ششم دی سالگرد قیام تهران در عاشورای ۱۳۸۸
قیام سال ۸۸ یک شورش ناگهانی نبود، بلکه حاصل زخم باز جراحاتی از دهه ۶۰ به بعد بود.
این قیام زمینه و درونمایهای از تعارض و «نه» ۳نسل جوان و زنان ایران با حاکمیت قرونوسطایی آخوندی بود.ایران در سال ۸۸ تا ۷ماه در قیامی غوطهور شد که هفتهبههفته رادیکالتر گشت و در آذر و دی ۸۸ به نفی کامل ولایت فقیه رسید.
در خاطرات ایرانزمین همواره مشعلهایی را میبینیم که در هالهٔ روشنابخش خود، نشانههای سرفصل یا تحولی بزرگ و اجتماعی را از خود ساطع میکنند و به سرفصل و تحولی بزرگتر سرایت میدهند؛ یکی از این مشعلهای روشنابخش، قیام سراسری سال ۱۳۸۸ است. این قیام را با زمینهها، انفجار ناگهانی و نتایج حاصل از پویایی نسلها بازخوانی میکنیم.
انفجار بزرگ
در ۲هفته مانده به انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ تلویزیون حکومتی دست به راهاندازی مناظرههایی زد که ۳ویژهگی داشت:
۱ـ به قواره و ساختار حاکمیت ولایت فقیه با ۳۰سال اختناق و جنایت و سانسور نمیخورد.
۲ـ تعارضات بهظاهر خفیه مانده در لایههای درونی نظام آخوندی را به تلویزیون کشاند و علنی کرد.
۳ـ خشم سراسری مردم و نفرت ۳۰ساله از حاکمیت قرونوسطایی را فعال و جوشان نمود.
این ۳ویژهگی با زمینههای ایجادشده در ۳دهه گذشته، مترصد انفجاری بزرگ بود. در خرداد ۸۸ خامنهای که ظرفیت نتایج حاصل از مناظرههای درون نظام را هم نداشت، با مهندسی انتخابات، نظر و رأی خودش را از صندوقها بیرون کشید. انفجاری سراسری با شعار «رأی من کو» ـ بهخصوص در تهران ـ رخ داد و ایران تا ۷ماه در قیامی غوطهور شد که هفتهبههفته رادیکالتر میگشت. خواستههای این قیام در آذر و دی ۸۸ به نفی کامل ولایت فقیه رسید. در این قیام نسل جوان ایران ـ بهطور خاص دختران دانشجو و زنان ـ نقشی بسیار فعال داشتند. در قیام ۸۸ ۳نسل پس از قیام ۵۷ با محوریت دانشجویان سراسر ایران به هم پیوستند.
زمینههای دگرگونی جامعه ایران
در قیام سال ۸۸ مرز بین نسل جوان و زنان ایران با حاکمیت ولایت فقیه آشکار شد و یک سرفصل رقم خورد.
قیام سال ۸۸ یک شورش ناگهانی نبود؛ بلکه حاصل زخم باز جراحاتی از دهه ۶۰ به بعد بود. این قیام زمینه و درونمایهای از تعارض و «نه» ۳نسل جوان و زنان ایران با حاکمیت قرونوسطایی آخوندی بود. دهه ۶۰ آینهای بود مقابل هویت و ماهیت واقعی خمینی هم در زمینهٔ سیاست داخلی ـ که بر انحصارطلبی، سانسور، زندانی کردن و کشتار و قتلعام استوار بود ـ و هم در زمینهٔ سیاست خارجی که بر جنگافروزی و صدور ارتجاع و تروریسم بنا شده بود.
این دو بازوی حفظ حکومت، موجب تسری آثار اختناق و سرکوبش در زندگی عادی مردم و بهطور خاص نسبت به زنان، دانشگاهها، مدارس و نسل جوان ایران گشت. بنابراین ایران از همان دههٔ ۶۰ مستعد یک خشم و طغیان علیه خمینی و حکومتش شد. از جانب حکومت هم آنچه هرگز تعطیل نمیشد و درنگی در گردش چرخ آن نبود، همانا ماشین سرکوب دیکتاتوری مذهبی و نیاز به تروریسم بینالمللی بود.
تضادهای تعمیقشونده و آشتیناپذیر
پس از مرگ خمینی در خرداد ۱۳۶۸ و تحمیل آخوندی دستچندم و بیرون از مدارج عالی حوزوی بهعنوان ولیفقیه، تضادهای درونی حکومت هم بر سر چگونگی حفظ نظام آخوندی بیشتر شد. با روی کار آمدن رفسنجانی ۲عامل جدید بر تعارض مردم با حکومت افزوده گشت: گشوده شدن دست باندهای غارتگر رژیم بر تمام منابع ثروت مردم ایران و هر چه بیشتر شدن فاصلهٔ طبقاتی از یک سو و از سوی دیگر شتاب گرفتن هر چه بیشتر ماشین تروریسم بینالمللی. در همین دوره هم بود که دخالت نظام آخوندی در لبنان و فلسطین و هزینه کردن میلیارد میلیارد از جیب و سرمایه مردم ایران برای حزبالله لبنان و حماس فلسطین تشدید گشت.
قیام بزرگ و سراسری ۸۸ضمن تعیینتکلیف کل حاکمیت آخوندی، سکویی را ساخت که مردم ایران با قرار گرفتن بر آن به جانب آیندهای در تقدیر، جهش کنند. در فرجام ناتمام آن قیام، ارادهای برای آزادی مستمر ماند که در قیام دی سال ۱۳۹۶با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا ـ دیگه تمومه ماجرا» نفی تمامی حاکمیت آخوندی با تمام دستجات درونی آن را خواستار شد.
دهه ۸۰ آبستن خشمی همهگیر
با انباشت چنین زمینههایی از سیاست داخلی و خارجی حاکمیت ولایت فقیه بود که جامعه ایران با پتانسیل خشمی همهگیر به دهه ۸۰ رسید. در این فاصله حتی فریبکاری شیادی بهنام محمد خاتمی هم نتوانست بنبست بین حاکمیت و مردم را باز کند. او آمده بود که در حین ادامهٔ اعدامها در میادین شهرهای ایران، سیرکی راه بیاندازد تا شاید بتواند برای حکومت ولیفقیهش اعانه جمعآوری کند. این دوره نیز تجربهای برای مردم ایران ـ بهخصوص زنان و نسل جوان ـ شد که از افعی ولایت فقیه هرگز کبوتر اصلاحات زاده نمیشود. دورهٔ ۸ساله سلطهٔ باند اصلاحطلبان(استمرارطلبان عمر نظام آخوندی) با قتلهای زنجیرهای دگراندیشان و نویسندگان و شاعران و بیرون کشیدن احمدینژاد از صندوقهای رأی مهندسیشده به پایان رسید. این ۸سال هم زمینهای برای شناخت هر چه بیشتر ماهیت تغییرناپذیر حاکمیت ولایت فقیه گشت.
نیاز جامعه به ضرورت ناگزیر تغییر
اینگونه بود که پتانسیل خشم عمومی به همراه خود به ضرورت ناگزیز تغییر رسید. زمینههای شرح داده شده در اتحاد با نیاز فوری آزادی و دموکراسی و حقوقبشر، مشعل قیام خرداد ۸۸ را برافروخت. در اواخر خرداد سال ۱۳۸۸ تمام این زمینهها و تجربهها به شورشی منتهی شدند که با شعار «نه غزه، نه لبنان ـ جانم فدای ایران» طنینش به گوش جهان رسید. این شعار کوتاه، تمام سیاستهای داخلی و خارجیِ ۳دهه گذشتهٔ خمینی و خامنهای را به چالش کشید و نفی کامل کرد. بازتاب این شعار در نمازجمعههای همان زمان، ترس و وحشت کل نظام را بازتاب میداد و اعتراف میکردند که این شعار، کل نظام را زیر سؤال برده است.
قیام ۸۸ در پویاییِ نسلها و درسهایش
۱ـ قیام بزرگ ۸۸ اگر چه با شعار و خواسته «رأی من کو؟» شروع شد، اما در جوهر خود دنبال آزادی و دموکراسی بود که بنیادهای ضدآزادی و ضددموکراسی حاکمیت ولایت فقیه را نشانه میگرفت و به سرعت به شعار مرگ بر خامنهای رسید.
۲ـ قیام بزرگ ۸۸ بر شانههای نسل جوان و زنان ایران حمل میشد. پیشتازان این قیام دانشجویان و زنان بودند. خروش همین دو قشر بالندهٔ جامعه ایران گویای مختصات سیاسی آن در مقابل تمامیت نظام آخوندی بود. از طرفی شاهد بودیم که بیشتر جانباختهگان و شهیدان و زندانیان سیاسی این قیام متعلق به جوانان و زنان بود.
۳ـ قیام بزرگ ۸۸ در درون خود به جانب تعیینتکلیف جناحهای حاکمیت هم پیش میرفت. درون این قیام جریانی فعالیت داشت که عنوان «جنبش سبز» بر خود نهاده بود. این جریان در طی مراحل رشد قیام ۸۸ و تعارض آشتیناپذیر با حاکمیت، اعتراف کرد که اهل پرداخت هزینه برای آزادی و دموکراسی نیست! از این رو بود که کمکم مرز بین این جریان با دگرگونیطلبان بارز گشت. همین تحول مهم نشان داد که در درون این حاکمیت به هیچ امیدی نمیتوان دل بست و هر گونه انتظار بهبود و تحول و دگرگونی، سراب و توهمی بیش نیست. دلیل آن هم بسیار واضح است که با وجود ولیفقیه در رأس این نظام، هیچگونه اصلاحات و ترمیم و تغییری امکان ندارد و سرمایهگذاری بر آن، نتیجهای جز هدردادن امیدها و توانمندیها و سرمایهٔ عمر و در نهایت، خیانت ندارد.
۴ـ قیام بزرگ ۸۸ با استمرارش به مدت ۷ماه تجربه سیاسی و تاریخی مهمی برای نسل جوان و زنان ایران، جریانهای سیاسی ایرانی و سیاستهای خارجی بود. نسل جوان و زنان با عبور از فراز و نشیب ۸ماهه آن قیام، دستاوردهای مهمی کسب نمودند که در صدرشان باید به بنبست اصلاحات در درون حاکمیت اشاره نمود. جریانهای سیاسی ایرانی ـ چه در داخل و چه در خارج ایران ـ از خرداد تا بهمن ۸۸ ماهیت خود و خط سیری را که از ۳۰خرداد ۶۰ به بعد با این حکومت طی کردند، یک بار دیگر آزمودند. سیاستهای خارجی اگر چه بهطور عمده بر مماشات با ملایان استمرار دادند، اما انتظارها و تحلیلهایشان ترکهای اساسی خورد که در قیام دی سال ۱۳۹۶ بارز گشت.
۵ـ قیام ۸۸ دامنهٔ سرکوب را به جناحهای درونی حاکمیت هم سرایت و گسترش داد. از اینرو باعث تشدید تضاد تا حد آشتیناپذیری جناحها گشت. از درون این تضاد که بر اثر خشم ۳دهه مردم علیه حکومت بالغ میشد و درونمایهٔ کل دستگاه را بیرون میریخت، بخشی از جنایات دهه ۶۰، کشتار کشیشان مسیحی، قتلهای زنجیرهای، بلوای کعبه در تابستان ۶۶ و انفجار حرم امام رضا در مشهد نیز رو شد؛ رو شد که مسبب اصلی همهٔ این جنایات، نظام آخوندی و وزارت اطلاعات بدنامش بوده است. افشای ناگزیر این جنایات سازماندهیشدهٔ حکومتی باعث خشم بیشتر مردم علیه خامنهای گردید. پیآمد دیگر این افشاگریها موجب رو شدن دست استمرارطلبان حکومتی تحت عنوان اصلاحطلب میشد. حاصل آن این شد که قیام ۸۸ از شهریور و مهر رو به مرزبندی با کل حاکمیت پیش رفت و در آذر و دی به نفی کامل ولایت فقیه بالغ گشت.
۶ـ قیام سال ۸۸ درون حاکمیت را هم تصفیه کرد و خامنهای را با مواجببگیران و ملازمان وظیفهپرورش تنها گذاشت. این قیام اگر چه به بهدلیل خیانت عناصری که در صحنه سیاسی در جایگاه رهبری آن نشسته بودند به اهداف خود نرسید، اما خط پررنگ نفی نظام آخوندی را رسم کرد. پس از این قیام، آنچه برای خامنهای ماند در حد نمایندگان ولایت فقیه، مجلس، قوه قضاییه، دولت، سپاه پاسداران و نیروی انتظامی و سفرهنشینان حکومتی بود. ثقل سنگین دانشجویان، زنان و نسل جوان ایران از هر دو جناح نظام کنده شدند.
۷ـ شهیدان سرفراز قیام ۸۸ در زمرهٔ ۳نسل جوان بعد از قیام ضدسلطنتی سال ۵۷ بودند. آنان به ننگ بیهزینهگی تن ندادند. آنها به ضرورت فوری آزادی و نفی کامل نظام ولایت فقیه رسیده بودند. جان و خون آنان همان بهای آزادی برای میهن و مردمشان بود. آنان دریافته بودند که ایرانزمین بهدلیل سلطهٔ تاریخیِ دیکتاتوریهای شاهی و شیخی، بدون پرداخت بها و فدیههای گران، آزاد نخواهد شد. فوارههای خون آن فدیههای آزادی همچنان بر فراز ایرانزمین جوشان ماند تا امید و عشق و آرزوهایشان در عزم قیامآفرینان ۹۶ و کانونهای شورشی استمرار یابد و دامنهاش اقشار گستردهتری از جامعه و ستمدیدگان و رنجبران را دربربگیرد.
۸ـ قیام بزرگ و سراسری ۸۸ در دی آن سال ضمن تعیینتکلیف کل حاکمیت آخوندی، سکویی را ساخت که مردم ایران با قرار گرفتن بر آن به جانب آیندهای در تقدیر، جهش کنند. در فرجام ناتمام آن قیام، پروندهای، آرزو و خواستهای و ارادهای برای آزادی و دموکراسی و حقوقبشر باز و مستمر ماند که در قیام سال ۱۳۹۶ با شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا!» نفی تمامی حاکمیت آخوندی با تمام دستجات درونی آن را خواستار شد. این قیام تمام خواستههایش را همانطور دستچینشده و پاسخناگرفته بهسوی آینده روان کرد. آن قیام زمینهای را مهیا کرد که همواره بین مردم و نظام آخوندی، با خیزش و قیام بیوقفه تا هماکنون جریان داشته و دارند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر