در ادامة آشنایی با مواد برنامه ۱۰مادهای مریم رجوی میخواهیم به تشریح ماده ۵ (برابری زن و مرد) بپردازیم. در این ماده بر موارد زیر تأکید میکند:
برابری کامل زنان و مردان در حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، لغو هرگونه تبعیض، حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال. منع بهرهکشی از زنان تحت هر عنوان
کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان
ماده ۵ برنامه ۱۰مادهیی مؤید مواد کنوانسیون حذف کلیه اشکال تبعیض علیه زنان است. این کنوانسیون در یک مقدمه و ۳۰ماده در ۱۸دسامبر ۱۹۷۹ به تصویب سازمان ملل رسید و دربرگیرنده حقوق و آزادیهای بنیادین زنان میباشد.
در ماده ۱ این کنوانسیون آمده است:
«تبعیض علیه زنان»، به معنی قائل شدن هر گونه تمایز، استثناء یا محدودیت براساس جنسیت است که بر به رسمیت شناختن حقوق بشر زنان و آزادیهای اساسی آنها و بهرهمندی و اعمال آن حقوق، برپایه مساوات با مردان، صرفنظر از وضعیت تأهل آنها، در تمام زمینههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدنی و دیگر زمینهها اثر مخرب دارد یا اصولاً، هدفش از بین بردن این وضعیت است.»
برابری زن و مرد
برابری زن و مرد یا برابری جنسیتی (Gender equality) به این معناست که زن و مرد از حقوق و وظایف و فرصتهای یکسان در جامعه برخوردار هستند. برابری زن و مرد، همچنین مربوط به عدالت و تقسیم مسئولیت برابر در جامعه و خانواده است. صندوق جمعیت سازمان مللمتحد برابری جنسیتی را نخستین حق انسانی خوانده و آن را بهعنوان یکی از اهداف برنامة توسعه هزاره سازمان ملل انتخاب نموده است.
تلقی بنیادگرایان در مورد برابری زن و مرد
تلقی بنیادگرایانه از اساس برابری زن و مرد را انکار میکند. این دیدگاه قرونوسطایی و واپسگرا ـ که حکومت آخوندی، سلسله جنبان آن است ـ با زن، ضدیتی هیستریک دارد. بنیادگرایی برعکس دیدگاه توحیدی معتقد به مرزبندی جنسی و دوگانگی بین زن و مرد است. بنیادگرایان زن را بر اساس تفاوتهای فیزیولوژیکیاش با مرد تعریف میکنند و این نتیجه را میگیرند که سرشت زن ضعیف آفریده شده و او تابع احساسات و غرایز است و بنابراین باید هژمونی ابدی مرد را بپذیرد. ملاک ارزشگذاری در اندیشه بنیادگرایی «گناه و ثواب جنسی» است. بر این اساس باید بین زن و مرد دیوار کشید و آن را هر چه بلند و قطورتر کرد تا تقوای مبتنی بر پرهیز از گناه جنسی خش برندارد.
دیدگاه منحط آخوندی، زن را موجودی شوم، شیطانی و گناهکار میداند که باعث خروج انسان از بهشت اولیه شده است. مرتجعان و آخوندهای دین فروش آخرت را نیز با عینک دنیا میبینند و با نقلقول از پیامبر، صحنههای دردناکی را برای زنانی تصویر مینمایند که از اطاعت همسر خویش روی گرداندهاند. در دنیایی که آنان ترسیم میکنند مرد فعال مایشاء است و حد و مرزی برای او در نظر گرفته نشده است.
برابری زن و مرد یک خواست انقلابی و فراگیر
زن بودن جرمی بزرگ در نظام آخوندی
سردمداران کنونی، سابق و لاحق این نظام و تئوریسینهای آن در نگاه به مقوله زنان نظرگاه مشترکی دارند. علیاکبر هاشمی رفسنجانی، بر «تفاوت اندام و نیروی بدنی، در زن و مرد» تأکید کرده و میگوید: «در تمامی این زمینهها، مردها تواناترند و اندازه مغز مردها بزرگتر است».
براساس این دیدگاه، زن نمیتواند بسیاری از موقعیتهای اجتماعی ـ سیاسی را احراز کند. بنیانگذار این رژیم، خمینی، در کتاب تحریرالوسیلهاش نوشته است: «زنان موجودات شروری هستند و اگر زنی از فراهم کردن محیط مناسب جهت ارضای همسرش خودداری کند، همسرش حق دارد که او را کتک بزند و هر روز بر شدت کتک بیافزاید تا زن را وادار به تسلیم کند».
مرتضی مطهری، بر اساس تفاوتهای زن و مرد، این نظر را تأیید میکند که «برتری روح مردان بر زنان چیزی است که طراح آن طبیعت میباشد، هر قدر خانمها بخواهند با این واقعیت مبارزه کنند، بیفایده خواهد بود. خانمها بهعلت آنکه حساستر از آقایان هستند، باید این حقیقت را قبول کنند که به نظارت آقایان در زندگیشان احتیاج دارند».
طبق قوانین جزایی این حکومت، حتی در سنگسار و هنگام مرگ نیز زنان تا زیر گردن و مردان تا کمر در گودال کاشته میشوند. به این ترتیب مردان امکان فرار احتمالی از مجازات را دارند اما زنان نه.
مسئولیت دختران در برابر قانون دستپخت خبرگان این نظام اهریمنی، ۸سال و ۹ماه شمسی(۹سال قمری) است. یعنی دختر تقریباً ۹ساله در قبال جرم به اندازه یک بزرگسال مسئولیت دارد و مجازات میشود در حالیکه این سن برای پسران ۱۵سال است. ضدیت هیستریک با موجودیت زنان ـ در قوانین حقوقی این نظام ـ تا آنجا پیش رفته که دیة او نصف دیة مرد، و ارزش شهادت دادن او در دادگاه معادل یکچهارم مردان است. یعنی اگر ۴زن را در یک کفة ترازو بگذاری تازه مساوی یک «مرد!» میشوند!
پوشش و حجاب اجباری برای زنان، از دیگر ستمهای رایج و نهادینه شدة این نظام به زنان و دختران و میهن ماست. پوشش اجباری و سایر تبعات آن مانند محرومیت از استخدام در ادارات و نهادهای اجتماعی، راهاندازی گشتهای مختلف برای کنترل و استمرار ستم فاحش، همیشه شمشیر داموکلس سرکوب را در بالای سر نیمی از جمعیت ایران نگه میدارد. هنگامی میتوانیم ابعاد ستم وارده بر زنان را لمس کنیم که خود در این نظام زن بهدنیا آمده باشیم.
در نظام آخوندسالار، زن در خانواده مانند برده بهحساب میآید؛ بردهای که وظیفه همسرداری و بچهداری را در چارچوب زندانی به نام خانه بهعهده میگیرد. در این رابطه، آخوندها با عناوین پرطمطراق و عوامفریب مانند «تکریم بانوان شاغل» و «طرح امنیت روانی»، زنان را از مینیمم اشتغال و استقلال مالی بازمیدارند تا آنان برای همیشه در پشت درهای بسته باقی بمانند.
خشونت علیه زنان در ایران تحت انقیاد ولایت فقیه، مرز گسسته و قوانین ظالمانه بهگونهای تدوین شده که مرد میتواند به صرف یک اتهام واهی، دست به خون همسر خویش بگشاید و از مجازات مصون بماند.
صنعت ضدبشری اسیدپاشی بهصورت زنان و دختران معصوم و بیدفاع ایرانی، به برکت آخوندهای زنستیز پیشرفتی شگرف داشته است.
در این نظام، حتی اگر زنان در علم به درجه اجتهاد برسند و سرآمد مردان باشند باز از برخی شغلها مانند قضاوت، ریاست دولت و... ممنوعاند زیرا بنا به افکار جوشیده از اذهان فاسد شیخکان ریایی: «اربابرجوع برای این مقامها زیاد است و این برای زنان از نظر شرعی نامساعد است».
نکتة آخر اینکه در این نظام، زن بودن جرم است؛ جرمی بزرگ و نابخشودنی که باید آن را تاوان داد.
دیدگاههای مریم رجوی نسبت به برابری زن و مرد، در ایران آزاد فردا
دیدگاههای مریم رجوی در مقوله زنان، درست رودرروی نظرگاههای قرونوسطایی نظام آخوندی قرار دارد. رئیسجمهور برگزیده مقاومت در سال ۱۳۷۴ در اجتماع ۱۵هزار نفری ایرانیان در دورتمند آلمان، منشور آزادیهای اساسی در ایران فردا، از جمله حقوق و آزادیهای زنان را در ۱۶ماده خطاب به تمامی هموطنانمان اعلام کرد. رئوس این طرح به شرح زیراست:
ـ حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در تمامی گزینشها و انتخابات و حق رأی در تمام همهپرسیها
ـ حق اشتغال و انتخاب آزادانه شغل و حق تصدی هر مقام، منصب و شغل عمومی و دولتی، از جمله ریاستجمهوری و قضاوت در تمام مراجع دادرسی
ـ حق فعالیت سیاسی و اجتماعی آزادانه، رفت و آمد و مسافرت بدون نیاز به اجازة دیگری
ـ حق انتخاب آزادانه لباس و پوشش
ـ حق استفادة بدون تبعیض از کلیه امکانات آموزشی، تحصیلی، ورزشی و هنری
ـ بهرسمیت شناختن تشکلهای زنان و حمایت از سازمانیابی داوطلبانة آنان در سراسر کشور
ـ در نظر گرفتن امتیازهای ویژه در زمینههای گوناگون اجتماعی، اداری و فرهنگی، بهمنظور رفع نابرابری و ستم مضاعف از زنان
ـ دریافت مزد مساوی با مردان در برابر کار مساوی، منع تبعیض در استخدام و به هنگام اشتغال
ـ برخورداری از حقوق و تسهیلات ویژه به هنگام بارداری و زایمان و نگهداری اطفال
ـ آزادی کامل در گزینش همسر و ازدواج که تنها با رضایت دو طرف صورت میگیرد
ـ حق متساوی طلاق زن و مرد در ارائة دلیل برای طلاق
ـ حمایت از زنان بیوه و مطلقه و اطفال تحت حضانت و سرپرستی آنها از طریق نظام تأمین اجتماعی کشور
ـ رفع نابرابریهای حقوقی در زمینه شهادت، ولایت، حضانت و ارث
ـ در زندگی خانوادگی هر گونه اجبار و تحمیل به زن ممنوع است
ـ چندهمسری(تعدد زوجات) ممنوع است
ـ منع هر گونه بهرهکشی جنسی از زن تحت هر عنوان
بر اساس دیدگاههای مریم رجوی، از آنجا که دموکراسی و توسعه و پیشرفت، منوط به رهایی زن است، هر گونه قانونگذاری و طرحریزی در زمینههای مختلف اجتماعی، باید قبل از هر چیز، مسأله برابری زن و مرد را مدنظر قرار دهد.
نگاه مقاومت ایران به برابری زن و مرد
مریم رجوی، معتقد است که زنان فراتر از کسب برابری، رسالت تغییر جوامع کنونی به سوی آزادی را بر دوش دارند و زنان نیروی تغییر جوامع امروز بهشمار میروند. وی این رسالت را نه آرمانی برای افقهای دوردست زندگی بشری، بلکه نیاز و ضرورت مبرم امروز جهان میداند.
پایبندی مقاومت ایران به جنبش برابری زن و مرد و جایگاه زنان در رهبری جنبش، یک جهش در پیشبرد امر برابری در جامعه ایران ایجاد کرده است؛ بهخصوص که در محور این جنبش، سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد که به یک اسلام بردبار معتقد است و اعتقاد آن به برابری، تأثیر عمیقی بر زنان و مردان مسلمان نه فقط در ایران بلکه در کشورهای منطقه گذاشته است. در این سازمان سمتهای کلیدی برعهده زنان است. در شورای ملی مقاومت ـ پارلمان در تبعید مقاومت ـ ۵۲درصد کرسیها از آن زنان است.
سازمان مجاهدین خلق ایران با پایبندی عمیق به برابری زن و مرد موانع متعددی را پشت سر گذاشته و اکنون به یک گنجینة پر از تجربه برای مردم ایران و بهخصوص همه زنان آزاده دنیا تبدیل شده است.
خانم مریم رجوی در یکی از کتابهای خود به نام «زنان نیروی تغییر» ـ که مجموعهیی از سخنرانیهای ایشان در زمینه مبارزه زنان با فاشیسم دینی حاکم بر ایران میباشد ـ به واقعیت بالاتری اشاره میکند. توجه به این واقعیت میتواند جهشی عظیم در جنبش برابری زن و مرد ایجاد کند:
«زنان نیروی اول مبارزه با بنیادگرایی هستند و بدون مشارکت زنان، جهان نمیتواند بر این خطر که بشریت را تهدید میکند، غلبه کند. قلب مسأله این است که شکست بنیادگرایی تنها با رهبری زنان میسر خواهد شد. بله، جنبش برابری در یک مبارزه فعال و همگام، قدرت ما و شالودة یگانگی ماست. جنبشی که مقاومت را شعلهور میکند و کرامت زندگی انسان را به آن برمیگرداند و این جنبشی است که نیروی پیشروی و فتح امروز است و امید فردا؛ پس همه با هم بپاخیزیم، به مسئولیت آرمانی و تاریخی خود قیام کنیم، این وظیفه ماست، در توان ماست و انتظار نسلهای حال و آینده از ماست».
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر