اولین سرفصلی که آن نسل به یک پراتیک اجتماعی قدم گذاشت، انتخابات ریاستجمهوری سال ۵۸ بود. مسعود رجوی کاندید نسل جوان و بسیاری گروههای صنفی و اجتماعی و فرهنگی و ملیتها بود.
برنامهٔ ۱۲مادهای مجاهدین برای آینده ایران که آن را بهعنوان برنامهٔ انتخاباتی مسعود رجوی ارائه کردند، دربرگیرندهٔ نیازهای مبرم و تاریخی جامعهٔ ایران بود.
میلیشیا در رساندن آن ۱۲ماده به سراسر ایران سر از پا نمیشناخت. برنامه ۱۲مادهای مجاهدین از جمله شامل عدالت اقتصادی و اجتماعی و برابری زن و مرد بود. میلیشیا هم پیک این منشور گشت. آن دختران و پسران جوان توانسته بودند برنامهٔ مجاهدین را به دورترین روستاهای ایران نیز ببرند. بیشترین حمایتها از کاندیداتوری مسعود رجوی از جانب نسل جوان و زنان ایران و ملیتها ابراز و اعلام میشد و هر هفته و گاه روزانه افزون میگشت. میلیشیا در هیأت کانونهای چند نفره، با کوشایی و تکاپوی خستگیناپذیرش باعث شد که در کمتر از د۲هفته، تعادلقوای انتخاباتی به جانب مجاهدین میل کند.
در فضای ایران این پیشبینی پیچیده بود که مجاهدین یکی از طرفهای اصلی و تعیینکنندهٔ انتخابات هستند. این فضا را گذشته از اعتبار مبارزاتی و ثقل سیاسی مجاهدین، فعالیتهای منظم و هدفدار میلیشیا محقق کرد. میلیشیا روزبهروز اندیشهٔ ارتجاعی خمینی و سیطرهٔ اسلام قرونوسطایی آخوندیسم را از جامعه پسمیراند و نیاز به آزادی و ضرورت دموکراسی را ترویج میکرد. از همینرو خمینی ناچار شد برخلاف تعهد قبلی خود که علناً اعلام کرده بود در انتخابات دخالت نمیکند وارد شده و با صدور حکمی کاندیداتوری مسعود رجوی را به این علت که به قانون ولایت فقیه آخوندی رأی نداده است لغو کند.
میلیشیا مدام از تجربه و آموزشی به تجربه و آموزشی جدید پای مینهاد. او با نیازهای جامعهٔ ایران پیوند خورده بود. میتینگهای مجاهدین و انتخابات مجلس شورای ملی در اسفند ۵۸ عرصهای دیگر از توانمندیهای میلیشیا در پسزدن هیمنهٔ استیلاجویی و مبارزه با تعمیم انحصارطلبی آخوندیسم بود.
میلیشیای مجاهد خلق ـ حضوری و ظهوری از ناگهان
«چون برق آتشین / بیرون شو از زمین»
در روز چهارشنبه ۲۰فروردین ۱۳۵۹ ناگهان چندین فوج از دختر و پسر میلیشیای مجاهد خلق در صف و ستونهای منظم، از زمین چمن دانشگاه تهران حرکت کرده و به خیابان انقلاب تهران پای نهادند. میلیشیا در تعجب و تحسین و فریاد و غوغا و هورای شاهدان اطراف خیابانها و پنجرههای خانههای مشرف به خیابان انقلاب، حضور و ظهوری ناگهانی داشت که چونان سیلی بهراه افتاد. سالها بعد معلوم شد که فرماندهی این رژه بزرگ و سازمان و نظمدادن و پیشبردش را فرمانده مجاهد محمد ضابطی برعهده داشته است.
رژه میلیشیا بدل به سرفصلی در تحولات سیاسی و تعادلقوای آن موقع مجاهدین و طیف نیروهای ترقیخواه در مقابل خمینی و پاسداران و کمیتهچیها و چماقدارانش شد. روزنامهها و نشریات و مجلهها دربارهاش بسیار نوشتند. هیچکس تصور نمیکرد ایران چنین نیروی منظم و آموزشدیده برای دفاع از آزادی و عرضاندام در مقابل ارتجاع آخوندیسم داشته باشد. رژه میلیشیا یک عرضاندام نظامی نبود، بلکه یک حضور سیاسی و اجتماعی منظم و قدرتمند از جبهه آزادی در برابر ضدآزادی بود. از طرفی رژه میلیشیا نشان از توانمندی تشکیلاتی مجاهدین قبل از یکساله شدن پیروزی قیام بهمن بود. معنای دیگر این رژه این بود که میتوان نیروی آزادشده از قیام بهمن را برای محقق ساختن اهداف آن قیام بهکار گرفت. معنای دیگرش این بود که نیاز نسل جوان و نوخواه ایران با آرمان آزادی گره خورده و پاسخ واقعی نیاز تاریخی ایران است.
آزمایش میلیشیای مجاهد خلق
آغاز تابستان سال ۵۹ شروع آزمایش میلیشیا در فضایی بود که خمینی علیه مجاهدین و گروههای سیاسی منتقد حکومت ایجاد کرد. خمینی در سخنرانی چهارشنبه ۴تیر ۵۹ مجبور شد خودش از پشت سر پاسداران و چماقداران بیرون بیاید تا چند جمله علیه مجاهدین بگوید و موقعیت مذهبی و رهبری سیاسیاش را پشتوانهٔ سرکوب نیروهای مترقی با محوریت مجاهدین کند. مجاهدین هم که اهل مبارزه مسالمتآمیز و استفاده از حداقل فضای آزادی بودند، اصلاً جواب خمینی را ندادند، نشریهشان را تعطیل کردند، ستادها و پایگاههایشان را بستند و نیمهمخفی شدند... و کار میلیشیا سخت شد.
چند هفتهیی از میلیشیا در چهارراهها و میدانها و گذرگاههای عمومی خبری نبود. چهرهٔ شهرها عوض شد و سکوت ناگزیر بر گلوی قناری آزادی بود. چماقداران و پاسداران جولان میدادند و جملههای خمینی علیه مجاهدین را بر در و دیوار شهرها مینوشتند.
از ۱۵شهریور ۵۹ که سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق بود، شهرها شاهد حضور کم و بیش میلیشیا میشدند. خبری از انتشار منظم نشریه مجاهد نبود. از ۵تیر که آخرین شماره نشریه(شماره ۹۸) منتشر شد تا ۱۰آبان فقط ۳شمارهٔ فوقالعاده درباره محاکمه سعادتی انتشار یافت. در این فاصله میلیشیا با اعلامیهها و کتابهای مجاهدین در گذرگاهها حضوری ناگهانی مییافتند و ساعتی دیگر در جایی دیگر بودند. اینگونه بود که دوباره نسل جوان و بنبستشکن از میان آن فضای سنگین سر برکشید.
میلیشیا ـ شناختن و انطباق، بنبستشکن مداوم
پس از شروع جنگ خمینی با عراق در ۲۹شهریور ۵۹، دامنهٔ اختناق باز هم گستردهتر شد. دادستانی خمینی در ۷آبان اطلاعیه داد که نشریههای «بازوی انقلاب» و «فریاد گودنشین» ممنوعالانتشار هستند. د۲روز بعد روزنامههای حکومتی نوشتند که نشریه «مجاهد» هم ممنوع است.
مجاهدین یک شمارهٔ فوقالعاده نشریه مجاهد را در چند صفحهٔ محدود در ۱۰آبان منتشر کردند. مطلب اصلی نشریه، بیانیه مجاهدین دربارهٔ جنگ بود. میلیشیا بار دیگر در همهجا حضور یافت و نشریه مجاهد هم بر دستانشان به همهجا رفت و خیلی سریع نایاب شد.
اوضاع طوری شده بود که میلیشیا باید مدام شرایط جدید را میشناخت و با آن انطباق مییافت. جوهر وضعیت جدید، گستردن تور اختناق زیر لوای جنگ و تصفیهحساب با گروههای سیاسی و خاصه با مجاهدین بود. کار میلیشیا هم برداشتن موانع پیدرپی ارتجاع توأم با درگیرنشدن با دستهجات چماقداران حکومتی بود.
در ۲۵آبان ۵۹ یک شماره فوقالعاده مجاهد بهمناسبت عاشورا انتشار یافت. در این شماره، اطلاعیهٔ تحلیلی و مفصل مجاهدین درباره حکم ممنوعشدن نشریات سازمان چاپ شده بود. کار میلیشیا روشنگری درباره این اطلاعیه و بردن نشریه به میان هوادارن و اقشار گوناگون صنفی بود. این شماره مجاهد هم بلافاصله نایاب شد.
با شروع جنگ، همهچیز تحتالشعاع آن قرار گرفت. خمینی به یکی از آرزوهایش که کشاندن عراق به جنگ بود، رسید. پیش از آن هم خمینی آنقدر سخنان و پیامهای دخالتگرانه خطاب به ارتش و مردم عراق گفت و نوشت و در روزنامههایش تبلیغ کرد که داد دوراندیشان و حافظان منافع ایران را درآورده بود. در بیانیه مجاهدین هم درباره جنگ بر این دخالت و تحریک دیگران انگشت گذاشته شده بود و نتیجه گرفته بود که جنگ اجتنابپذیر بود. در این فضا کار میلیشیا هم بسیار سختتر شد. هم فضای مدارس رو به اختناق و سیطرهٔ بسیج و حزباللهیها میرفت، هم توجیه سرکوب ناشی از جنگ، بر مطبوعات و فعالیت سیاسی گروهها تأثیر گذاشته بود. کار میلیشیا هم که ترویج آگاهی و آزادی و کند کردن تیغ استبداد نعلینی بود، وارد مرحله جدیدی شد. میلیشیا باید شرایط را همچنان میشناخت و انطباق فعال مییافت. پا به دورانی گذاشته بود که فضای تحمیل شده را فقط باید میشکافت و بهطور مداوم بنبست میشکست.
میلیشیای مجاهد خلق ـ نوری بر پردههای شبپرستان
یکی از شکافندگیهای میلیشیا در اواخر تابستان ۵۹ بود. قوه قضاییه و دستگاه تبلیغاتی آخوندی خواستند در سایهٔ سیاست جنگطلبی خمینی و فضای داغی که در ایران ایجاد شده بود، نان فتیرشان را به تنور بچسبانند. ناگهان محاکمهٔ محمدرضا سعادتی را راه انداختند و خواستند آن را تبدیل به یک برگ جدید فشار علیه مجاهدین کنند. بهطور عجیبی در حاشیه این بیدادگاه، ناگهان جلاد اوین، اسدالله لاجوردی، خواستار حضور موسی خیابانی در دادگاه سعادتی شد! امری مشکوک و غیرحقوقی که تعجب بسیاری حقوقدانان ایرانی و بینالمللی را برانگیخت و واکنش نشان دادند.
مجاهدین در طی مدت محاکمهٔ سعادتی، ۱۱ویژهنامهٔ مجاهد در اینباره منتشر کردند. عرصهای ایجاد شد که میلیشیا حضوری تمامعیار و پررنگ پیدا کرد. میلیشیا توانست توطئه و رسوایی این ترفند ارتجاع را افشا کند و به سراسر ایران ببرد. از همان روزها هم بود که شاهد حضور دوبارهٔ دختران و پسران میلیشیا در سطح جامعه بودیم. میلیشیا آنقدر روشنگری کرده بود که فشار علیه مجاهدین و احضار رهبرانشان به دادگاه خنثی شد و بساط ارتجاع و لاجوردی را بر آب ریخت و تیرشان به سنگ خورد.
میلیشیا ـ فصل جدید، مختصات جدید
روز سهشنبه ۱۸آذر ۵۹ شمارهٔ ۱۰۰ نشریه مجاهد پس از ۵ماه توقف در ۱۶صفحه و در قطع جدیدش منتشر شد. از این شماره به بعد با وجود حکم ممنوعیت توسط بهاصطلاح دادستانی، نشریه هر سهشنبه انتشار مییافت. و این آغاز فصلی جدید از فعالیت میلیشیا و حضور مجدد مجاهدین در پهنهٔ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران بود. شهرها دوباره شاهد تکاپو و جنب و جوش میلیشیای مجاهد خلق و تأثیر فعالیتشان بر روند تحولات بودند. مختصات جدیدی شکل میگرفت که میلیشیا را به نیروی تعیینکننده برای رقم زدن آن فرامیخواند...
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر