سالگرد عملیات کبیر فروغ جاویدان
بزرگترین حماسهٔ میهنی و آرمانی
ارتش آزادیبخش ملی ایران
تعریف مجاهدین در کوتاهترین کلام
وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران
آقای مسعود رجوی ـ ۱۸ مرداد ۱۳۶۷
اما اگر از من بپرسید، اگر چه بیش از هزار جاودانهفروغ را که هر کدام عالمی بودند هر کدام چه زن و چه مرد شیر آهن کوهی بودند و جواهری و تاریخچهای، اگر چه اینها رو فدا کردیم اما بهوضوح میبینم که امروز به نسبت دیروز مجاهدین و ارتش آزادیبخش خیلی خیلی زیادتر شدهاند
بدون یکذره مبالغه .بهوضوح میبینم بهوضوح در سیمای فرد فرد شما و بهوضوح در چشمانداز تاریخ میهنمون که از یک بذر نه هفت که هفتاد و هفتصد دانه رویید و باز هم و باز هم بیشتر خواهد رویید بهدلیل اینکه در ساعت موعود در سرفصل نه نگفتند، گفتند آری،
اگر از من سؤال کنید که تعریف مجاهدین در کوتاهترین کلام چیست؟ خواهم گفت وفای به پیمان با فدای بیکران در تاریخ ایران....
خطاب به شما دشمنان مردم ایران
خوب است فروغ جاویدان
و پیشروی ارتش آزادیبخش تا دروازهٔ کرمانشاه را
پیوسته در نظر داشته باشید
خانم مریم رجوی - ۱ مرداد ۱۴۰۱
خامنهای به جلادان قضاییه دلداری میداد که همانطور که در سال ۶۰ در برابر جنگ مجاهدین در تهران دوام آوردند، امسال را هم سپری میکنند و بهگفتهٴ او «خداوند سال ۱۴۰۱ همان خداوند سال ۱۳۶۰ است».
بله، «بتخدا» ی شما، که همان بت خدای شلاق و اعدام و چپاول و قتلعام است، البته که همان است که بود.
اما از آن سال تا امسال مردم و مقاومت ما برای بهدست آوردن آزادی هزار بار مصممتر و آبدیدهتر شدهاند و خدای خلق قهرمان ایران نابودی شما را اراده کرده است.
-حکومت آخوندی سرنگون سرنگون
از اینجا خطاب به شما دشمنان مردم ایران میگویم: خیلی خوب است که جنگ داخلی و رویارویی با مجاهدین را در سال ۶۰ از یاد نبردهاید. اما خوب است که فروغ جاویدان و پیشروی ارتش آزادیبخش تا دروازهٔ کرمانشاه را هم پیوسته در نظر داشته باشید، همچنین همچنین عاشورای سال ۸۸ که قیامکنندگان رزمآور و مجاهد تا نزدیکی بیتالعنکبوت رسیدند را هرگز از یاد نبرید. هیچ روزی هم از کابوس قیام ۹۸ بیرون نیایید.
ضمناً میتوانید هر روز با یک دور تسبیح ریایی بهتعداد دفعاتی که از سرنگونی جان بدر بردهاید، بتخدای شکنجهگر خود را شکر کنید.
اما مردم ما کافی است فقط یک بار بهپیروزی برسند. و آن روز دیگر اثری از رژیم ولایت فقیه باقی نخواهد ماند.
شمهای از فروغ جاویدان
به روایت دشمن
آخوند دژخیم پورمحمدی -تلویزیون رژیم -۲۳ خرداد ۱۴۰۳
ما سال آخر جنگ یعنی سال ۶۷ عملیات ممتدی که آخریش فروغ جاویدان هست بهعملیات مرصاد ما میگیم و اون حملهیی که به داخل ایران میخواستن تهران رو فتح بکنند و . در اون سال به اعتراف خودشان ۲۳۰۰ سرباز ما رو و افسر مارو و بسیجی ما رو در جبههها اسیر گرفتند و توی اردوگاه مستقل خودشون بردند. در جمعآوری آماری که اخیراً انجام دادیم به اعتراف خود این سازمان که تمام بیانیههای صادر شده اطلاعات ما کاملاً متقن و دقیق است، نزدیک ۷۸۰۰۰ رزمنده، جوان، بسیجی، سپاهی، ارتشی، مردمی توسط این سازمان جنایتکار یا کشته شده یا زخمی شده. .
رئیسی جلاد درباره فروغ جاویدان و استمرار ضربات مجاهدین:
جریان مجاهدین زمان و مکان نمیشناسد
لذا نخبگان همیشه باید نسبت به این مسأله هوشیار بوده و مراقبت کنند
از اول ضربههایی را که از مجاهدین خوردیم از کفار و ملحدین نخوردیم
سایت رئیسی جلاد ۶ مرداد ۱۴۰۱:
رئیسی با گرامیداشت عملیات مرصاد، از استمرار توطئههای جریان مجاهدین و نفوذ خبر داد و از نخبگان خواست نسبت به این مسأله هوشیار باشند.
رئیسی با تأکید بر اینکه باید شجاعت (پاسداران) اسلام در عملیات مرصاد در یادها زنده بماند و عملیات مجاهدین در تاریخ ثبت شود، تصریح کرد: جریان مجاهدین زمان و مکان نمیشناسد و همواره بهدنبال آن است که نقش خود را ایفا کند. لذا نخبگان همیشه باید نسبت به این مسأله هوشیار بوده و مراقبت کنند.
رئیسی با تأکید بر اینکه از اول پیروزی انقلاب ضربههایی را که از جریان مجاهدین خوردیم، از کفار و ملحدین نخوردیم، اظهار داشت: آن کسانی که در مقابل نظام ایستادند همین جریان مجاهدین بودند و باعث تأسف است که چگونه افرادی که مدعی حقوقبشر هستند مهد مجاهدین شدهاند و اروپاییها باید به این سؤال پاسخ دهند چطور مجاهدین را در دل خود جای دادند.
پاسدار فدوی جانشین فرمانده کل سپاه ـ ۵مرداد ۱۴۰۱
اگر بعضی از مقدمات فراهم بود ما در پاتاق میبایست یک نفر اونها را نمیگذاشتیم سالم از ایران بیرون برود. اونهایی که جان سالم به در بردند چه خباثتهایی را از اون زمان تا الآن بهوجود آوردند تا وقتی که در عراق بودند و الآن رفتند در آلبانی و همچنان خیلی از این خباثتهایی که در فضای مجازی صورت میگیرد در مورد مسایل مختلف در مورد مسایل حجاب همین الآن این جنگ در همه کشور گسترده است نوک پیکان این حمله و این جنگ هم منافقین هستند.
سایت انتخاب ۶ مرداد ۱۴۰۱- پاسدار قالیباف رئیس مجلس ارتجاع: ازتیر سال ۶۰ تا شهریورماه همان سال بیش از ۱۰۰ شخصیت برجسته نظام در کنار چند هزار تن به دست مجاهدین کشته شدند.
سال ۶۰ مشکلات مربوط به جنگ و عملیات مجاهدین در کشور جریان داشت که هر کدام از این مسائل میتوانست به تنهایی باعث سقوط نظام شود. آن روز جنگ با مجاهدین برای حفظ نظام واجب بود
جمعه بازار مشهد ـ یوسف قربانی سرکرده هوانیروز ارتش تحتامر خامنهای ۳۰ تیر ۱۴۰۲
در همان بحبوحه انقلاب در همان اول انقلاب شما ببینید احزاب مختلفی تشکیل شد. بالاخص این گروهک منافقین که حضرت امام رحمت الله علیه هم فرمودند این منافقین از کفار هم بدتر هستند.
از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ قیام مسلحانه را شروع کردند زمانی که مسعود رجوی خائن بهدنبال فرصتطلبی و ریاستجمهوری بود و رد صلاحیت شد قیام مسلحانه شروع شد.
. در کوچه و خیابان ریختند. خب اینها واقعاً درصدد و مرتباً نگاهشون ضربه زدن به انقلاب ما بود. آماری که دادند هفدههزار شهید ترور منافقین ما در سطح کشور داشتیم چه شخصیتهای بزرگ. و علمای بزرگی را از ما گرفتند منافقین منافقینی که ادعای کمک به خلق و پشتیبانی خلق میکردند سیاست و استراتژی خود را در پشتیبانی خلق و حمایت از مردم اعلام میکردند ولی چه اتفاقی میافتد که میبینیم که. منافقین هم در صف دشمنان ما قرار گرفتند.
. وقتی که تمرکز نیروهای مسلح ما در جنوب بود منافقین کوردل. به سمت غرب کشور ما حملهور میشوند از چند محور
. پنجاه و دو سناتور آمریکایی که پشتیبان اینها بودند دایملی که یکی از سناتورهایی بود که پشتیبانی شدید در سال شصت و شش ششم مرداد سال شصت و شش بود که حمایت کرد.
قطعنامه پذیرفته شد اینها حرکتی انجام دادند از محور قصرشیرین سرپلذهاب کرند اسلامآباد تا تنگه چارزبر میآیند تا اسلامآباد. و مسیر تنگه چهارزبر حدود چهار پنج کیلومتر این یگان پیاده مکانیزه مدرن اون چیزی که روایاتی که شهید صیاد صیاد شیرازی سپهبد شهید ما که در این عملیات نقش محوری و هدایتگری خوبی در این عملیات انجام داد. خود شهید صیاد روایت میکند میگه که وقتی که من با تیم آتش هلیکوپترهای هوانیروز مسیر را داشتم شناسایی میکردم دیدم مواجه شدم با یک ستون چهار پنج کیلومتری که با بیسیمهای صدای ایرانی صحبت میکردند و حتی خلبانهای ما شک کردند که اینها نکند نیروهای خودی باشند و ما اینها رو بزنیم که بعد به سمت خلبانهای ما شلیک میکنن.
توی این مسیری که منافقین داشتن میآمدند خب درگیریهای نفر به نفر زیاد بود ولی چون ستون زرهی اینها حدود بیست پنج تیپ زرهی و پیاده مکانیزه اینها تشکیل داده بودند. ما اینجا نقش پدافند مون نقش نیروی هواییمان واقعاً و سپاه مان همه مردم عزیز مهمترین نقش را مردم عزیز ما در کرمانشاه داشتند. همان مردمی که مسعود رجوی فکر میکرد از انقلاب شون خسته شده و دیگه نمیخواهند این انقلاب را داشته باشند.
امروز فقط باید مواظب باشیم راهمان را متوجه بشویم فتنههایی که انجام میشود نگاهمان به دهن مقام معظم رهبری باشد لسان مبارک ایشون. ما باید اون جهاد تبیینی که آقا فرمودند این انشاءالله انجام بدهیم.
پاسدار قاسمی سرچماقدار خامنهای و از سرکردگان سپاه پاسداران در جریان عملیات فروغ جاویدان- ۷ مرداد۱۴۰۱
مجری رژیم: فرمانده کدوم محور بودین؟
پاسدار قاسمی: خود چارزبر. البته این فرماندهی کل محور باز دست من نبود . این خط پدافندی که شکل گرفت ستونی از این ۵ هزار نیرویی که اینها جمعوجور کرده بودند آورده بودند کاسکاول عرض کنم برزیلی، نمیدونم دو کابین و انتهایی که تازه اینها ۲۳میلیمتری روش گذاشته بودند همه اینها را قطار کردند چسبوندند پشت این چارزبر نتونستن اون شب راه رو باز کنن به سمت کرمانشاه. نتونستن.
تثبیت شد فردای این قصه، اینها چندین پاتک کردند که این دو تا زبر اینها رو بگیرند ما ها هم جمع مجموعهیی که مثلا قدیمیهای لشکر ۲۷ بچههای همدان، عرضم به حضور شما که بچههای خود اسلامآباد که تازه داشتن میاومدن و بچههای خرمآباد اینها یک خط نیم بندی را که شکل داده بودند نتونستن اینها تنگه رو عبور کنند.
ما موفق شدیم یک خاکریز را هم زدیم توی تنگه اینها حتی آخر سر یک رانندةی از همین مجاهدین خلق یک دخترکی بودش و اینها با ماشین کوبید توی خاکریز که ماشین چپ شد اینجا و چهار پنج نفرش اینها همون جا درجا مردند. زده بود سیم آخر و اینها که زد توی خاکریز ماشین.
فردای صبحش که میشد پس فردای عملیات اینها صیاد با بچههای هوانیروز قتلعام کرد اینها رو توی این مسیر.
اتفاقا مریم و بر و بش [بچههاش] بهخاطر همین قصه، صیاد رو گذاشتن توی دستور کار.
پاسدار قاسمی: صیاد حتی میگه که من نمیفهمیدم که اینها منافقین هستند بلند شدیم گفتند یک کاپیتان فلانی هم بغل ما بودش یک دانه کبری هم بلند شدیم گفتم که بلند بشویم گفتش که تیمسار اینها خودی هستند گفتم چی خودی هستند میگفت تو دو به شک بودیم که خودی هستند یا نه آمدیم نشستیم بعد چهارزبر به سمت روستای حسن آباد نشستیم میگفت من با دوربین آمدم نگاه کنم دیدم که با ۲۳ میلیمتری اینها شروع کردند آتش کشیدن روی ما و خمپاره گفتم سریع بلند شو بلند شدند اینجا به فلان کاپیتان فلانی گفتم که آقا بزنید باز دو مرتبه اونها میگفتند که اقا خودی است و اینها گفتم بزنید با مسئولیت من اینها دشمن هستند یعنی اصلاً باور نمیکرده کسی که اینها گاز را گرفته باشند با دو سه هزار تا ماشین.
مجری: تا اینجا اومده باشن
پاسدار قاسمی -تا چهل کیلومتری کرمانشاه آمده باشند. یا میزدند میگرفتند میرسیدند به کرمانشاه کرمانشاه را بهم میریختند اینها می آمدند همدان همدان را بهم میریختند از اینطرف کلی زندانیها و همپالگیها و یک برنامه هماهنگ که واقعاً میتوانستند کرمانشاه را بهم بریزند همدان را میتوانستند بهم بریزند قزوین را میتوانستند بهم بریزند بخداوندی خدا قسم میگویم که اگر که تقدیر این نبود تا پشت اوین هم می آمدند اینها با این مدلی که اینها گازش را گرفته بودند مسعود و مریم شبی که خواستند عملیات بکنند رفتند حرم آقا ابوالفضل عباس . مسعود برداشت کاست را از توی کیف یکی از خودشان در آوردم از توی کوله پشتیشان توی زیارت وارث داره میخواند بعد با مدل و استیل خودش ای ابوالفضل به حق دستان بریدهات قسم ات یاد میکنیم که ما طالب سرنگونی حکومت خمینی هستیم تو ما را در این مسیر هدایت کن تو ما را در این مسیر پیروزی بده تو فلان و اینها همه هم آمین میگفتند کل این جماعت توی حرم حضرت ابوالفضل یا خدا چه تاریخی داریم ما چه بساطی است.
مجری رژیم: روز پیروزی انقلاب کجا بودید ۲۲ بهمن
پاسدار قاسمی: تو خود تسخیر عشرت اباد یا پادگان ولیعصر این لحظه تسخیر که زدیم رفتیم تو پادگان عشرت آباد و اینها و اینها را بودم سلاحها را بیاورید بیرون و فلان و اینها تو تیر کشیها و اینها این بچه تانکهایی که هنوز توی فیلمها هست یکسری بچه تانک توی این پادگان بود توی تسخیر اینجا بودم پشت بندش رفتیم به سمت اوین برای تسخیر اوین توی همان روز برای تسخیر اوین زندان اوین توی اونجا ما دیر رسیدیم برو بچههای مسعود و مریم هر چی یوزی و اینها بود اونها زده بودند توی گوشش و اینها دست خالی رسیدیم از اوین چیزی بهمان نرسید.
پاسدار دامغانی سرکرده سپاه استان سمنان ۶ مرداد ۱۴۰۱
مجری رژیم: اگر توی این عملیات خدایی نکرده خدایی نکرده اون رخنه صورت میگرفت و بهقول فرمایش حضرت آقا منافقین تا کرمانشاه میرسیدند دیگه حقیقتاً نمیشد جلویشان را گرفت
پاسدار دامغانی: کانونهای شورشی که بههرحال منافقین سازماندهی میکند عده و عده آنها شاید خیلی زیاد نباشد ولی بههرحال اینها میتوانند امنیت را دچار مسأله بکنند
اولین خبرها در نیمهشب سوم مرداد ماه
حکایت از سقوط قصرشیرین سرپلذهاب و اسلامآباد داشت
نهتنها بسیجیها که فرماندهان گردانها هم باور نمیکردند
که با این سرعت خود را به اسلامآباد رسانده باشند
تلویزیون رژیم-۴ مرداد ۱۴۰۳
لحظه به لحظه گزارش میرسید که خط شکسته
از قرارگاهی که آقای هاشمی مستقر بود همواره با من تماس میگرفتند
که چکار دارید میکنید خط شکسته!
جلوتر که آمدند دیدم که شعار میدهند، شعار مریم و مسعود
فهمیدم که مجاهدین هستند
تلویزیون رژیم -۴مرداد ۱۴۰۳
گوینده رژیم: اولین خبرها در نیمهشب سوم مرداد ماه حکایت از سقوط قصرشیرین، سرپلذهاب و اسلامآباد داشت به این ترتیب دشمن که طی دو روز خود را به دشت حسنآباد رسانده بود باید تا ساعاتی دیگر به باختران میرسید. تعدادی از فرماندهان تیپ که با یک آمبولانس سفید رنگ خود را به دشت حسنآباد رسانده بودند در تاریکی شب متوجه حضور ستون مکانیزه دشمن در گردنه چهارزبر میشوند. دشمنی که بهشدت آتش میریخت و جلو میآمد بهگونهیی کهاگر ستون مکانیزه به دشت حسنآباد میرسید، دیگر مهار کردن آنها مشکل به نظر میآمد پس باید تا قبل از رسیدن به تنگه چهارزبر ستون متوقف میشد. .
علی چتری مسؤل اطلاعات عملیات تیپ ۱۲ قائم: بحث مرصاد دفعی بود یعنی یک لحظه پیش اومد یعنی یه لحظه فرض کن من توی مقر خودم دارم خوابیده بودم آقا پاشو تازه چی گفتن عراقیا آمدن اسلامآباد و گرفتن نگفتن منافقینن حالا ما نمیدونستیم کی هست اصلاً باهاش طرف هستیم .
گوینده رژیم: در حدود ساعت بیست و سه و سی دقیقه شب گردانها را آمادهباش زدند و مسلح نمودند. نهتنها بسیجیها که فرماندهان گردانها هم باور نمیکردند دشمن توانسته باشد با این سرعت خود را از عراق به اسلامآباد رسانده باشند.
رجب بنائیان: من آمدم توی این قسمت ایستادم دیدم که یه ستون عظیمی از همون گردنه حسنآباد سرازیر می شی سر ستون هم تقریباً رسید اول تلمبه خونه اونجا رسید من نگاه میکردم بعد دیدم که با چرا غ و چراغ روشن داره میان بعد اول فکر کردم که خوب خودین یه خورده صبر کردمدیدم جلوتر که آمدن دیدم که شعار میدهند شعار مریم و مسعود و اینا فهمیدم که منافقینن .
علی عالمی: او باورش این نیست که ما بتونیم جلوش بهراحتی بایستیم لذا تلاش مضاعفی میکرد برای اینکه بتونه خط رو رد کنه خب تو همین فضا بود که یه ماشین استیشن شون از خاکریز مثل موتوری که از روی موانع میپره با تویوتا استیشن از روی خاکریز پریدن خوب ماشین رو تخت گاز شد تو جاده سر گرفتن از روی خاکریز پریدن اومدن داخل .
محمدتقی شاهچراغی: یه فشار آوردن روز دوم قبل از ظهر بود سه تا تویوتای اینا آمد زد به خاکریز ما از خاکریز ما رد شد یه لحظه احساس شد که خط شکسته شده .
علیرضا جواهری: پشت تویوتا از این تیربارهای فکر میکنم دوشکا بود اگر اشتباه نکنم که این همینطوری شلیک میکرد .
عبدالله مؤمنی ـ فرمانده گردان روح الله: ما دوتا تویوتا نیرو وارد جاده شدیم و دوتا ماشین تویوتا هم از خط ما عبور کردند که یکیشو همانجا برادران زدن ولی ما با افرادی که از ماشین اولی یا دومی پیاده شده بودند برخورد کردیم. اونها بستن ما را به رگبار و این حقیر مجروح شدم و شهید میری در داخل ماشین بهشهادت رسید و چند تا از دوستان هم زخمی شدن و عزیزانی که پشت تویوتای ما بودن اون دو منافقی که زن بودن رو به رگبار بستند .
معدوم نور علی شوشتری: زمانی رسیدم که تقریباً آتشها شروع شده بود و نزدیک بود خط بشکنه لحظه به لحظه گزارش میرسید که خط شکسته از قرارگاهی که آقای هاشمی مستقر بود همواره با من تماس میگرفتن که چکار دارید میکنید خط شکسته
آخوند همدانی امام جمعه خامنهای در کرج:
طراحی کرده بودند سی و سه ساعته تهران باشند.
با استفاده از ۲۵ تیپ در پنج مرحله تهران را فتح و نظام را ساقط بکنند.
ادامه آنها که ۱۷ هزار را کشتند.
همینهایی هستند که امروز در بعضی از کشورها جمعیت جمع میکنند.
و با پروپاگاندا جای شهید و جلاد را عوض میکنند اینها هنوز هم ادامه دارد.
امروز هم برای حفظ تنگههای چهارزبر اقتصادی.
تنگههای چهارزبر سیاسی چهارزبر امنیتی.
و از همه مهمتر تنگههای فرهنگی
به حضور مردم اتحاد و انسجام همه نیروها احتیاج است
آخوند همدانی ـ کرج-تلویزیون رژیم ـ ۵ مرداد ۱۴۰۳
حسینی همدانی امام جمعه کرج: امروز پنجم مرداده و از دو جهت باید بهش بپردازم خود همین امروز جمعه رو یکی سالگشت اولین نمازجمعه است بعد از انقلاب به دستور حضرت امام دیگری هم عملیات مرصاده. اول دومی رو عرض میکنم سالگشت عملیات مرصاد فرصتیه که گوشهیی از جریان نفاق بهش پرداخته بشه البته فرصت خطبه خیلی کمه که بگیم چگونه بهوجود اومدن چگونه رشد کردهاند . مختصر به آنچه بر سر ارتش آزادیبخش ملی . در عملیاتی به نام فروغ جاویدان آمد یک اشاره کوتاهی بکنم خوب دقت بفرمایید عصاره این مطالبی است که هست.
چند عامل باعث شد که منافقین اقدام بهعملیات بکنند. مهمترین آن تحلیل غلطی بود که از اوضاع سیاسی و نظامی ایران داشتند . تصورشان این بود که ایران قطعنامه رو بهخاطر ضعف نظامی و فاصله بین مردم و دولت و امثال اینها قطعنامه رو پذیرفته . و حتماً دچار بنبست سیاسی شده ایران از نظر اقتصادی و نظامی هم گرفتار شده که تن به پذیرش قطعنامه داده . طراحی کرده بودند سی و سه ساعته سی و سه ساعت، اعداد را نگاه کنید سی و سه ساعته از عراق حرکت بکنند سی و سه ساعت دیگه تهران باشند سی و سه ساعته با استفاده از بیست و پنج تیپ در پنج مرحله تهران را فتح و نظام را ساقط بکنند. ستون نظامی خودشون رو در روز سوم مرداد سال شصت و هفت . در محور سرپلذهاب از گردنه پاتاق به سمت کرند حرکت کردند و آمدند جلو و تا اسلامآباد خودشون رو رسوندند . ادامه اونها که ۱۷ هزار نفر . رو کشتند همینهایی هستند که امروز در بعضی از کشورها بر علیه جمهوری اسلامی جمعیت جمع میکنند و با دشمنان نظام پیمان میبندند و برای کشور و مردم دردسر درست میکنند و مردم را تشویق به مخالفت میکنند و با پروپاگاندا جای شهید و جلاد رو عوض میکنند. اینها هنوزم ادامه داره اون بخشیشون ادامه دارد بالاخره این حمله کردند آمدن رسیدن به پشت اسلامآباد تا اسلامآباد اینا آمدند تا جلوتر هم مقداری آمدند تا پشت تنگه چهارزبر تا اونجا آمدن جلو، . امروزم برای حفظ تنگههای چهارزبر اقتصادی تنگههای چهارزبر سیاسی چهارزبر امنیتی و از همه مهمتر تنگههای فرهنگی به حضور مردم اتحاد و انسجام همه نیروها احتیاج است . یک نکته مهم را که نباید غافل باشیم این است که تا وقتی نفاق هست و منافق هست نفوذ در این دستگاهها و تشکیلات ها وجود داره باید با دقت این مسأله نفاق رصد بشه .
تلویزیون رژیم:
جنگ و درگیری و عملیات بر سر ماهیت و هویت ما بود بر سر همه نظام بود.
تلویزیون رژیم -۱۲ مرداد ۱۴۰۳
اسماعیل قاسم پور رزمنده دفاع رژیم: برای اینکه بدونیم عملیات مرصاد چقدر مهمه اون تاریخه رو باید بدانیم ما بهعنوان نظام جمهوری اسلامی در بالاترین سطحش بیست و هفت تیر ماه سال هزار و سیصد و شصت و هفت قطعنامه پانصد و نود و هشت رو پذیرفتیم. منافقین با یک محاسبه دقیق مادی به این رسیدن نظامی که قطعنامه را بپذیره و با پنجاه تیپ و لشکر تازه مسلح شده تازهنفس درگیر باشه مطمئناً توانی دیگه براش نیست با این محاسبه از خانقین عراق از پادگان اشرف روز سوم مرداد. حرکت کردن اومدن. لذا منافقین از پادگان اشرف تا اینجا تا حدود صد کیلومتر راه رو تقریباً بدون دردسر اومدن و با این محاسبه هم اومدن که سی و سه ساعته برسن به تهران میدان آزادی و ارتش آزادیبخش از منظر اونا یک ملت دربند رو آزاد کنه. به گواه اسناد و حرفهایی که بعد خودشون زدن گفتن این عملیات ما قرار بود توی شهریور انجام بدیم. نکته مهمتر این است که اگر ما تو این موضع دفاعی چهارزبر نمیمیتوانستیم جلوی منافقین رو بگیریم دیگه تا کرمانشاه جای مناسبی موضع دفاعی مناسبی که بشه پشتش ایستاد و یک همچین ستون آمادهای رو جلوش رو گرفت دیگه جایی نبود واقعاً کاررو سخت میکردند. اگر ادامه میدادند مسیر رو به کرمانشاه میرسیدن کار نظام رو سخت میکردن خیلی برامون دردسر درست میکردند. کسانی که پشت خاکریز ایستادن با همه توانشان از نظام جمهوری اسلامی دفاع کردند این خاکریز شده بود خط تمایز بین جبهه کفر و جبهه اسلام. حضور رزمندگان استان سمنان به این جهت اینجا مهم بود. ما نزدیک به شصت شهید دادیم که سی و پنج شش شهید پشت این خاکریز شهید شدن شهدای دیگه تو یالها و ارتفاعات و تو جاده ولی این خاکریز خیلی مهم بود. جنگ و درگیری و عملیات به اینجا بر سر ماهیت و هویت ما بود بر سر همه نظام بود. منافقین آمده بودند در میدان آزادی ارتش شون رو اونجا جشن و پایکوبی راهبندازن
پاسدار سرتیپ اسماعیل کوثری عضو مجلس ارتجاع
سرکردهٔ لشگر پیاده مکانیزه ۲۷ ضد محمد
از سپاه یکم ثارالله در عملیات فروغ جاویدان
پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان مجاهدین قصد داشت تا تهران پیشروی کند.
اگر بسیج به دستور رهبری شکل نمیگرفت.
ممکن بود مجاهدین تا میدان آزادی هم برسند.
طرح مجاهدین شامل تصرف سرپلذهاب و گیلان غرب بود.
کابوس سرنگونی۳۵ سال پس از عملیات فروغ جاویدان
پاسدار فضلی جانشین هماهنگکننده سپاه پاسداران:
مجاهدین آمدهاند و به کرمانشاه و کرند غرب و اسلامآباد رسیدهاند
هدفشان این است که برای رسیدن به اهدافشان در تهران بیایند
جماران نیوز آخوندی۳۱شهریور۱۴۰۲
وقتی شنیدیم که مجاهدین آمدند، گفتیم مگر میشود مجاهدین چنین ظرفیتی پیدا کرده باشند؟! بعداً معلوم میشود که مجاهدین آمدهاند و به کرمانشاه و کرند غرب و اسلامآباد رسیدهاند و سعی هم ندارند نیروهایشان را اینجا تجزیه کنند و یک درگیریهای پراکندهای دارند و هدفشان این است که ستونی برای رسیدن به اهدافشان در تهران بیایند. .
وقتی شرایط سخت میشود، به کوثری ابلاغ میشود که لشکر (ضد) حضرت رسول بهعملیات مرصاد بیاید. ما هم یک گردان را خواهش کردیم و داوطلبانه بهعملیات مرصاد فرستادیم.
باشگاه خبرنگاران سپاه پاسداران بهنقل از فرماندار اسلامآباد تشکیل دبیرخانه دائمی گرامیداشت سالروز عملیات مرصاد در شهرستان اسلامآباد غرب را گزارش کرد.
جهانبخش حیدری فرماندار شهرستان اسلامآباد غرب گفت مرصاد نماد حیثیت ایران بوده و هست.
مرداد ۱۳۹۷
من یک نکته آخری رو هم میخواهم اینجا اضافه کنم و آن عملیات مرصاد هست در سال ۶۷
یک نکتهیی خیلی مهمی داره عملیات مرصاد که من لازم میدانم آن نکته مهم رو بگم.
خوب ظاهر عملیات مرصاد آینه که در یک مقطعی از یک نقطهای رخنه کردند و در غرب کشور وارد شدند و حتی از یک شهری مثل اسلامآباد هم عبور کردند به سمت کرمانشاه.
و من اینجا باید یاد کنم از مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی که موقع عملیات مرصاد ایشون در کرمانشاه بود و روزی که عملیات صورت گرفته بود و غروب رسیده بود دوستانی اینجا بمن گفتن که شما به آقای هاشمی بگید که شب در کرمانشاه نماند دیگه ایشون بیاد تهران، دیر شده بود شب آخر شب بود ما جلسه مون تمام شده بود ساعت ۱۰۳۰ یا ۱۱۰۰ بود من زنگ زدم ایشون تازه خوابیده بود بههرحال گفتم بیدارش کنید. گوشی برداشت و گفتم آقای هاشمی شما میدانید که الآن عراقیها و منافقین کجا هستند گفت آره من میدانم کجا هستند، نزدیک کرمانشاه هستند، گفتم که شما فکر نمیکنید که مثلاً جا به جا بشید به یک شهر دیگه گفت حتماً من باید اینجا بمانم، ایشون جانشین فرمانده کل قوا بود در آن مقطع و امام اختیارات فرماندهی کل قوا را بهطور کامل به ایشون داده بود
شعبانی از تلویزیون رژیم-۵ مرداد۱۳۸۶
پاسدار شعبانی –تلویزیون رژیم – ۵ مرداد ۸۶
سردار شعبانی از فرماندهان عملیات مرصاد: در ۴.۲۷ امام قطعنامه را قبول میکند ۴.۲۹ بهسازمان ملل، بهدبیرکل اعلام میشود ۴.۳۱ عراق حمله میکند که حدوداً سه بعدازظهر در ۵.۳ از محور خانقین سازمان منافقین با یک سازمان تجهیز شده با امکانات بسیار زیاد وارد خاک کشورمان شده.
سردار شعبانی از فرماندهان عملیات مرصاد: رجوی میگوید وقتی کرمانشاه را گرفتیم اعلام حکومت میکنیم به تهران میرسیم، تهران را فتح میکنیم با مردم صحبت میکنیم و صلح ما با عراق در آنجا امضاء میشود مردم بهکمک ما میآیند. .
این حمله با حمایت و نامه ۱۳۸ نماینده مجلس کنگره آمریکا اعلام شد مروین دایملی یکی از سناتورها برای آنها پیام داده بود اتفاقاً فیلم این را خود سازمان پخش کرده بود بین هوادارانش در اروپا که ببینید اینقدر ما حامی هستیم یعنی یک حمایت همهجانبه واقعاً داشتند پیشبینی شده بود آمدند داخل ایران وضعیتی که در اینجا داشتیم این نوع بود که سازمان استعداد زیادی را فراخوانی کرده بود ۴۷۹۵ نفر طبق ابلاغ خودشان اسناد اینها همه دست ما افتاد تقسیم سازماندهی هم کرده بودند ابتدای کار مثلاً فردی بهنام محمود عطایی که از فرماندهانشان بود مسئول تسخیر تهران گذاشته بودند ابریشمچی را معاونش گذاشته بودند مهدی افتخاری محور چهارم تسخیر قزوین، مهدوی را تسخیر همدان را بهش داده بودند برائی را تسخیر کرمانشاه بهرحال یک پدیده ساختاری رو برنامهریزی کرده بودند وارد شدند
امام بزرگوار اینجا یک پیامی را در چند خط بهحاج سید احمد آقا دادند ایشون پشت بیسیم خوندند، عجیب بود، واقعاً قدرت و صلابت مرجعیت در جایگاه فرمانده کل قوا اینجاست، امام فرموده بودند بهسپاهیها که اینجا نقطه شکست و پیروزی اسلام یا کفر است. باید متر بهمتر بجنگید.
اعتراف فرماندار اسلامآباد
خبرگزاری ایرنا ۱۳/۴/۹۸: فرماندار اسلامآباد غرب گفت: رزمندگان اسلام در عملیات مرصاد سه روز در برابر منافقان مقاومت کردند نزدیک به یکهزار و ۵۲۳ تن از افراد آنها کشته، ۲ هزار و ۳۰۰ تن زخمی شدند و ۳۰۵ تن به اسارت درآمدند. همچنین از تجهیزات جنگی این گروهک بیش از ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۹۰ قبضه خمپارهانداز ۸۰ میلیمتری، ۱۵۰ قبضه خمپارهانداز ۶۰ میلیمتری و ۳۰ قبضه توپ ۱۰۶ میلیمتری از میان رفت
منبع: خبرگزاری ایرنا (رژیم)
پاسدار محمود شاعری قائممقام عملیاتی لشکر ۷۱ روحالله در زمان جنگ:
یکدفعه فرمانده وقت سپاه باختران آقای شعبانی وارد شد با مسئول اطلاعات وقتش که الآن اسمش را یادم رفته بچه کرمانشاه بود مسئول اطلاعات وقتشان بود وارد شدند و خیلی سراسیمه، رنگ پریده، خاک آلود گفت برادر هاشمی همین جوری دستهایش را اینجوری کرد برادر هاشمی منافقین منافقین.
منافقین اسلامآباد آخه اگر، شدنیه مگه این چیه گفت آره دیشب که بچهها تماس گرفتند از اسلامآباد و کرند که آقا این قصه پیش آمده نیروهایی حمله کردند به ما من با مسئول اطلاعاتم با یک جیپ رو باز راه افتادیم رفتیم به سمت عرض کنم اسلامآباد ببینیم چه خبره رسیدم رو گردنه سرازیر شدم دیدم ستون داره میاد ماشینهای هینو بود ژاپنی بهشان داده بودند مثل آیفا چادرها را زدند بالا عکس مریم و مسعود روی ماشینها بازو بندهای سفید و منظم شعار میدهند شعارهای خاصی که الآن یادم نیست و تا ما را دیدند گرفتند زیر آتش من هم از جیپ پریدم پایین انداختیم تو اون دشت و اومدیم به سمت کرمانشاه، باختران و باخترانم قرارگاه نزدیک ۷ رسیدیم ۶، ۵ رسیدیم اونجا
همان جا ما هماهنگیها را کردیم و فرکانس گرفتیم از فرمانده هوانیروز فرکانس بهش دادیم آقای هاشمی خداحافظی کرد رفت برای جنوب یا هر جای دیگه جدا شدیم از هم خدا رحمتش کنه صیاد هم با ما بود همان زمانی که عرض کنم خدمت شما ما داشتیم هماهنگیهای با فرمانده هوانیروز انجام میدادیم یکسری فرمانده هوانیروز گفت آقا یک سری از خلبانها میگویند ما پرواز نمیکنیم خب برای چی میگویند اینها هموطنان ما هستند ما هموطنان خودمان را نمیکشیم صیاد شیرازی که خب من چندین سال بود میشناختمش خیلی لطف داشت بالاخره سن اش خیلی بالاتر بود خیلی هم با بچههای سپاه ارتباط خوبی داشت جمع کرد اینها را توی محوطه بهاصطلاح باز یک باند چیز هلیکوپتر شروع کرد برای اینها صحبت کردن دیگه جمله بیغیرتها رو گفت بیغیرتها اگر اینها بیان ناموسهایتان در اختیارشون قرار میگیره چند تا از بچههای حزباللهیش بلند شدند گفتند برادر صیاد تا هر کجا بگویید ما هستیم فلان و اینها و صلوات بقیه هم بالاخره مجاب شدند یعنی این باز یکی از نکاتی بود که بالاخره جای تأمل داره که هموطنان خودمان را نمیزنیم
فکر نکنین منافقین حالا تو تلویزیون میان میگن آقا چیزی نبودن آقا، نه، اتفاقاً ۱۰ برابر کوموله مستحکمتر قویتر با انگیزهتر میجنگیدن، واقعاً سخت بود جنگ با منافقین، واقعاً سخت بود. شما نگاه بکنید ببنید یه زن هر چقدر هم که تمرین نظامی داشته باشه، هر چقدر بدن سازی کار کرده باشه، آمادگی جسمانی کار کرده باشه، یه زنه، یعنی یه ظرفیت محدودی داره، من به چشم خودم شاهد بودم، تو تنگهٔ چهارزبر به چشم خودم شاهد بودم، زنه از زیر گردنهٔ چهارزبر، مثلاً ۸ کیلومتر با یه تیربار مثلاً گرینف ۸ -۹ کیلویی با یه نوار ۲۵۰ تایی با یه دونم جعبه دستش، میکوبید مثل چی میومد بالا. آگه من میرسیدم شما میرسیدی دیگه نفس راه رفتن نداشتی، وایمیساد میجنگید.
این مسعود رجوی فوق تخصص شستشوی مغزی داره، یعنی واقعاً من با اینا بحث میکردم شاید یه بار گوش کردی یا گفتم نوار مصاحبهٔ یک ساعته با اینارو من دارم، پشت بیسیم تو یه درگیری تو سردشت، با اینا مصاحبه میکردم، هر جوری من میپیچیدم یه جوری دیگه جوابمو میداد. یعنی طوری اینارو شتسشو دادن اصلاً نمیفهمن چیکار دارن میکنن، عین ارتش سرخ شوروی. نهایتش آینه میخوام بگم که در جمعبندی این قصه عرض کنم خدمتتون اینا آدمایی نبودن که شما همین جوری راحت اومدنو و مام راحت زدیمو، نه تو سختترین شرایط جنگ، تو سختترین شرایط انتهای جنگ که همه شیرازهٔٔ کشور از هم پاشیده بود، به جهت سیاسی ـ نظامی
فروغ جاویدان، به روایت سرگرد مزدور فرشاد فروزش
۹ صبح سوم مرداد ۱۳۶۷ ارتباط نیروی زمینی با پادگان تیپ یک لشگر ۸۸ قطع شد. خطوط بیسیم و با سیم جواب نداد. نزدیکهای ظهر بود صدای فرمانده سپاه شهرستان کرند دراومد، کرند غرب: منو دارن میزنن، فرمانده سپاه بعثت گفت کی تو رو داره میزنه، نیروهای عراق که در جنوبن اونام عقبنشینی کردن، ما محوری از عراق نداریم که درگیر باشیم، فرمانده سپاه کرند هم داد و فغانش بالا که آقا منو دارن میزنن، منم نمیدونم از کجا دارم میخورم. منتها من به یه تعداد از پاسدارا و بچههای کمیته گفتم سلاح و مهمات رو سریعاً از کرند ببرن عقب چون من دارم میبینم که یه تعداد نیرو دارن با سرعت به سمت من میان و منو دارن می زنن. فرمانده سپاه بعثت میگه من در بهت بودم، کی داره اینو میزنه، ما هیچ گزارشی از حمله نداریم. جلسه داشتیم با آقای هاشمی رفسنجانی در مجلس که بریم آخرین اوضاع وضعیت منطقه جنوب رو ما بررسی بکنیم.
رفتیم تو جلسه آقای هاشمی رفسنجانی گفت خب آخرین وضعیت رو نقشه آورده بودن که وضعیت جنوب و قطعنامه و اینا رو بررسی کنن، من گفتم که آقای هاشمی رفسنجانی، (آقای هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ بود)، یه تلفنی به من شده من مستقلاً نمیتونم اینو تأیید یا رد بکنم، گفت چی شده، گفت فرمانده سپاه کرند به من خبر داده کرند سقوط کرده، کرند سقوط کرده، حالتون خوبه شما اصلاً؟ والا من نمیدونم، گفت بیا از خط خود من یه تماس بگیر با فرماندار کرند ببینم، گفت ما هر چه تماس گرفتیم دیدیم ارتباط نداریم. هیچ ارتباطی برقرار نمیشه، آقای هاشمی رفسنجانی هم یه فکری کرد و همه داشتیم فقط به هم نگاه میکردیم که چه خبره ماهیت این حمله مشخص نیست کی حمله کرده ما عراق و داریم که رصد داریم میکنیم که در جنوبه که الآن کشیده عقب. چیزی در غرب ما نداریم گفتند آقای رفسنجانی بلند شد با همین تعداد از فرماندهان و بلند شد گفتند جلسه تشکیل نمی شه میریم در کرمانشاه. آقایون بلند شدن رفتند در کرمانشاه، آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خودش هست میگه من رفتم در کرمانشاه دیدم وضعیت بهشدت در این جا بحرانیه، اولاً یه ترافیک سنگین خیلیها دارن فرار میکنن،
صبح واقعه سرهنگ حسنی سعدی (امیر سرلشگر حسین حسنی سعدی الان)، میگه من رفته بودم بازرسی بکنم، یک دفعه از قلاجه داشتم میومدم بیام به سمت اسلامآباد و از اسلامآباد داشتم میومدم که بیام به سمت کرمانشاه خیلی هم عجله داشتم، حالا اینا رو خود امیرحسنی سعدی برای من تعریف کرد، گفت من تا داشتم میومدم دیدم که یه تعداد سرباز، سربازای ارتشی داخل اسلامآباد پخش و پلان، نگاه کردم گفتم اینا این جا چیکار میکنن اونم با این وضعیت. چرا اینا پراکندن، این جا جاشون نیس، این جا چیکار میکنن، خیلی عصبانی شدم، بهشدت عصبانی شدم، گفتم حیف که وقت ندارم وایسام باهاشون حرف بزنم ببینم این جا چیکار میکنن، بذار برم کرمانشاه بعد میام پوست از سر فرماندش میکنم. خیلی عصبانی بودم به رانندم گفتم سریع برو وضعیتم ترافیک شده و تصادف شده و وضعیت مشخص نیست بهش گفتم برگرد، امیر حسنی سعدی گفت من برگشتم اومدم کرمانشاه گفتند اسلامآباد سقوط کرده. سقوط کرده؟ توسط کی؟ گفت من تازه فهمیدم این سربازا کی بودن. تازه فهمیدم این سربازا که پراکنده بودن اون جا اینا کی بودن. تازه امیر حسنی سعدی فهمیده بود سقوط کرده اصلاً اسلامآباد. برقآسا، جریان از چه قراره؟
۱۶ تیپ منافقین، ارتش آزادیبخش خلق، شورای ملی مقاومت، سازمان مجاهدین خلق ایران، با ۱۶ تیپ با خودروهای زرهی برزیلی شاسی بلند پرسرعت ما برخورد نکرده بودیم با اینا تو جنگ. با تویوتا روش دوشگا بسته، ۲۳ ها رو روی تویوتا نصب کردن عین اینکه ما این جا نشستیم یک دفعه بیان بگن مثلا اسلامآباد سقوط کرده باشه. کی کجا چی شد؟ برقآسا اومدن حمله کردن گرفتن. اینا بهسرعت حمله کردن و پادگان تیپ یک لشگر ۸۸ رو تسخیر کردن این جاس که ارتباط تیپ یک با لشگر ۸۸ و با فرماندهی نیروی زمینی قطع شد. بلافاصله با همون سرعت برقآسا حمله کرده بودن، کرند رو هم گرفته بودن و میگم فرمانده سپاه کرند تونسته بود فقط دوتماس با مرکز بگیره که آقا من دارم میخورم نمیدونم هم که از کجا دارم میخورم و کرند هم سقوط کرده. کرند رو ۶ بعدازظهر گرفتن، ۸ شب اسلامآباد سقوط کرد. اسلامآباد نباید سقوط میکرد چون دروازهٔ کرمانشاس. آخرین شهرستان رسمی و رو پای منطقهٔ مرزی اسلامآباده.
حالا اون فرمانده سپاه بعثت سردار شعبانی و چندتا از فرماندهان سپاه اینا خودشونو با آًقای هاشمی رفسنجانی که رفتن اینا زودتر جلوتر رفته بودن که برند ببینن این جریان تماس کرند چی بوده. اینا رفته بودن اسلامآباد، آقای شعبانی سردار شعبانی میگه من دیدم یه سری خودرو برزیلی شاسی بلند داره با سرعت میاد رد میشه به مام توجهی نمیکنن، دیدیم این جیپ ارتشی هم با سرعت داره میاد یک دفعه ما دیدیم یه صدای انفجاری اومد یه راکت شلیک شد خورد صاف زیر این جیپ، این جیپ ارتشی بلند شد از رو زمین بهصورت دمرو برعکس با سر اومد این طرف جاده رو خاکریز از جاده پرت شد کنار، گفتیم یا ابوالفضل این دیگه از کجاس. حالا ما داشتیم دست میگرفتیم که وایسا ما رم سوار کن ما رم ببر ما نمیدونیم این جا چه خبر ما رفتیم بدو بدو بالا سر این جیپ ببینیم از این ارتشیا کسی زنده اس شهیدی چیزی، نگاه کردیم دیدیم اینا زنن. روی جیپو نگاه کردیم که داغون شده بود در و پیکرش دیدیم نوشته ارتش آزادیبخش ملی، تازه ما فهمیدیم چه خبره این جا. نفربرهای زرهی که با این سرعت دارن رد می شن به مام هیچ توجهی ندارن اینا چی ان. ما همون موقع پا گذاشتیم به فرار. بدو بدو آومدیم قرارگاه، تازه فهمیدیم جریان چیه؟ اسلامآبادم سقوط کرده. یعنی بهصورت برقآسا جوری سقوط کرده که علاوه بر فرماندهی نیروی زمینی ارتش امیر سرلشگر حسین حسنی سعدی چند نفر از فرماندهان علیرتبهٔ سپاه غرب و سپاه بعثت کم مونده بود اون جا اسیر بشن.
نیروهای مجاهدین خلق که جانانه جنگیدن، ببینید آدم باید منصف باشه، من یک کلمه نمیگم مذبوحانه جنگیدن، ترسو بودن، نیروهای سازمان مجاهدین خلق جانانه جنگیدن زیر آتش شدید راکتها و موشکهای ضد زره کبرای ایرانی زیر موشکهای نیروی هوایی از همه طرف ریخته بودن سر اینا، اینا جنگیدن،
یکی از عکسها جالب بود بعد رفتم فیلمشو پیدا کردم، خودم دیدم اما برا شما نیاوردم. یه صحنهٔ خیلی جالبی هست، یه فرماندهی داشتن اینها به اسم فرمانده سارا فامیلیش رو یادم رفته، اسمش ساراس فرمانده سارا، این فرمانده سارا رو اومده بودن روی یکی از این تپهها دم همون منطقهٔ چارزبر به یه حالتی به یه حالتی اینو دارش زده بودن فیلمشم من دیدم فیلم واقعاً جالبی بود ولی خوب خودشون این فیلمو بههرحال حالا بماند.....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر