اوضاع و احوال این روزهای ایران چند ویژگی را با هم دارند؛ از یکطرف استاندارد زندگی دارد با شتاب سقوط میکند، از طرفی شاهد هوشیاری ملی نسبت به تعیین سرنوشت ایران در قبال اشغالگری آخوندی هستیم.
این هوشیاری را در شبکههای مجازی بیشازپیش شاهدیم؛ شبکههایی که وزن و جایگاه و اثرگذاری مهمی در زندگی سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع امروزی دارند.
این هوشیاری سیاسی و اجتماعی در اقشار مردم ایران با توجه به حجم سرکوبگریهای نظام آخوندی و آوردن شکنجهگاهها به خیابانها، قابل تأمل است؛ تأمل و درنگی توأم با قدرشناسی جایگاه آن در تعادلقوای جدید مقابل نظام آخوندی این واقعیت نشان میدهد که این جامعه از یک نقطهٔ عطفی گذشته است که پس از آن، حاکمیت هر کاری هم بکند نمیتواند مردم را به شرایط قبل از آن نقطهٔ عطف برگرداند.
این تغییر کیفی را با نگاهی به ویژگیهای مسیری که جامعهٔ ایران طی کرده است و نیز با توجه به مختصات کنونیاش، از نظر میگذرانیم:
۱ـ توجه داشته باشیم که نظام آخوندی حاکم بر ایران، ۴۱سال است یک حزب و سازمان را که در صحنهٔ فعلی جامعه حضور داشته باشد و خواستههای اجتماعی و سیاسی اقشار پی بگیرد، باقی نگذاشته است. درست معکوس ساختاری که جوامع متمدن و آزاد، بدون آن ـ یعنی احزاب و سازمانها و گروههای سیاسی که اقشار اجتماعی را نمایندگی میکنند ـ سر پا نمیمانند.
۲ـ توجه داشته باشیم که رژیم در ایران یک سندیکا یا اتحادیهٔ مستقل از حکومت باقی نگذاشته است که خواستههای صنفیِ اقشاری چون کارگر و کارمند و... را نمایندگی کند و پی بگیرد. اهمیت اعتصابات کنونی را باید با چنین مختصاتی فهم نمود.
۳ـ توجه داشته باشیم که حکومت جمهوری اسلامی، قیمت مبارزه برای پیشتاز آزادی را نفی بلد کامل و نفی ارث و میراث و محرومیت از هر گونه حق و حقوق قانونی کرده است. قیمتی که در ۴۱سال گذشته با تسلسل زندان، اعدام و قتلعام استمرار داشته است. جامعهٔکنونی ایران از پس چنین مسیری به موقعیت کنونی رسیده است.
۴ـ توجه داشته باشیم که این حکومت، قیمت مخالفت قانونی با نظام و حتی انتقاد سیاسی به ولایت فقیه را مرادف محرومیت از زندگی و شغل و آینده و زندانی شدن هر شهروندی کرده است. قیمتی که شهروندان ایران ـ بهطور خاص زنان و جوانان ـ پرداختهاند و ادامه دارد. قیمتی که موجب نابودی بسا خانوادهها و زندگیها شده است. با طی چنین مسیری، اکنون جامعهٔ ایران از پس آثار زیر و رو کنندهٔ قیام آبان ۹۸ به بزرگترین جبهه در مقابل رژیم ارتقا یافته که در ۴۱سال گذشته بینظیر است.
۵ ـ توجه داشته باشیم که شهروندان به آگاهی تاریخی و تجربههای سیاسی در قبال کل حاکمیت رسیده و دستاوردشان را به میدان عمل سیاسی و اجتماعی آوردهاند. حجم حضور سیاسی ایرانیان در شبکههای مجازی که هفته به هفته هم بیشتر میشود، گواه این واقعیت است. هول و تنگنا و عقوبتی که نظام آخوندی از پس چنین تحولی در رگ و ضمیر و تار و پود وجودش حس میکند، همین بلوغ سیاسی جامعهٔ ایران در مرحله کنونی و رسیدن به ضرورت سازماندهی است.
۶ ـ توجه داشته باشیم که سرنگونی حاکمیت ولایت فقیه به یک نیاز ملی تبدیل شده است. همین نیاز هم هست که اساساً هر گونه نمایش انتخابات از سوی این نظام را پیشاپیش سوزانده و از حیز انتفاع خارج نموده است. این تفاوت آنقدر به چشم میزند که حتی نمایش تصفیه حساب باندی در ۲اسفند ۹۸ هم با آن قابل قیاس نیست.
۷ ـ توجه داشته باشیم که فرصتهای سوختهٔ حاکمیت اکنون پرده پرده سیاهی پیش رویش افکنده است. اکنون از خود خامنهای تا سپاه پاسداران و تا دولت روحانی چشمشان به خط سیاسی آمریکا است تا شاید دخیلی به امامزادهٔ مماشات ببندند؛ ولی بدا بهحال واقعیتی که اکنون بسیار نسبت به شرایط قبلی رژیم و مماشاتگران متفاوت است. اکنون جامعه از قیام آبان ۹۸ و کمپینهای ۱۱ میلیونی نه به اعدام و تحریم بزرگ نمایش ۲اسفند حاکمیت عبور کرده است. اکنون هیچ باندی در درون نظام از جانب مردم مشروعیت ندارد. اکنون اروپا و آمریکا هم در مختصات قبل از قیام ۹۸ با رژیم نیستند.
۸ ـ توجه داشته باشیم که اکنون با حاکمیتی بسا انسجامگسیخته مواجهیم که حتی رأس آن در درون نظامش مشروعیت یکدست و متفقالقول ندارد. در مجلس این نظام، صحبت از دستگیری دزدان سر گردنهٔ درون دولت میرود. خامنهای بنا به منافع کوتاهمدت نظام هم شده، فعلاً جلو استیضاح روحانی را توسط مجلسیان گرفته است. در دولت این نظام که با کرونا تا توانست بازی سیاسی و امنیتی کرد، آخر سر دو معاون وزیر بهداشت پتهٔ تمام زد و بندها و دروغدرمانیها را روی آب ریختند و استعفا دادند.
۹ ـ توجه داشته باشیم که همهٔ انشقاقها و از همدریدنهای درون حاکمیت و رساندن آن به چنین موقعیت بنبست همهجانبه، حاصل هوشیاری ملی ایرانیان برای تعیینتکلیف نظام آخوندی و نیز ایستادگی و پایداری یک مقاومت یک مقاومت سازمانیافته و ٰمهیا بودن آن در مقابل حاکمیت آخوندی است.
۱۰ ـ توجه داشته باشیم با سرمایههایی که از پایداری و ایستادگی در ۴۱سال گذشته انباشتهایم، از کجا تا به کجا آمدهایم که اکنون ویژگیهای برشمرده شدهٔ جامعهٔ ایران، رعشهٔ نابودی ناگزیر را روزبهروز در سلولهای حاکمیت و دولت آخوندی مرتعشتر میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر