خامنهای خونخوار که در بدترین روزهای حکومت ننگینش و بهقول ورقپارههای حکومتی خودش در «وضعیت سرخ» و در مواجهه با «خشم انباشته مردم» به سر میبرد در بامداد ۲۱آذر مجیدرضا رهنورد یکی دیگر از قیامآفرینان شورشی را اعدام کرد.
وحشت خلیفه بزدل ارتجاع بدان حد بود که بساط دار و جرثقیل را در تاریکی با حضور مشتی از بسیجیها و خونخواران خودی اجرا کرد تا بعدش مدعی اقتدار شود و اعلام کند در «ملاء عام» مجیدرضا را اعدام کرده است! در روزهای قبل از اعدام نیز آنقدر مجیدرضای دست و پا بسته را شکنجه کرده بودند که در اغلب عکسهای منتشر شده از او با دست شکسته و گچگرفته دیده میشود. بیدادگاه آن قهرمان هم از حداقلهای بیدادگاه فرمایشی خودشان هم برخوردار نبود. شهود قلابی هم تعدادی از رذالتپیشگان اطلاعات سپاه بودند که با کلاه اسپورت همیشگی و لو رفته خود در جلسه آمده بودند و در ترس از شناسایی شدن حتی جرأت برداشتن ماسک خود را هم نداشتند.
هراس ناشی از روزگار پایانی و وضعیت بحرانی و خشم و نفرت عمومی، محدود به شخص خامنهای نیست و همه مزدوران و کارگزارانش را نیز دربر گرفته است بهطوری که بلافاصله اژهای مجبور شد به صحنه بیاید و به مزدوران رژیم ـ چه در صحنه به اسم بسیجی و دادستان و... و چه پشت صحنه در نقش اجرای احکام و مأمور زندان و... ـ دلداری بدهد که «از شماتت شماتتگران مطلقاً نگران نباشید»! و همچون امام دجالش و با آموزشهایی که از دوران قتلعام ۶۷ گرفته است، یادآوری کند که در اجرای احکام اصل بر سرعت عمل و زودتر اعدام کردن است: «در همه احوال باید دقت و «سرعت» و لحاظ قانون را مد نظر داشته باشیم» (خبربان ۲۱آذر) غافل از اینکه این دجالگریها سالیان سال است رنگ باخته و همه فهمیدهاند تنها «سرعت» منظور است و «دقت» و «قانونی»ی در کار نیست. همین امروز در کلیپ منتشر شده دیدیم که دختران دلیر میهن فریاد میزدند و با صدای بلند به «ناحق» بودن احکام اعتراض میکردند که «چرا جوونهای ما رو اعدام میکنید؟ چرا اعدام بهناحق میکنید؟». این بیآبرویی دستگاه قضاییه رژیم حتی صدای خودیها را هم در آورده است که «پس چرا امکان علنی بودن دادگاه و حضور خبرنگاران را فراهم نمیکنید؟ چرا مردم باید مواضع رسمی حکومت و دادگاهها را باور کنند؟ حتی احکام صادره اخیر را منتشر نمیکنید؟» (هممیهن ۲۱آذر)
اجبار خامنهای در اعدام!
در واقع خامنهای پس از روزهای چهاردهم تا شانزدهم آذر و موضوع فراخوانها و اعتصابها و حوادث دانشگاهها و مفتضح شدن عواملش در دانشگاهها، به این نتیجه قطعی رسید که «برخلاف گمانهای اولیه اعتراضات ۸۰روز گذشته از انرژی زیادی برخوردار است و احتمال خاموشی سریع آن یک فرض خوشبینانه [بخوانید ابلهانه] بود» (اعتماد ۲۱آذر) به همین دلیل با حسابگری و چرتکه انداختن بسیار از فردای ۱۶آذر اعدامها را استارت زد و با سیاست از این ستون به آن ستون، تصمیم جنایتکارانه خود برای مهار قیام از طریق اعدام را گرفت اما او نمیداند یا نمیخواهد بداند یا چارهای ندارد و نمیتواند بداند که این قیام تاریخساز با پیشتازی نسلی از پاکبازان دهه هفتادی و دهه هشتادی که تصمیم گرفتهاند رژیم را سرنگون کنند متوقفشدنی نیست و پیشوای ارتجاع و دجالیت، تنها پرونده ننگین خود را برای حسابرسی در دادگاههای خلق سنگینتر میکند. «باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد»
در نتیجه با خبر اعدام محسن و مجیدرضا و جاودانگی آنها، خون جدیدی در رگهای غیورمردان و شجاعزنان ایران پمپاژ شد. بهمحض انتشار خبر، دانشجویان دانشگاه بابل و دانشگاه شریف، تصاویر مجیدرضا و محسن شکاری را روی در و دیوارهای دانشگاه نصب کردند. دانشآموزان در شیراز در تظاهرات خود فریاد زدند «مجیدرضا خوابیدی، ما همه بیدار شدیم» و در مشهد خروشیدند که «مجیدرضا رو بردند، جنازهشو آوردند» و شماری از افراد خانواده و همسنگران مجیدرضا بر سر مزارش رفتند و آنجا را گلباران کرده و شعار دادند: «مجیدرضا رهنورد، شهید میهن، عزیز وطن... این هم یک دستهگل دیگر»!
بدون شک، این جنایات خامنهای دست و پا زدن غریق در امواج خروشان دریای خشم خلق است و بهطور قطع نتیجه معکوس میدهد و مردم و قیامشان را زودتر به پیروزی میرساند چون هر اعدام فاصله بین مردم و رژیم را افزایش میدهد و مرزبندی بین جبهه خلق و ضدخلق را تیزتر میکند. مسخرهبازیهای لو رفته وزارت اطلاعات و عوامل استعماری را در القای مستقیم و غیرمستقیم راهکارهای بیهزینه افشا و رادیکالیزم قیام را بیشتر میکند. عزم جوانان را جزمتر و شعلههای خشم و نفرت مردم را فروزانتر میکند. به همین دلیل است که فعالیتهای کانونهای شورشی بهطور کمی و کیفی گسترش پیدا کرده و تمامی پایگاههای بسیج، مقرات سپاه، نمادهای حکومتی، بنرهای تبلیغی رژیم، اهداف مشروع همه یلان و گردان ایرانزمین است.
بله، ملت ایران آگاه شده است و «جوانان شورشگر و انقلابی فریب نمیخورند. تنها راه برای آزادی، قهر انقلابی و ارتش آزادی با جنگ صد برابر و تهاجم حداکثر است. راهی که قهرمان شهید، مجیدرضا رهنورد با حداکثر جسارت و تهور، به رضایت درنوردید» (مسعود رجوی ۲۱آذر ۱۴۰۱).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر