مسعود رجوی ـ فدا از سر نیاز
والذین تبوّؤ الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم و لایجدون فی صدورهم حاجتاً مما اوتوا
... و آنان که از قبل در خانه ایمان جای گرفته اند، آنان را که به نزد ایشان هجرت کرده اند، دوست میدارند و از آن چه به آنان داده میشود رشکی به دل ندارند برخلاف تنگ نظران و اهل بخل، که وقتی به دیگری چیزی می رسد دچار حرص و آز و حسد می شوند، از آن فضیلت و دارایی و از آن جایگاه و موقعیتی که پیامبر به دیگری می داد گزیده و دچار حرص و آز نمیشدند. مؤمنان و مجاهدان حقیقی و در رأسشان علی وقتی به دیگری چیزی می رسید یا دیگری به جایی و چیزی می رسید، صفا می کردند...
و یؤثرون علی انفسهم ولو کان بهم خصاصة
دیگران را بر خود مقدم میدارند هر چند که خود نیازمند و تنگدست باشند.
در حاشیه قرآن نوشته که بینوایی به سراغ پیامبر و یارانش آمد. گرسنه و مستمند بود. پیامبر گفت که امشب یکی از شما باید او را سیر کند. علی دستش را گرفت و با خود برد. میگویند که رمضان هم بود و چون در خانه چیزی نبود با فاطمه بچه ها را فریفتند و زودتر خواباندند تا هم غذای بچه ها و هم افطار خود را به مستمند بدهند...
نمیدانم چه مشیتی بود که حتی یکبار سیر غذا نخورد. از این همه نعماتی که در جهان است و از آن کشورهای بزرگی که از مصر تا آن سوی ایران و سند تحت حاکمیتش بود، چیزی حتی در حد یک وعده غذای سیرکننده هم برای خودش برنداشت.
اگر به دیگر تضادهایی که علی در آن روزگار جهل و بردگی حل کرده بنگریم، این بذل غذا در عین گرسنگی و نیاز که برای علی چیزی نیست.
آن جا که گفت حق و حقوق مردم را اگر در کابین زنان هم باشد از حلقومتان بیرون میکشم.
آنجا که گفت تقسیم نامتساوی بیت المال نداریم.
راستی که چقدر برای خودش دشمن خرید. آن قدر که دهه های متوالی آخوندهای زمان در همه مراسم و نشستها و جلساتشان، مثل همین امروز رژیم که با مرگ بر منافق شروع میکند، با لعنت و سب علی شروع میکردند. ارتجاع هار و وحشی ۵۶سال در همه جا به سب و لعن علی با همان شعارهای اللهاکبر -معاویه و یزید رهبر -مرگ بر علی و مجاهدان و هوادارانش (تنوره میکشید. اما علی سر سوزنی اهل کوتاه آمدن در برابر ارباب جاهلیت و ارتجاع و بوزینگانی که بر منابر پیامبر جست و خیز میکردند، نبود.) راستی امروز باید بر این منبرها، رادیو و تلویزیون و رسانهها و سایتهای حکومتی و وزارتی را هم افزود!
باز هم در تفسیر مقدم داشتن دیگران بر خود در عین حاجت و فدای از سر نیاز، در خبر است که در یکی از جنگها هفت مجاهد رکاب پیامبر زخمی و مجروح در گوشه یی افتاده بودند. در صحرای بدون آب. وقتی سرانجام اندکی آب رسید، هرکس به دیگری تعارف کرد تا هر هفتتن به شهادت رسیدند. تشنه لبان رفتند و آب باقی ماند.
راستی خوشا که در انقلاب مریم این سقف فدا بالا و بالاتر گرفت. مردانی که خانه و خانواده و زنانشان را ترک کردند، نه این که غریزه یی نداشتند، نه! برای آرمانی بس بالابلندتر بود...
سلام بر مجاهدین و رزم آوران ارتش آزادی. انقلاب مریم گوارای نسل شما باد، که مدار جدیدی است از پرهیزکاری و تقوا و سرساییدن به خاکپای مولای متقیان و فدای خانمان برای آزادی خلق اسیرمان در ایران.
و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون
پس آن که بخل و حرص و آز و تنگ چشمی خود را مهار کند، غلبه بکند، نگه بدارد، تقوا پیشه کند، این بشارت رستگاری است و همانا آنان رستگارند.
والذین جاؤ من بعد هم یقولون ربنا اغفرلنا و لاخواننا الذین سبقونا بالایمان و لا تجعل فی قلوبنا غلا للذین آمنوا ربنا انک رئوف رحیم.
و کسانی که در پی آنان آمده اند زبان حالشان چنین است و میگویند خدایا بر ما و بر برادرانمان که در ایمان و گرویدن بر ما پیشی گرفته اند، ببخش و بیامرز و در دلهایمان هیچ غل، گزیدگی، آزردگی، خصومت، عداوت و کینه یی نسبت به آنان که ایمان آورده اند باقی مگذار. پرودگارا همانا که تو رئوف و مهربانی.
پس علی تابع ایدئولوژی» اول من «و» اول برای من «نبود. ایدئولوژی او این بود که در رنج و فدا و جانبازی و پاکباختگی اول، اما در آسایش و دریافت آخر از همه... این است آن نبأعظیم و آیت کبری و صراط مستقیم به دور از انحراف... با هرنماز، با هرنیاز، با هرحمد: اهدنا الصراط المستقیم.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر