هر ایرانی بیتردید این سؤال بارها از ذهنش عبور کرده که این نظام پلید و ضدبشری آخوندی چه بلیهای بود که بر سر ما ایرانیان نازل شد؟!
برای اینکه پاسخ این سؤال را دریابیم بایستی ناگزیر نگاهی به تاریخ اسلام بیاندازیم تا بتوانیم به مبدأ و آغاز پیدایش این شجره خبیثه پیببریم. پس از وفات پیامبر اسلام، جریان اَشرافی که پیش از اسلام حاکم بود و زیر برق شمشیرها و تعادلقوای آن روزگار به ظاهر اسلام آورده بودند، موقعیت را مغتنم شمرد تا مجدداً همان حاکمیت سابق را، اما این بار در زیر سایه اسلام و با تکیه به آن، احیا کند. شاخص و سردمدار این جریان، معاویه پسر ابوسفیان بود که در عوامفریبی و حیلهگری بسیار خبره و کارآمد بود و برای حفظ و تحکیم حکومتش، هر خدعه و نیرنگی را به خدمت میگرفت و از هیچ جنایت و رذالتی هم فروگذار نمیکرد. یعنی در یککلام اوجب واجباتش، حفظ نظامش بود.
نمونههای آن را بارها شنیدهایم؛ آنجا که در اواخر جنگ صفین و در لحظه شکست با کمک وزیرش، عمروعاص، قرآنها را بر سر نیزه کرد و با این اقدام، در میان سپاهیان حضرت علی دودستگی و شکاف ایجاد کرد و خود و سپاهیانش را از شکست حتمی نجات داد.
یا در نمونه دیگر، آنجا که سران سپاه امام حسن را با فریب و نیرنگ از او جدا کرد. دستهای را با تطمیع خرید؛ دستهای دیگر را با تهدید وادار با سکوت و بیعملی کرد؛ و آنهایی را هم که ثابتقدم و استوار، اهل پشتکردن به او نبودند، بهقتل رساند.
معاویه که با زیرکی، خودش را بسیار اسلامپناه و مسلمان و دیندار نشان میداد، در دجالگری تا آنجا پیش رفت که از یکسو با باج و رشوههای کلان و خریدن افراد سستعنصر، دست به تحریف قرآن میزد و از سوی دیگر حدیث و روایت جعل میکرد تا حضرت علی و خاندانش را بدنام کند و این سیاست را تا به آنجا پیش برد که وقتی علی (ع) در محراب مسجد کوفه توسط یکی از مرتجعین و اسلامپناهان ریایی، یعنی «ابن ملجم» بهشهادت رسید، عوامالناس که تحت تأثیر شیطانسازی و تبلیغات مسموم معاویه قرار داشتند، از همدیگر سؤال میکردند که: «علی در مسجد چه میکرد» ؟! معاویه با راهاندازی یک دستگاه عریض و طویل جاسوسی و پلیسی - نظامی، هیچگونه هواداری و پیروی از خاندان علی را برنمیتافت و هر گونه مخالفت یا اعتراضی را با سرکوب وحشیانه و بگیر و ببند و قتل و کشتار پاسخ میداد.
اگرسیر تاریخ را پی بگیریم و بررسی کنیم، این اندیشه و تفکر بعد از معاویه یا در حاکمیت بوده و یا در کنار سلاطین و شاهانی که بر دنیای اسلام و یا بر کشور خودمان ایران، حکمرانی میکردند، همواره توجیهگر سیاستهای آنان و در خدمت سلطنت و مشروعیت دادن به شاهان بودهاند که نمونههای آن را در تاریخ معاصر میهن خودمان شاهدش بودهایم؛ شیخ فضلالله نوری در زمان انقلاب مشروطه، آخوند مرتجع درباری آیتالله کاشانی، در زمان مصدق و…
اگر چه که جا دارد باز هم بیشتر به این سوابق تاریخی بپردازیم اما با همین مختصر میتوان دریافت که نظام آخوندی به یکباره از آسمان نازل نشد، بلکه این طایفه و نحله فکری، ادامه همان جریان فکری معاویه و عمروعاص است که متأسفانه در یک شانس تاریخی و در عدم شناخت و حضور رهبران واقعی انقلاب ۵۷، رهبری آن انقلاب را دزدید و به حاکمیت رسید و برای حفظ این حاکمیت بادآورده، مثل معاویه و از همان روز اول، سرکوب، بگیر و ببند و تهدید و تطمیع و کشتن را آغاز کرد و خمینی بنیانگذار این حاکمیت، در یک جمله آن را تئوریزه هم کرد که: «حفظ نظام، اوجب واجبات است»
اگر به تمامی مصیبتها و فجایعی که هماکنون میهنمان را احاطه کرده، نظری بیفکنیم میبینیم که همه آنها بهنحوی به این اصل «حفظ نظام اوجب واجبات» که خامنهای و رئیسی جلاد هم بر آن تأکید میکنند، ربط دارد
اگر میبینیم از صدر تا ذیل این نظام پلید پر شده از دستگاههای جاسوسی و اطلاعاتی و بهطور مثال فقط در دانشگاهها ۱۳ ارگان سرکوب و جاسوسی دارد و با انواع و اقسام گشتها و پلیسها حتی در خصوصیترین ارکان زندگی مردم دخالت میکند بهخاطر این است که هر گونه صدای مخالفی را در نطفه خفه کند و نظام را حفظ کند
اگر میبینیم این رژیم جهل و جنایت فقط در عرض چند هفته ۳۰هزار زندانی سیاسی را در سال۶۷ به جوخههای تیرباران و اعدام سپرد و بیش از ۱۵۰۰تن از مردم ایران را در قیام آبان ۹۸ در خیابان به گلوله بست و کشتار کرد و هماکنون هم در قیام ۱۴۰۱ بهطرز وحشیانهای کودک و پیر و جوان و زن و مرد را میکشد و با شیوههای مختلف سربهنیست میکند؛ اگر میبینیم امروزه در میهنمان از یکسو با واژههایی همچون فروش اعضای بدن، گورخوابی، فرزندفروشی و... مواجهیم که پیش از این حتی به گوشمان نخورده بود و از طرف دیگر عاملان حفظ و تحکیم نظام، دستِ باز در چپاولهای افسارگسیخته و اختلاسهای نجومی و رانتخواریهای باور نکردنی دارند و همچنین با وطنفروشیهای حیرتانگیز این رژیم مواجهیم، میتوانیم همه اینها را بگونهای قانونمند به همین اصل بنیادی آخوندها یعنی «حفظ نظام، اوجب واجبات» ربط دهیم.
اگر میبینیم که در این رژیم اهریمنی با دجالگری مافوق تصور، جنگ ضدمیهنی ۸ساله با عراق، دفاع مقدس نام میگیرد و تحت همین عنوان، میلیونها نفر کشته و معلول و بیخانمان و آواره میشوند و خلاصه بیشمار جنایات و خیانتهای دیگر در حق ایران و ایرانی روا میشود، همه و همه به نوعی به این اصل «حفظ نظام، اوجب واجبات» مرتبط است.
بله، حاکمیتی که به دروغ به نام مستضعفین به قدرت رسید، توانست با مکیدن خون مستضعفین و به خاک سیاه نشاندن و سوق دادن هر چه بیشتر مردم و همان «مستضعفین» به زیر خط فقر و خط مرگ، حاکمیتش را استمرار دهد.
آخوندها تا قبل از رسیدن به حاکمیت، چون چهره واقعیشان برای مردم آشکار نشده بود، بهطور سنتی، یک حرمت و تقدسی در جامعه و خانوادهها داشتند، اما بعد از قرار گرفتن در حاکمیت و از سرگذراندن آزمایشی بیش از ۴دهه، که برای مردم و تاریخ ایران همراه با قیمتی سنگین و بسیار تلخ و دردناک بود، اکنون آنها در کانون تنفر، انزجار و خشم عمومی قرار گرفتهاند و بیتردید آنچه در تقدیر و چشمانداز است به گور سپرده شدن تاریخی این نظام شیطانی و این قوم فاسد و چپاولگر است که انگلوار از حاصل دسترنج محرومان و ستمدیدگان ارتزاق میکردند.
م.ن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر