۶۲ سال قبل در چنین روزهایی در روزگار حاکمیت شاه، معلمان زحمتکش میهن همچون معلمان روزگار شیخ در تب و تاب و اعتراض بودند.
آن زمان هم درگیری و خواستهها حول حداقلهای زندگی روزمره و کم بودن حقوقها بود. روز ۱۲اردیبهشت ۱۳۴۰ معلمان در مقابل مجلس شورای ملی در میدان بهارستان تجمع کردند و یکی از سخنرانان، معلم دبیرستان دکتر «ابوالحسن خانعلی» دارای دکترای فلسفه از دانشگاه تهران بود.با شروع تجمع پاسداران «شاه» با سرنیزه و چاقو به معلمان بیگناه و بیپناه حمله کردند که وقتی با مقاومت معلمان مواجه شدند دست به سلاح بردند و شروع به تیراندازی کردند. در این بین گلولهای به پیشانی دکتر خانعلی خورد و جاودانه شد. علاوه بر او سه نفر دیگر نیز مجروح شدند. پس از این واقعه دیکتاتوری شاه در هراس از خیزش معلمان روز ۱۲اردیبهشت را روز معلم نامگذاری کرد و رئیس کلانتری مهاجم به تجمع نیز برکنار شد. در ادامهٔ جوشش خون دکتر خانعلی، شریفامامی نخستوزیر وقت نیز مجبور به استعفا شد.
روزنامه کیهان دو روز بعد از شهادت دکتر خانعلی یعنی در ۱۴اردیبهشت ۱۳۴۰ درباره وضعیت معلمان نوشت: «با این همه تبعیض البته صدا درمیآید، اعتصاب میشود، بچههای مردم در خیابانها ولو میشوند. امتحانات متوقف میشوند»! حال بگذار سایبری رژیم و جریانهای شاهپرستی که دنبال مبارزه بیهزینه هستند در نوستالژی تخدیرآمیز زمان شاه و گل و بلبل زمان پهلوی دمیده و فضای مجازی و حقیقی را مغشوش کنند.
معلمان در روزگار شیخ
به معلمان محروم به روزگار شیخ میآییم. هم وضع اقتصادی و هم سرکوب اجتماعی بهمراتب و در مدارهای بالاتری افزایش پیدا کرده است. بدیهی است که این تفاوت مدار نه موجب روسفیدی شکنجهگران ساواک که دلیلی بر سرافکندگی و روسیاهی حاکمیت پلید آخوندی است. دیکتاتوری همان دیکتاتوری است، فقط جای تاج با عمامه عوض شده است. «تبعیض» همان است و «اعتصاب» همان و «ولو شدن بچهها در خیابان» هم همان که البته میشود اضافه کرد «ولو شدن و مسموم شدن» بچههای مردم در خیابان. فقر و حرمان معلمان هم همان است و بیشتر شده است. سالیان سال است که یکی از خواستههای منطقی و حداقلی معلمان تعیین نظام «رتبهبندی» یعنی توجه به مدارک علمی معلمان در قیاس با سایرین و فارغالتحصیلان هیأتهای علمی است و برای این خواسته بارها اعتصاب و اعتراض کردهاند. رژیم در پاییز ۱۴۰۰ مجبور شد در ظاهر موافقت کند اما همان موقع عوامل رژیم چنان بلایی بر سر نظامنامه رتبهبندی آوردند که خود معلمان به جای رتبهبندی نامش را «سرهمبندی» گذاشتند. البته سران رژیم همان را نیز با وعدههای پیدرپی پشت گوش انداختند چرا که این امر نیازمند اعتبار «بودجه»، از مرزهای سرخ رژیم در اوضاع بحرانی اقتصادی بود. سران این حاکمیت فاشیستی به هیچ قیمت حاضر نبوده و نیستند از سهم سرکوب و دخالت منطقهیی برای هیچ قشری بزنند. اکنون نیز بعد از گذشت دو سال و پس از کلی وعدهدرمانی و شامورتیبازی و راهاندازی بوروکراسی عریض و طویلی به اسم «راهنمای جامع نظام رتبهبندی» و «پس از حواشی بسیار و اعتراضات» هنوز «۴۵ هزار معلم فاقد رتبه هستند و ۳۵هزار نفر رتبه خود را مشاهده نمیکنند» (تسنیم، ۱۰اردیبهشت ۱۴۰۲)
با همه این احوال، وضعیت خراب اقتصادی و زندگی اکثریت معلمان در زیر خط فقر اعلام شدهٔ ۱۴.۵ میلیون تومانی تمام حادثه نیست و رژیم خامنهای سرکوب را نیز در سرلوحه کارهای خود قرار داده است و بسیاری از معلمان آزاده همواره در حبس بودهاند. در ماههای اخیر نیز گسترهٔ سرکوب و رعب و وحشت به مسموم کردن مدارس رسید و رژیم آخوندی نشان داد نه تنها برای معلمان و فرهنگیان اولویت و اهمیتی قایل نیست بلکه در اساس هیچ سنخیتی با علم و دانش و دانشآموزان و آیندهسازان و محیط آموزشی این میهن ندارد.
اما در مقابل تمام این ستمگری و حقکشی، معلمان میهن نیز دوشادوش سایر اقشار و طبقات هیچگاه از مبارزه و ایستادگی در مقابل دیکتاتوریهای شیخ و شاه باز نایستادهاند. آنها از روز شهادت دکتر خانعلی تا ایام شهادت معلمانی همچون اشرف رجوی، حجت زمانی، فرزاد کمانگر و... تا همین روزها با تابلوی شکوهمند «نه شاه نه شیخ» باز هم درس عصیان و قیام را به دانشآموزان خود میدهند. نمونهاش آقای هاشم خواستار نماینده معلمان آزاده از مشهد است که در چهاردیواری زندان نیز اینگونه به قاضی دژخیم خامنهای میخروشد: «عملکرد لویی شانزدهم بود که باعث انقلاب شد الآن هم این عملکرد سوء نظام هست که کشور را به سمت انقلاب میبرد... این روزهای آخر نظامتان هست تصور نکنید که میتوانید به حکومت ادامه دهید. نوشتههایم که آن را جرم قلمداد کردید، نقشه راه، برای رسیدن به دموکراسی است و هم اینکه بعد از دموکراسی، انقلاب منحرف نشود. چون دو انقلاب داشتیم هر دوتایش منحرف شد. بنا بر این نوشتههایم درس عشق است که از ملت یاد گرفتم و الآن دارم به ملت پس میدهم. مقالاتی که نوشتم سند تاریخ است. به ملت قهرمان ایران این مژده را میدهم که روزهای سیاه ظلمانی سپری خواهد شد و بهاران آزادی فرا خواهد رسید»
پس از ۶۲سال مبارزه برای حق و حقوق، اینک معلمان آزاده میهن همگام و همدوش با برادران و خواهران کارگر و کارمند و پرستار خود همان خواسته اصلی را دارند که بقیه اقشار و طبقات میهن دارند. معلمان شریف و زحمتکش دریافتهاند پایان همه مرارتها و رسیدن به حقوق واقعی تنها در وحدت همگانی و تودهیی به سوی نفی دیکتاتوری فاشیستی است که به همه شؤون زندگی مردم چنگ انداخته است. مبارکی روز معلم در پرتو مبارکی و میمنت قیام دموکراتیک مردم ایران اینچنین به بار نشسته و «بهاران آزادی فرا خواهد رسید».
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر