در گرامیداشت مجاهدین شهید ۱۲ و ۱۹ اردیبهشتبیا تا ز بیداد شوئیم دست
که بیداد نتوان ز بیداد رست
در آن بزم آراسته چون بهشت
گلافشانتر از ماه اردیبهشت
ز جنگی سواران چابک رکاب
به نهصد هزار اندر آمد حساب (نظامی- شرفنامه)
در هنگامهای که نسیم اردیبهشت بر شانههای تهران میوزید و شوق بهار را بر در و دیوار میپاشید، در پس آن زیبایی فریبنده، حقیقتی تلخ و شکوهمند در دل کوچهها و خیابانهای پایتخت نقش میبست. داستانی از خون، ایمان، و زنانی که با دستانی تهی اما با قلبهایی لبریز از آرمان و اراده، به استقبال ارتش تاریکی رفتند.
نه با فریاد، که با سکوتی پرطنین، پیکرهای سوختهشان، آتش به جان شب افکند؛ در ستارخان، سمنگان، تهرانپارس، کامرانیه و کوچه رازیانه... شعلههایی از مقاومت زبانه کشیدند که تاریخ هرگز خاموشیاش را ندید.
زنان مجاهد، نه فقط در نبرد فیزیکی، بلکه در میدان فکری و آرمانی نیز پیشتاز بودند. آنان تنها تیر به دشمن نپاشیدند، بلکه در دل تاریخ، در دل نسلها، نوری انداختند که امروز در چشمان دختران بیحجابِ بیپروا، در فریادهای زنان خیابان انقلاب، در جسارت مادرانی که عکس فرزند شهیدشان را بلند میکنند، منعکس است.
از نصرت رمضانی تا مژگان موفق، از اکرم خراسانی تا خدیجه مسیح؛ اینان گلهای سرخ اردیبهشتاند که از شاخههای غیرت و ایمان روئیدهاند، پرپر شدند، اما عطرشان تا امروز باقیست.
در آن شبهایی که تهران در آتش و خون میسوخت، صدایی به گوش رسید که هنوز از پس سالها، پژواک دارد:
«تا آخرین نفس، تا آخرین گلوله، تا آخرین قطره خون... عهدیست بسته شده با خدا و خلق.»
و امروز، وقتی زنی در خیابان، چشمان مأمور را خیره مینگرد و عقب نمینشیند، گویی صدای نالهی خاموش سوسن میرزایی یا لبخند بیکلام مهین خیابانی را در دل دارد.
این یک قیام است؛ اما ریشه در هزاران شعله و خون دارد. ادامهای است از نسلی که در اردیبهشت سرخ، گل داد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر