نام دیگر عشق
مادر در همهٔ فرهنگها نام دیگر عشق است. فرشتهٔ ایثار است و مهربانی. مجسمهٔ فداکاری است. تندیس محبت است. دستانش گهوارهٔ بخشیدن است. لالاییاش در گوش کودک زیباترین ترنم هستی است.
هر گاه این واژهٔ مقدس در گوشمان طنین میاندازد، مرادف با آن، از خود گذشتگی ما را در عطری مشامنواز غرقه میسازد و بیاختیار در برابر این عزیزترین آفریدهٔ خداوند سر به کرنش میساییم.
این همه ارزش در مادر، وقتی به گوهر مقاومت برای آزادی آذین میشود، جایگاه رشکبرانگیز و ستودنی مییابد.
انتخاب بین میهن و فرزند
ژان پل سارتر، فیلسوف، اگزیستانسیالیست، نمایشنامهنویس، رماننگار و منتقد فرانسوی (۱۹۸۰ ـ ۱۹۰۵) در مورد دانشجویی صحبت میکند که بر سر یک دوراهی قرار گرفته و برای انتخاب یکی از دو راه به او مراجعه میکند. برادر این دانشجو در سال۱۹۴۰ از سوی نازیها کشته شده است. پسر میخواهد برای گرفتن انتقام خون او و سایر هموطنانش به گروه مقاومت فرانسه بپیوندد، از سوی دیگر مادر پیری دارد که نمیتواند آن را بهحال خود رها کند؛ زیرا او تنها تکیهگاه آن مادر است.
قضاوت در مورد این دوراهی و تصمیمگیری در مورد آن، ممکن است در برههای از زندگی به سراغ هر کدام از ما آمده باشد و متناسب با تصمیمی که گرفتهایم، نوع زندگی خود را رقم زدهایم. انتخاب بین خانواده؛ و بهخصوص عزیزترین عضو آن (مادر) و مبارزه برای خوشبختی همنوع، همیشه دشوارترین تصمیمها بوده است. کسانی که این انتخاب را انجام دادهاند لحظات نفسگیر آن را بهخاطر دارند؛ اما کمتر پیش آمده که ما به قسمت معکوس این معادله بیندیشیم. اندیشیدن به این قسمت نادیده مستلزم آن است که ما خود را نه به جای پسر که به جای مادر بگذاریم و لختی بیندیشیم که اگر ما مادر بودیم و بین حفظ جان فرزند و آرامش و تحصیل او و رفتن او به نبرد برای آزادی و حتی شهادتش، مخیر بودیم، کدام را انتخاب میکردیم؟!
اندیشیدن به آن دشوار است: انتخاب بین میهن و فرزند.
شاید باید یک مادر بود تا این معنا را لمس کرد. خواهر مجاهد خلق، اشرف مطلبی، احساس خود را در مورد سایر مادران شهیدان و نیز فرزند شهیدش، مجاهد خلق، یاسر حاجیان اینگونه به اشتراک میگذارد و با دیگر شهیدان پیوند میخورد:
«مادرانی که در سن و سال مختلف که عکس بچههای خود را میگیرند ولی آه و ناله آنها را دژخیم نمیشنود. هیچ گرد از پریشانی و اندوه در چهرههای آنها دیده نمیشود. من با تکتک آنها پیوند خوردم. زیرا حس میکنم بیش از هر کسی میتوانم احساس آنها را درک کنم. این روزها وقتی میبینم جوانی به خاک میافتد و خونش سنگ فرش خیابانها را رنگین میکند احساس میکنم که یک یاسر دیگر به خاک افتاده است. یاد ۱۰شهریور و پیکر غرق به خون یاسر یادم میافتد.
بعد از رفتن تو حس میکردم هزاران پسر دارم
این مادر مجاهد خلق، در تاریخ ۱۱شهریور ۹۳ (یکمین سالگرد پرواز فرزندش یاسر به دیار جاودانگی) از انتخابی که کرده است به خود میبالد. او در دلنوشتهای به نام «کهکشان راه شیری» که با شعر پهلو میزند، چنین با وی نجوا میکند:
یاسر قهرمانم!
پس از یک سالی که گذشت حس میکنم که چه خوب شد که تو در دامان سازمان بزرگ شدی و من به داشتنت در کهکشان زهره افتخار میکنم و سر به آسمان میسابم.
حالا که یک سال از دامنه دماوند حماسه شما دور شدهام، عظمت این کوه در نظرم خیلی بیشتر جلوه میکند. در این یکسال، یک روز نبود که ترا بسا نزدیکتر و زندهتر از قبل حس نکنم و بیشتر از قبل دوستت نداشته باشم. زیرا که میدانستم تو دیگر تنها نیستی. تو مهری را که به تو داشتم با شهادتت تکثیر کردی و این رمز مجاهدت و فداست.
در این یکسال، تو را در خیلیها تکثیر شده دیدم. بعد از رفتن تو حس میکردم هزاران پسر دارم و قلبم با قلب تکتک آنها میزد؛ چه آنها را میشناختم و چه نمیشناختم. چه آنکه در زندان قزلحصار یا اوین بود، چه آنکه در زندانی بهنام ایران بود، چه آنکه در چهارراههای جهان فریاد اشرفی سر میداد.
اینک یک سال است که تکثیر تو و رحمان (۱) و سایر یارانتان در کهکشان زهره را به چشم میبینم. میبینم که این شما هستید که دشمن را به خاک ذلت و زبونی کشاندهاید و میبینم که مزدور دستنشانده نتوانست از «گندم ری» بخورد.
دشمن زبون حتی جرأت نکرد مزار شما را به ما نشان بدهد و نمیدانم در کدام سرزمین به خاک خفتهاید. اما شما در خاک نیستید در جوار سیدالشهدا تا ثریا رفتهاید و در قلبها جا گرفتهاید و هر جویبار در ترنمش، هر نسیمی در وزش صبحگاهیاش و هر آبشاری در سرشاری ریزش خود، نامهای شما عاشقان را زمزمه میکند و اینگونه است که شما شعرها و پیامها و مشق رزم و نبرد آزادی شدهاید و میروید که ریشهٔ هر گونه جور و دجالیت را برکنید».
سلسلهای از مادران قهرمان
از اینگونه مادران در تاریخچهٔ انقلاب نوین ایران کم نیستند. پایهگذار این سنت انقلابی و این انتخاب شایسته، در سازمان مجاهدین خلق ایران، عزیز مادر رضاییهای شهید است. او با هر کدام از فرزندان شهیدش، یکبار این انتخاب نفسگیر را انجام داده است.
اکنون مادران قیام راهی را میپویند که او گشوده است. به راستی پژواک سخنان آمیخته با درد مادر نوید افکاری و بالیدن او به انتخاب فرزندش، جوشیده از کدام رسم است؟
سرود «فرزند من شهید» ـ که برای اولین بار در کنفرانس سالگرد قیام کبیر آبان، با یاد شهیدان، به اجرا درآمد ـ هدیهای است کوچک به این مادران قهرمان.
فرزند من شهید
در جنگ بین سینه و گلولهٔ مذاب
خونبوسههای آخرین میان پیچ و تاب
شد جان من شهید
جانان من شهید
فرزند قهرمان من شهید
با سینهای صبور
سیمایی از سرور
با یاد او، اینک من و غرور
یاران همنبرد او! برادران شورشی! ای مادران خشم و داد!
اندوهتان مباد! اندوهتان مباد! اندوهتان مباد!
آن پارهٔ تنم، طراوت جوانیام
فرزند من تمام عشق زندگانیام
من کردمش دلیر
پروردمش چو شیر
تا پا نهد روزی درین مسیر
اینک به خون تپید
شد نام او شهید
پر سوی جاودانگی کشید
یاران همنبرد او! برادران شورشی! ای مادران خشم و داد!
اندوهتان مباد! اندوهتان مباد! اندوهتان مباد!
بنگر به قیامآرایان
باروت تفنگ یاران
موسیقی پای باران
همه جا اثرش گلرویان
شده یادش جاویدان
در قلب مردم، نامش غزلخوان
فرزند من شد، فرزند ایران
یاران همنبرد او! برادران شورشی! ای مادران خشم و داد!
اندوهتان مباد! اندوهتان مباد! اندوهتان مباد!
خون است و جوشان
خشم است و خیابان
دارد کوچهها باز
اینک طعم توفان
انگشتان تازه
بر هر ماشه رقصان
میجنگد شهیدم
پیشاپیش یاران
میتاب ای خورشید آزادی!
پانوشت: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) مجاهد شهید، رحمان منانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر