پس ”قدر“، مقطع اندازه گذاری و تعیینتکلیف و سمت و سو گرفتن است. سمت و سو گرفتنی که یک آن و یک لحظه اش به بیش از هشتاد سال و تمام عمر آدمی میارزد.
بارها دیده اید که برادران جدیدالورود خودمان، وقتی برای نخستین بار سوگند وفا و مجاهدت میخورند، در مقام قیاس میگویند که مفهوم جدیدی از زندگی را درمی یابند که با قبل از آن، سراپا متفاوت است. می گویند که زندگی حقیقی آنها پس از پیوستن به مجاهدین آغاز شده است و می گویند که این شرافت و کرامت را با هیچ چیز معاوضه نمیکنند. بیگمان لیله القدر وصل و تعهد مجاهدی، مطلع فجر رهایی را درپی دارد.
راستی که رزم آوران آزادی و مجاهدان خلق، اکنون در همه قرارگاهها قدر بزرگ ملتی اسیر را رقم میزنند که مبتنی بر رزم و رنج آنهاست و به طلوع فجر آزادی و صبح پیروزی خلق ستمدیده منتهی میشود.
از طرف دیگر، تغییر و قدر و اندازه گذاری تغییرات، و سرفصل داشتن این تغییرات شتاب گیرنده، سنت لایزال کارگاه پرجوش و خروش تکامل است. پس همه تحولات و تغییرات در تمامیت و کلیت خود نیز اندازه گذاری شده و دارای سرآمد معین هستند. این، روندی از تحولات و دگرگونیهای تکاملی است که از ابتدای خلقت و ابتدای تکامل به طور مستمر جریان دارد. هر پدیده یی را با سمت و سویی که باید به جانب آن روان باشد، انطباق میدهد...
از روایات معتبر برمی آید که سوره قدر به خاطر همین اندازه گذاری و دینامیسم اندازه ها، و این که به انطباق تکاملی و جهشها و اندازه هایی اشاره دارد که» بهتر از هزار ماه «است، سوره انطباق و اجتهاد و از رموز جوان ماندن و سرشاری اسلام انقلابی در برابر رویکرد قشری و ارتجاعی است.
مسعود رجوی ـ علی قدر انسان
راستی چرا میگوییم مولای متقیان، قدرمجسم بنی نوع انسان است؟ چون که او شاخص غلبه انسان بر تقدیر کور است. شاخص غلبه انسان بر شیطان، غلبه انسان بر جاهلیت و ارتجاع، غلبه انسان بر نمیتوان و نباید و شاخص «می توان و باید» است.
بنی بشر در روزگار صباوت و کودکی خود، پیوسته اسیر نبایدها و نمیتوانها، اسیر نظامات ضدمردمی و سرکوبگر و اسیر کششهای خود به خودی و محکوم به تن دادن به تعادل قواست.
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر