«زمان» یکی از قدرتمندترین نیروها یا عوامل برای بازگشودن چشمها به روی واقعیتها است. معروف است که در دربارهٔ تغییرات یا تحولاتی که هنوز به نتیجهیی نرسیدهاند، میگویند حالا بگذار زمان بگذرد تا ببینیم چه میشود. عامل طول کشیدن «زمان» در سیاست اما گاه بهای سنگینی دارد.
مثال: یکی از دمدستترین تحولات سیاسی برای نشان دادن اهمیت عامل «زمان»، موضعگیری مقاومت ایران در بهار سال۱۳۷۶ دربارهٔ دولت بهاصطلاح اصلاحات و در سالها بعد از آن دربارهٔ جریان اصلاحاتچیان قلابی بود. آن موقع تنها مقاومت ایران بود که با قاطعیت اعلام کرد «افعی ولیفقیه هرگز کبوتر اصلاحات نمیزاید». اما گوش شنوا و مخاطب باورپذیر در عالم سیاست یا نبود و یا خیلی کم یافت میشد. «زمان» گذشت و در ساختار رژیم ولایت فقیه و در سیاستهای اصلی و کلی آن هیچ تغییری ایجاد نشد، ولی تقریباً ۲۰سال «زمان» لازم بود تا واقعیتها بباورانند که از سامری اصلاحاتچیان قلابی هیچ تغییری در سیاست مافیای جنایتاندیشان و جنایتپیشگان نظام ولایت فقیه درنمیآید. ۲۰سال اربابان دنیا بیشترین مماشات را با ملایان کردند، به مقاومت ایران اتهام تروریست زدند، ملایان قتلهای زنجیرهیی کردند، ۲۰سال ملایان به بیشترین جنایات داخلی و منطقهیی دست زدند، ۲۰سال «زمان» لازم بود که در قیام دی۹۶ شعار استراتژیک «اصلاحطلب، اصولگرا ــ دیگه تمومه ماجرا» سراسر ایران را درنوردد تا هوشیاری سیاسی و یقین ۲۰سال قبل مقاومت ایران بدل به عینیتی تجربه شده در کف خیابانهای ایران گردد. اینگونه بود و شد که خورشید «زمان»، اذهان و باورها را روشن کرد تا ماهیت دیکتاتوری ولایت فقیهی با تمام باندهایش برای هر ایرانی اظهر منالشمس گردد.
حالا قدرت «زمان» که از بیرون این رژیم و با پایداری پیشتازان آزادی در مقاومت ایران و در زندانهای ایران توانست واقعیت را در جامعهٔ ایران روشن کند، این قدرت اکنون به درون نظام هم نقب زده و منجر به بروز شرایط و مختصات جدیدی شده است. حالا سنگ حاکمیت ولایت فقیهی زیر پتک تحمیل تغییر ناگزیر در برابر سیاستهای جهانی و منطقهیی قرار گرفته است؛ آنقدر که روزنامهٔ حکومتی آرمان هشدار میدهد «اگر تغییر نکنیم، تغییرمان میدهند» (۲۰ آبان۹۹).
یکی از وجوه بارز رژیم آخوندی، مردمگرایی و اسلامپناهی و استکبارستیزیِ مبتذل با شعارهای میانتهی و دجالگرانه طی ۴۱سال گذشته بوده است. اکنون «زمان» دارد با دست خودیهای نظام توی دهان واضعان این شعار میزند. دقت کنید که فشارهای داخلی و بینالمللی برای تعیینتکلیف این رژیم تا چه حدی است که از درون خودشان هشدار میدهند که: «باید از شعار و ادبیات سلحشوری (بخوانید ادبیات مستهجن و مبتذل از خمینی تا خامنهای) که جایی در سیاست ندارد، فاصله گرفت». روزنامهٔ حکومتی به ترک شعارهای مبتذل هم اکتفا نکرده و در ادامه هم انگشت روی استراتژی نظام هم میگذارد: «شرایط داخلی، منطقهیی و بینالمللی بیانگر آن است که باید رویکردها و سیاستها را تغییر دهیم».
باید دید که «زمان» و بروز واقعیتها از درون و بیرون با نظام آخوندی چه کرده است که روزنامهٔ حکومتی برآورد میکند که حتی بعد از انتخابات آمریکا هم باید بیشتر عجله کرد تا نظام دچار تغییری غافلگیرانه (بخوانید سرنگونی) نشود و «نگذاریم که دیر شود»: «ما باید نشانههای تغییر را بروز دهیم که اگر تغییر نکنیم تغییرمان خواهند داد. نگذاریم دیر شود».
این است قدرت «زمان» که دیر و زودش را ماهیتهای بالنده درمییابند و ۲۰سال زودتر، نتیجهٔ آن را در آینه و خشت همان «زمان» میبینند. اکنون در زمین نظام آخوندی تغییری ناگزیر که سوخت و سوز ندارد، هیچ تحولی جز چشمانداز سرنگونی در آینهٔ «زمان» بازتاب نمیدهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر