار شد بهعنوان فریب برگزار شود. نزدیک ساعت چهار تیمهای خواهران سیمین داداشزاده و زهرا یگانه پلاکاردها را با عادیسازی به محل تظاهرات آورده و تحویل من دادند.
راس ساعت چهار تیم نه نفره ما با دادن شعار جرقه اولیه تظاهرات را زدیم و مردم و هواداران بلافاصله با دادن شعارها به ما پیوستند و سیل خلق به راه افتاد. نیروهای کمیته با تیراندازی هوایی برای سرکوب و ارعاب مردم میخواستند تظاهرات را متوقف کنند ولی مردم ایستادگی کردند و چند نفر از آنها را گوشمالی دادند و آنها را خلعسلاح کردند و سلاحها را به پشتبام انداختند تا نتوانند از آنها استفاده کنند... . بعد پاسداران با یک سری از آدمهای چاقو بهدست به تظاهرات حمله کردند و میخواستند دستگیر کنند اما مردم باز هم ایستادگی کردن و با شعار مرگ بر بهشتی مرگ بر ارتجاع و حزب چماق بهدستان ایستادگی کردند.
جمشید پیمان - نویسنده و شاعر:
درود بر اشرف۳ و کانونهای شورشی
اگر خمینی ماهیت ارتجاعی نمیداشت و اگر بهغایت خونخوار و همه سویهخواه نمیبود ۳۰خرداد پیش نمیآمد. خمینی حاکمیت ملی را با استخوان پوسیده خواندن مصدق به سخره کشید. خمینی برابری زن و مرد را در ۱۹اسفند۵۷ نابود کرد. خواهران عزیز ما را مورد اهانت قرار داد.
مجلس مؤسسان تشکیل قانون اساسی را به خبرگان تبدیل کرد.
روزنامهها را بست، احزاب را بست قلمها را شکست. زندانها را از آزادیخواهانی که در شرایط مصالح حقوق خود را مطالبه میکردند پر کرد. چماقدارانش همه تظاهرات مسالمتآمیز آزادیخواهان را به خاک و خون کشیدند. بزرگترین و با شکوهترین تظاهرات در ۳۰خرداد را به گلوله بستند و از پس آن روز روزانه صدها نفر را در خیابانها به گلوله بستند و زندانها را پر کردند. آزادیخواهان ۲راه در برابر خود بیشتر نداشتند. یا ایستادگی و مبارزه یا تسلیم. آنان که ایستادگی را انتخاب کردند میدانستند هیچ راهی برای مسالمت نیست.
عملکرد نظام ارتجاعی و پوسیده خمینی نشان داد که آزادیخواهان ایران در تشکیل ارتش آزادیبخش ایران و در تشکیل کانونهای شورشی درنگ نمیکنند.
مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش ملی ایران پاسخ به شرایط امروز ایران است و من از صمیم جان به مؤسسان پنجم سلام میگویم و به رهبر مقاومت میگویم اسم من را بنویس. من حاضرم حاضر حاضر.
فیروزه دشتی - انجمن فرهنگ و مطالعات سیاسی در نروژ
با گرمترین سلامها به خواهر مریم و قهرمانان اشرف۳
سخن از ۳۰خرداد برایم سخت است. سخن از خواهران و برادران شهید. اولین مسئولم میلیشیای ۱۶ساله مشهور به مینا بود. موقع فروش نشریه مجاهد این مینا بود که خود را سپر من میکرد تا من آسیب نبینم.
جانفشانیهای بیدریغ زنان مجاهد خلق همواره برایم شگفتانگیز بود. آری ایدئولوژی ضداستثماری که توسط محمد حنیفنژاد بنیانگذاری شد و توسط برادر مسعود ادامه یافت و توسط خواهر مریم به کمال رسید.
خواهران ما در کانونهای شورشی محصول همان مسیر است.
مؤسسان پنجم پاسخ به شرایط جدید است.
۳۰خرداد گرامی باد.
حسین یعقوبی از انجمن همگرایی مهاجرین از آلمان
با سلام درود به خواهر مریم عزیز و همه قهرمانان مجاهد خلق در اشرف۳ و کانونهای شورشی قهرمان در سراسر میهن اسیر.
و با سلامی از عمق جان به معلم کبیر آزادی برادر مسعود همان که کلام رهایی بخش او نسلی را که من هم متعلق به آن بودم از اندیشه پلید و ضدانسانی خمینی رها ساخت و بهسوی فلاح و رستگاری هدایت کرد. برادر مسعود شهادت میدهم که در پرتو هدایت تو بود که نسل ما در سال۶۰ به ضرورت تاریخ پاسخ داد و در مقابل ارتجاع مهیب خمینی ایستادگی کرد و شهادت و شکنجه و دربهدری را بهجان خرید و اما هرگز تن به ننگ همراهی این رژیم ضدبشری نداد.
و ما امروز در حالی که چهلمین سال قیام خرداد را گرامی میداریم که خامنهای رئیسی جلاد ۶۷ و قاتل مجاهدین و یکی از بزرگترین جنایتکاران علیه بشریت به ریاستجمهوری منصوب کرده است. او در این فرایند حتی وفادارترین افراد این نظام منحوس ولایت فقیه را نیز از تیغ تسویه گذرانده است. چهل سال پیش در چنین روزی وقتی خمینی دستور سرکوب وحشیانه سی خرداد را صادر کرد و اعدامهای جمعی شروع شد هیچ تردیدی باقی نماند که این رژیم اصلاح ناپذیر است و مسعود رجوی با شجاعتی بینظیر در تاریخ ایران فریاد برآورد که این رژیم باید سرنگون بشود و بهرغم همه فشارها و ناملایمات علیرغم همه توطئهها سر سوزنی از سرنگونی کوتاه نیامد.
فرهاد شریعتی - جامعه ایرانیان جورجیا آتلانتا
چهلمین سالگرد ۳۰خرداد روز درخشیدن صحت استراتژی مقاومت مسلحانه را گرامی میدارم.
من هم روز ۳۰خرداد افتخار شرکت در آن را داشتم.
میلیشیای قهرمان در آن روز با خروش مرگ بر ارتجاع به وظیفه تاریخی خود عمل کرد. بنازم مسعود را که با خطوط استراتژی خودش از روز اول به درستی پیش برد و از ۳۰خرداد که خمینی تظاهرات را به خاک و خون کشید با قیامی عاشوراگونه ایستاد و یک لحظه خواب راحت برای رژیم نگذاشت و امروز با مؤسسان پنجم فریاد میزنیم ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم.
آری صحت این استراتژی در فریادها و شعارهای مردم به اثبات رسید تا آن جا که خامنهای مجبور شد در نقطه پایان منفورترین مهرهاش را به میدان بیاورد و مردم با تحریم سراسری نشان دادند جلاد و قاتل را نمیخواهند.
روز حسابرسی جلادان نزدیک است.
با نام شهیدان و با افتخار تقاضای ثبت نام در مؤسسان پنجم را دارم.
درود بر رجوی و کانونهای شورشی
فریدون انوشه- جامعه فرهنگی ایرانیان در یوتوبوری سوئد
بهنام خدا و با گرمترین درودها به برادر مسعود و خواهر مریم و اشرف سه و کانونهایشورشی
در میان حماسههای بیشماری که سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران برای رسیدن به آرمان آزادی مردم خویش آفریده است ۳۰خرداد۶۰ درخشندگی ممتازی دارد. این حماسه شکوهمند که آغازگر مرحلهای نوین از تکامل اجتماعی ایران است همواره نام زیبا و درخشان مسعود رجوی را متجلی می سازد زیرا او بود که چنین حماسهای سترگ و سرنوشت سازی را طراحی و فرماندهی کرد و با آن اولین ضربه سنگین سرنگونی را بر نظام به کار آخوندی فرود آورد.
بنبست تاریخی خمینی ملعون را شکست و مردم ایران را به ضرورت مقاومت و به فردایی روشن و آزاد امیدوار ساخت.
مهری عمرانی - انجمن زندانیان سیاسی سابق
با سلامی گرم به خواهر مریم و همه قهرمانان اشرف۳ و همه شرکت کنندگان
دو بار به جرم هواداری از مجاهدین دستگیر شدم. بار دوم به مدت ۸سال در زندان بودم.
خمینی با شلیک به تظاهرات مردم طینت خودش را نشان داد.
من به شهید منیره رجوی و خواهران شهیدم از جمله طیبه خسروآبادی و … درود میفرستم.
آری راهی سخت گشوده شد و مجاهدین با تنهای خون چکان در زیر شکنجه و ضربههای مزدوران مقاومت کردند و از فرازی به فرازی دیگر طی کردند.
مقاومت مجاهدین هرگز توقف نداشته است چون همیشه با شاخص صداقت و فدا پیش رفتهاند.
ما بهخاطر برپایی اشرف۳ قلب تپنده مردم ایران مدیون خواهر مریم هستیم. او که با طرح ده مادهای خود حقوق برابر در ایران و صلح و امنیت در منطقه را تضمین کرده است
در پایان من بهعنوان یک بازمانده و شاهد قتلعام ۶۷ اعلام میکنم که آخوند رئیسی بهخاطر نقشش در قتلعام زندانیان جایش در صندلی محاکمه است.
حمید قراچه: مسئول انجمن متخصصان ایرانی در کانادا
با درود به خواهر مریم و شیر همیشه بیدار و مجاهدان اشرف۳
به یاد روزهای ملتهب خرداد۶۰ که پس از سد شدن راه زندگی مسالمتآمیز راهی سخت مقابل مجاهدین گشوده شد و مجاهدین وارد راهی شدند که مسعود راهگشای این مقاومت شد.
این مجاهدین بودند که ایستادند و قیمت آن را هم پرداختند. پیام ۳۰هزار زندانی قتلعام شده هم همین بود. فلسفه تشکیل ارتش آزادیبخش هم همین بود. پیام کانونهای شورشی هم همین بود. کانونهایی که دشمن را وحشتزده و دوستان را امیدوار کرد.
حالا من به قدرتهای خارجی که در این سالها چشم به میانه کردن رژیم دوخته بودند میگویم مسئولیت خودتان را در طولانی شدن عمر رژیم و لیست قربانیان این رژیم بپذیرید. حالا دیگر از کمک به جنایتکارترین رژیم که رئیسجمهورش رئیسی است دست بردارید و در کنار مردمی بایستید که خواسته آنان برقراری یک جمهوری دمکراتیک است.
بزرگترین پیروزی که با هشیاری برادر مسعود رجوی از دل ۳۰خرداد از دل مبارزه به دست آوردیم انقلاب ایدئولوژیک و رهبری زنان است چرا که مبارزه با این رژیم زنستیز و پیروزی فقط توسط زنان ذیصلاح محقق میشود.
و امروز هم با اعلام مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش که عالیترین دستاورد این ارگان مقدس است من هم از برادر مسعود میخواهم که اسم من را هم بنویسد. حاضر حاضر حاضر
هادی مظفری مسئول انجمن قلم و بیان
با درودهای بیکران بر رهبر مقاومت ایران برادر مسعود و رئیسجمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی و سلام بر تمامی خواهران و برادران حاضر در این گردهمایی بزرگ.
۴۰سال پیش با شلیک به تظاهرات مسالمتآمیز ۳۰خرداد۶۰ عدم مشروعیت رژیم سفاک آخوندها به اثبات رسید و آن روز بزرگ سر منشاء آغاز یک تاریخ نوین در مبارزات ملت گردید.
طی چهل سال گذشته این حکومت پلید و ضدبشر به کمک سرکوب و خفقان و شکنجه و اعدام و همچنین با توسل به امدادهای غیبی دولتهای مماشاتگر غربی و شعبده وجود یک خط اصلاح طلبانه در داخل حاکمیت به حیات ننگین خود ادامه داده است. دیروز با انتصاب جلاد پیشانی سیاه رئیسی توسط خامنهای بیش از هر زمان دیگری به اثبات رسید که این رژیم استحاله ناپذیر است. انتخاب این جلاد و قاتل زنجیرهای مجاهدان و آزادیخواهان در سرزمین ما تیر خلاصی است بر دستگاه فریب و دغلکاری بهاصطلاح اصلاح طلبانه در این نفسا ملت ایران نیز با تحریم شوی نمایشی انتخابات پیام واضح خود را به گوش جهانیان رساند...
امروز پژواک صدایش از درون شهرهای سراسر کشور به گوش میرسد که اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمامه ماجرا
علی بهروزیان: انجمن روزنامهنگاران ایرانی در تبعید
۳۰خرداد روز بزرگداشت خاطره ۱۲۰هزار از یاران به خون خفته و جشن پیمان و پیروزی بر مردم ایران مبارک باد. اینک پس از ۴۰سال مقاومت جهان شاهد است که بذری که محمد حنیف و یارانش کاشت به دست مسعود شکوفه داد و گل داد.
حال بگذار خامنهای ضحاک در سراشیبی سرنگونی با سیرک انتخاباتش جلاد۶۷ را بر کرسی بنشاند اما جلاد قتلعام چیزی جز مکافات درو نخواهد کرد.
دیدیم که مردم با خروشی بینظیر اعلام کردند که رایشان سرنگونی و رسیدن به ایرانی دمکراتیک است.
قاضی مرگ باید بهزودی در برابر دادخواهان پاسخگو باشد.
برادر مسعود افتخار من است در رکاب شما و مجاهدانی که از همه چیزشان گذشتند تا آزادی را برای مردم به ارمغان بیاورند. پس برادر اسم من را هم بنویس.
مرتضی حبیبی: جامعه متخصصان ایرانی در سوئد - یوتوبوری
به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران و با درود به شیر همیشه بیدار ایران و خواهر مریم و با درود به شهدای ۳۰خرداد۶۰
جا دارد که همین جا با همان شهدای والاقدر تجدید عهد کرده و بگوییم اگر کوهها بجنبند ذرهیی تکان نمیخوریم.
رژیم جنایتکار آخوندی ۲۸خرداد جنایتکارترین مهرهاش عامل کشتار ۳۰هزار زندانی را مقابل مردم قرار داد و ما هم به پیروی از برادر مسعود اعلام میکنیم ما زن و مرد جنگیم بجنگ تا بجنگیم.
قرار گرفتن جلاد قتلعام در مقام ریاست جمهوری رژیم علامت درماندگی و نقطه پایان رژیم است او باید در یک دادگاه بینالمللی مورد محاکمه قرار بگیرند.
مقاومت خونین مردم ایران در ۴۰سال گذشته فرازهای بسیار داشته است و من به دو فرار مهم اشاره میکنم.
کودتای نافرجام ۱۷ژوئن و ۱۴سال پایداری مجاهدان اشرف در تنگنا و محاصره
عبور مجاهدین از دو این فراز مرهون رهبری پاکباز مجاهدین و دژ مستحکم تشکیلات است. من به سهم خودم از همکاری با مجاهدین به خودم میبالم.
در اینجا یادی میکنم از مجاهدین شهید در قزوین. مجاهدین شهید مهدی جلالیان، هادی جلالیان، میلیشیای پرشور مهرداد قنبری که در ۱۸سالگی دستگیر شد و دو روز بعد در حالی که شعار درود بر رجوی میداد او را تیرباران کردند.
۷مجاهد شهید از خانواده برهانی
سیصد گل سرخ یک گل نسرانی
ما را ز سر بریده میترسانی؟
ما گر ز سر بریده میترسیدیم
در محفل عاشقان نمیرقصیدیم
در پایان از برادر مسعود درخواست ثبت نام در مؤسسان پنجم میکنم.
شایسته صادقپور - انجمن زنان ایرانی - استرالیا
چهلمین سالروز عید مقاومت مردم ایران و سالروز تأسیس ارتش آزادی
را تبریک میگویم. این روزها خامنهای و دیگر سران رژیم هر یک به زبانی ترس خود را از کانونهای شورشی و قیام بنیان کنی که در کار است ابراز میکنند و در رسانهها ی حکومتی مینویسند که دشمن قسم خوردهای که از ابتدا نشان داده که کمتر از براندازی راضی نیست اکنون تور خود را بالای بافت شهرها پهن کرده و جوانان را در ابعاد کلان به دام میاندازد. جوانانی که اکنون در دستههای دو تا سه نفره زیر فرمان شبکه مجاهدین راهی گوشه و کنار شهرها شده و آتش به جان مراکز امنیتی میافکنند. تلاشها و زحمات شبانهروزی نهادهای امنیتی و حتی دستگیریهای زیاد هم نتوانسته جلوی گسترش این فریب خوردگان را بگیرد و این خطرناکترین خطر است آری خامنهای و دیگر سران رژیم درست میگویند که کانونهای شورشی خطرناکترین خطر برای نظام هستند و حق دارند که هر روز بهخاطر از دست دادن سرمایه اجتماعی و بهخصوص نسل جوان بر خود بلرزند و خامخیالانه بخواهند با رئیسی جلاد مقابل این سیل بنیانکن صف ببنددند. پس هزاران درود به رهبر پاکبازی که در چهل و دو سال حاکمیت آخوندها را با ثبت استراتژی درست با پرداختن بها در هم شکست.
صبا رضایی - انجمن جوانان صبا تا به آخر ایستادهایم
با سلام به همه شما و کانونهای شورشی و خواهر مریم و برادر مسعود
من دانشجوی سال سوم معماری در کانادا هستم. همه میدانیم که ۴۰سال از آن روز میگذرد.
پدر و مادرم به من میگفتند بهار آزادی قبل از اینکه شکوفا شود به خزان تبدیل شد.
وقتی رژیم خمینی نتوانست مقابل نسل میلیشیا مقابله کند به شکنجه و کشتار آنان رو آورد. دائی خودم محمدرضا دانشور در سن ۳۲سالگی به طناب دار بوسه زد تا بلکه بتواند با خونش آزادی و رهایی را به مردم هدیه کند. به همین علت من به همه خواهران و برادران در اشرف۳ احترام میگذارم. به کانونهای شورشی افتخار میکنم. از برادر مسعود میخواهم که اسم من را در مؤسسان پنجم بنویسد.
شیلا نینوایی- جامعه ایرانیان کالیفرنیای شمالی
با سلام خدمت خواهر مریم عزیز و به هزاران درود به برادر مسعود رهبر بینظیر و سمبل ایستادگی و مقاومت و با درود بیکران به اشرفیان و کانونهای قهرمان شورشی
بعد از سالیان زمینهسازی و نثار خون پیشتازان و مبارزان سرانجام دیکتاتوری سلطنتی در سال۵۷ با قیام مردم سقوط کرد اما خمینی که یک فرصتطلب بود با سوءاستفاده از غیبت رهبری واقعی که در زندان بودند و یا اعدام شده بودند رهبری انقلاب را سرقت کرد و برای اینکه به تواند بر اوضاع مسلط شود بهسرعت دست به سرکوب و سلاخی زد اما چون ماهیتا ارتجاعی و زنستیز بود اولین تیغ خود را بهصورت زنان کشید و همزمان به قلع و قمع مبارزان مشغول شد از حمله به مراکز مجاهدین و سرکوب اقوام شروع کرد و تمام تلاشش رو کرد که با رخنه در بین مبارزان در صفوفشان تفرقه ایجاد بکند...
نرگس رحمانی - انجمن جوانان ایرانی در لندن
با سلام و درود به کانونهای شورشی که با فرمان فرمانده بزرگ در ادامه راه میلیشیای سال۶۰ رژیم را به ذلت انداختند.
سلام به خواهر مریم و مجاهدین سرفراز در اشرف۳
من ۷ساله بودم که همراه با پدر و مادرم به انگلستان آمدم. در این جا پدرم از عموی شهیدم گفت که در دادگاهش گفته بود اگر آزاد شوم باز هم به مجاهدین میپیوندم. مادرم از شهید مریم قدسیمآب گفت و میلیشیاهای ۱۶سالهای که حتی داغ گفتن نامشان به دل دشمن گذاشتند.
من مجاهدین را با صبا و ایستادهایم تا پایان شناختم. از این جمله خواهر مریم که گفتند ما از همه چیزمان گذشتیم تا مردم به همه چیز برسند.
در اینجا به رئیسی جلاد میگویم ما نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم. همانطور که خواهر مریم گفتند.
قرار گرفتن جلاد در این نقطه علامت مرحله پایانی رژیم است و در پایان به برادر میگویم برادر فرمانت را در مؤسسان پنجم شنیدم و با آگاهی کامل میگویم اسم من را در مؤسسان پنجم بنویسید.
بهروز مقصودی- انجمن دانشجویان و فارغالتحصیلان مقیم نروژ
۳۰خرداد ۶۰ آغاز مقاومت سراسری مردم ایران است
همان طور که برادر مسعود گفتند هر جا قطرهای آزادی باشد مجاهدین برنده هستند اما خمینی همین را تحمل نکرد.
امروز خامنهای از سر ناچاری رئیسی را بهعنوان آخرین برگ روی میز گذاشت و این بهخاطر حقانیت مسیری است که برادر مسعود در این ۴۰سال پیمود و خامنهای را مجبور کرد شمشیر را از رو ببندد.
و این نشان داد که بازی اصلاحطلب و اصولگرا فریبی بیش نبوده است.
من در کنار این مقاومت با ارزشهای مجاهدین آشنا شدم و دیدم که سرلوحه مکتب آنان صدق و فدا است. بیشک اگر ۳۰خرداد و سرفصلهای بعد از آن نبود امروز نسل جوان از چنین الگوهایی برخوردار نبودند.
من با افتخار به برادر مسعود میگویم که اسم من را هم در مؤسسان پنجم بنویسد.
مونا دولتی - مسئول انجمن جوانان کودکان کار
با سلام به یاران و هموطنان و خانم رجوی
قبل از شروع صحبتم از آقای مسعود رجوی میخواهم که اسم منم توی مؤسسان پنجم بنویس و به هم نسلهای خودم بگویم چرا تو مؤسسان پنجم ثبت نام میکنم از سال۱۳۵۸ تا ۳۰خرداد۶۰ سازمان مجاهدین خلق توی یک جنگ سیاسی منسجم تلاش کرد که خمینی را وادار کند که حداقلهای آزادیهای سیاسی و اجتماعی را برای همه گروههای مردم بهرسمیت بشناسد. اما خمینی تنها راه تحکیم قدرتش را در خلاصی از نیروهای سیاسی دید و با افزایش فشار در مدت کوتاهی یا آنها را نابود کرد و یا به خدمت خودش در آورد و تنها یک مانع بزرگ بر سر راهش باقی ماند و آن هم سازمان مجاهدین که خمینی بارها آنرا بزرگترین دشمن رژیمش خواند. راستی چرا خمینی تظاهرات مسالمتآمیز سی خرداد را به گلوله بست. آیا مقاومت مسلحانه انتخاب مجاهدین بود یا خمینی آنرا به مجاهدین تحمیل کرد؟….
سحر ثنایی ـ انجمن جوانان و دانشجویان ایران فردا جنوب آلمان
سلام به مردم ایران و اشرفنشانها و سلام به …
من در یک خانواده هوادار مجاهدین با آنان آشنا شدم
راستی چطور میتوانیم فقر و بدبختی مردم را پایان دهیم؟
من درمان تمام دردهای مردم را در مکتب مجاهدین پیدا کردم. مجاهدین که در ۴۰سال گذشته با همه سختیها و دردها و رنجها نه تنها خسته و ناامید نشدند بلکه برای رسیدن به هدفشان که آزادی مردم است به مبارزهشان ادامه دادند.
اگر حرفهای مجاهدین ثابت شده که همیشه میگفتند انتخابات رژیم قلابی است همه اینها نتیجه مقاومت و رهبری مجاهدین است.
تمام این سالها چهرههای مصمم مجاهدین در تمام سختی برای من آموزنده است. این رسم مجاهدین است چون خواهر مریم میگویند هر قدر هم که راه سخت باشد ما توان مقابله با آن را داریم.
محمد سلیمانی - جامعه هنرمندان جوان ایرانی مقیم انگلیس
با گرمترین سلامها خدمت همه عزیزان
پس از کودتای نافرجام سال۱۳۸۲ پیوند با مقاومت ایران عمیقتر شد کودتای ننگینی که رژیم ملایان و دولت وقت فرانسه قلب مقاومت ایران را نشانه گرفته بودند و مماشاتگران در صدد این بودن که به دون هیچگونه سند و مدرکی خانم مریم رجوی را به ایران مسترد کنند و با این خوشخدمتی معامله ننگین نفتیشان را جوش دهند اما زهی خیال باطل که نمیدانستند که شجره طیبه مقاومت ایران که با خونهای پاک بنیانگذاران که با صدق و فدا آبیاری و به برج محکمی به نام اشرف سه تبدیل خواهد شد.
پگاه جهانمیری - انجمن دانشجویان و جوانان ایرانی – غرب آلمان
سلام میکنم به همه، من تا الآن ایران را ندیدم ولی از بچگیام با مجاهدین آشنا شدم. تو این غربتی که ما هستیم مجاهدین شدند واسه ما یه فامیل. از بچگی خیلی خاطرات خوبی دارم که تو تظاهراتشون بودم با مادرم و پدرم. موقعی که بزرگتر شدم میخواستم بفهمم که مجاهدین اصلاً چیکار میکنند.
مردم ایران و جوونا من دیدم آزادیهایی که من اینجا دارم شما ندارید. دیدم جوونایی که همسن من هستند که حقشون را میخواهند بگیرند تیر میخورند دستگیر میشن شکنجه میشن یا اعدام میشن اینجا بود که من فهمیدم چرا مجاهدین دارن واسه آزادی میجنگند، واسه حق مردم.
من کسی را ندیدم که آزادی، انسانیت واسش مهمتر از خودش باشه. دیگه هم کسی نمیتونه بگه خبر نداره از این کارهایی که رژیم میکنه چه بلاهایی که سر مردمش میاره. هیچکس مثل مجاهدین نیست که از انسانیتش گرفته با چشمی که ماها رو داره میبینه همه مون رو یکی میبینند.
بهخاطر همین من عاشقشون هستم. به همتون افتخار میکنم به شماها خواهران و برادران در اشرف۳ به شماها در ایران کانونهای شورشی، به شما خواهر مریم و برادر مسعود. همینجوری که پشت سر همه تون هستیم، میدونیم شماها هم پشت سرماها هستید و بهخاطر همین من پگاه جهانمیری با افتخار میگویم هوادار سازمان مجاهدین هستم و مثل همه حاضر حاضر حاضر
مریم خلاق دوست - انجمن جوانان هوادار مجاهدین در اتریش
با سلام به همه یاران مقاومت
۱۷ساله بودم که همراه پدر و مادرم که هر دو زندانی بودند از ایران خارج شدم.
پدر صدیقم عاشق برادر مسعود بود و من را با مجاهدین آشنا کرد.
در تمام این سالیان شنیدن دردهای مردم ایران برایم خیلی دردناک بود. از یکطرف کشتار مردم در آبان و دردهای دیگر
اما در مقابل این همه درد ما با مجاهدین با کلمه مقاومت زنده ماندیم و رشد کردیم و حالا رژیم در اوج فلاکت و درماندگی است. در این دوران ما غرور را تجربه کردیم.
من در تمام این سالیان در کنار مجاهدین برای آزادی مردم قدم برداشتم
برادر مسعود من هم برای آزادی در کنارتان هستم پس اسم من را هم بنویسید که حاضر حاضر حاضرم. ایران را با کانونهای شورشی از دست آخوندها پس میگیریم.
رویا عبدی ـ انجمن جوانان ایرانی مقیم سوئد
برادر مسعود و خواهر مریم عزیز و مجاهدان
افتخار میکنم که در چنین روز بزرگی اجازه دادید که چند کلمه با خواهر برادران عزیزم و با کبوتران خونین بال میلیشیا حرف بزنم. کسانی که با فدای خودشان نقش بزرگی در آزادی میهن ایفا کردند. درود به همه آنها
این روزها که بیشتر از قبل ارزشهای مجاهدین روشن شده بهتر میتوانیم جایگاه و ارزش ۳۰خرداد را بفهمیم.
وقتی رژیم سرکوب را شروع کرد مجاهدین مقاومت کردند و این مقاومت هر روز ادامه دارد. بهنظر من برادر از اول خمینی را شناخت و توانست به مردم بشناسد. من از کودکی با مجاهدین و ارزشهایشان آشنا شدم. من از مجاهدین و خواهر مریم یاد گرفتم که میتوان و باید این رژیم را سرنگون کرد. مردم با شعار اصلاحطلب اصولگرا نشان دادند که خواسته اصلی آنها سرنگونی است. این روزها صدای مردم و کانونهای شورشی را میشنویم که برای نابودی رژیم حاضر حاضر میگویند و من هم از برادر مسعود درخواست میکنم اسم من را هم در مؤسسان پنجم بنویسند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر