قیام دموکراتیک مردم ایران در ۲۵شهریور ۱۴۰۱ با شهادت مظلومانه مهسا امینی جرقه خورد و به ۲۸۲شهر در ۳۱استان کشور و سراسر ایران گسترش یافت.
۱۳۱بازار و ۱۲۴دانشگاه و دانشکده و هنرستان بهمدت ۶ماه در اعتصاب و شورش بود.در این قیام شکوهمند، جهان با این واقعیت روبهرو شد که مردم ایران به چیزی کمتر از سرنگونی تن نخواهند داد. صاحبان قدرت و منافع اقتصادی نیز اگر چه تا روز آخر از کاسبی از خوان یغمای اقتصاد ایران دست برنخواهد داشت، اما دیدند و شنیدند که افسانهٔ «ثبات» رژیم بر باد رفته است.
ویژگیهای «قیام دموکراتیک مردم ایران»
اولین ویژگی قیام سال ۱۴۰۱ استمرار و بازگشتناپذیری آن بود. هنوز که هنوز است بهانهٔ یک جشن تولد برای یک شهید قیامی به اعتراضات منجر میشود. مراسم ترحیم و سالگرد شهیدان هر کدام زمینهساز تجمعات و درگیریها میشود. اعدام زندانیان برای خامنهای هزینهدار شده است. بامداد چهارشنبه ۲۰اردیبهشت وقتی خانوادهها و بستگان ۳زندانی در زندان قزلحصار متوجه شدند رژیم قصد اعدام آنها را دارد، در مقابل زندان تجمع کرده و با اعتراض و فریاد «بیشرفها» و پرتاب سنگ به مقابله و مقاومت برخاستند.
در این قیام شاهد حضور جوانان و دهههشتادیهایی بودیم که تبلیغات رژیم آنها را غیرسیاسی و ناآگاه نشان میداد در حالیکه انبوهی از این جوانان آگاه و شورشگر به خیابانها آمدند. صدها تن از آنها شهید و بسیاری نیز مجروح شده و چشمهای خود را از دست دادند.
حضور فعال زنان نیز از ویژگیهای بارز این قیام بود. انبوهی از دختران و زنان شجاع میهن فرماندهی تجمعات را برعهده داشتند و بسیاری از آنان نیز در شمار شهیدان هستند.
حضور فعال و هدایتگر کانونهای قهرمان شورشی نیز زمانی بارزتر شد که آنها توانستند شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» را جزء شعارهای اصلی قیام بهثبت دهند.
قیام؛ مراحل و موانع
قیامهای مردم ایران از ۳۰خرداد ۶۰ شروع شد. ایستادگی و خون نسل سربداران ۶۷ و ۱۲۰هزار شهید مجاهد و مبارز در رگهای جامعه ایران هنوز در خروش است. سلسله قیامها از همان دههٔ ۷۰ در اراک و مشهد و قزوین و اسلامشهر، تا قیامهای سالهای ۷۸ و ۸۸ و ۹۶ و ۹۸ تداوم دارد و مجموعهٔ آنها قطعات پازل سرنگونی را تشکیل میدهند. هر قیام همچون مسابقه دو و میدانی امدادی مشعل سرنگونی را بهدست قیام بعدی سپرده و گامی به جلو برداشته است. اما این سؤال هنوز مطرح است که چرا قیام ۱۴۰۱ با همه فداکاریها به سکوی سرنگونی پرش نکرد و چرا با همه دستآوردها و حضور آحاد خلق هنوز به نتیجه مطلوب نرسید؟ در پاسخ ۲گزینه مطرح است:
گزینه اول، قیام را پایانیافته و سرکوبشده میپندارد. گزینهای که خود خامنهای جنایتکار در اول فروردین ۱۴۰۲ روی آن انگشت گذاشت و با وقاحت گفت که با «سیلی» سرکوب، قیام را متوقف کرده است. این گزینه قطعاً منتفی است چرا که قیام سرکوب نشد و در همه اعتراضات مردمی که در ابتدای مقاله گفته شد تداوم دارد و روزی نیست که خامنهای در وحشت از ادامه خیزشها از عزل و نصب در لایههای مختلف نیروهای سرکوبگر دست بردارد.
گزینه دوم این است که قیام شرایط لازم برای رسیدن به سکوی سرنگونی را داشت با این شرط تعیینکننده که اگر از فاز اولیهٔ اعتراضی به فاز قهر و «آتش سازمانیافته» ارتقا پیدا میکرد. در حالی که اینطور نشد و خامنهای برای توقف قیام تلاش کرد که مانع «رادیکالیزه» شدن و گسترش آتش بشود و از استعمار و همزاد خود یعنی بچه شاه کمک گرفت و جریانهای انحرافی را گسترش داد و همه تلاش خود را معطوف کرد تا مانع پیوند نیروهای شورشگر قیام با مقاومت سراسری بهمثابهٔ تنها پرچمدار آتش و مبارزه قهرآمیز برای سرنگونی حکومت بشود. در نتیجه شاهد یک جریان خائنانهٔ استعماری ـ ارتجاعی بودیم که با تمام قوا به امدادرسانی به رژیم شتافت و با کمک رسانهها و امکانات بسیار روی آتش قیام آب ریختند و قیام را به «ویروس سلطنت» مبتلا کردند.
این جماعت بهجای سرنگونی، «فروپاشی»! و بهجای خشم و آتش انقلابی، «خشونتپرهیزی» و بهجای انقلاب، «گذار مسالمتآمیز» و بهجای عنصر فدا و مایهگذاری، «بیهزینگی» و بیرون نیامدن از خانه را تجویز کرده و این شائبه را دامن زدند که گویا قدرتهای بزرگ قصد سرنگونی رژیم را دارند و نیازی به حضور مردم نیست و... در نهایت اجازه ندادند قیام به هدف نهاییاش بالغ شود.
البته قیام دموکراتیک مردم ایران بهرغم همهٔ اینها، ضربات جدی به این جریان انحرافی زد و با فراگیری شعار «مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر» در اقصا نقاط ایران از کردستان تا بلوچستان به بلوغ سیاسی رسید. قطعاً این تجارب گرانقدر سرمایهیی برای فاز بعدی و پادزهری برای آیندهٔ جنبش خواهد بود و جوانان به این درک عمیق رسیدهاند که تنها دستگیرهای که باید به آن تمسک جست، پیوند با مقاومت سراسری مردم ایران با مشی «آتش جواب آتش» است.
با این نگاه، هر قیام ضربهٔ تبری است که بر درخت پوسیده ولایت فقیه فرود میآید. با تعمیق هر قیام، این تبر تیزتر میشود. تا ضربه شمارهٔ ۹۹ ممکن است هنوز درخت ایستاده باشد اما هر ضربه، زمینهٔ ضربه صدم است. پس نباید هر قیام را منفک بررسی کرد و نمیشود گفت چرا به نتیجه نهایی نرسید؟ البته که قیامها در مسیر خودش تعمیق و پیچیده میشود و با نیروی سازمانیافته و تشکیلات و رهبری خودش به نتیجه خواهد رسید.
به همین دلیل بود «فرهیختگان» ولایتی روز ۱۲اردیبهشت در پس درختان قیامها، جنگل سرنگونی و «انقلاب» را دید و نوشت: «از ۱۳۸۰ به اینسو دانشجویان اعتراضاتی مدنی، صنفی و سیاسی داشتند... بهیکباره صدای جنبش زنان شنیده میشود... وقتی کارگران میآیند... مسأله با فقر، نابرابری و حقوقبشر و جامعه مدنی و هوای پاک و رابطه با بیگانه و تنشزدایی پیوند میخورد. وقتی همه اینها در هم تنیده میشود وضعیتی انباشته و پیچیده پرانرژی بهوجود میآید که در مرحله اول شورشی است. یعنی وقتی حرکت میکند ابتدا موجی میآید و بهیکباره خود را به دیوار میزند. اگر این وضعیت استمرار پیدا کند ممکن است ساحت شورشی بودنش فروبریزد و فراگیر شود و چیزی بهنام انقلاب بروز و ظهور کند»!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر